واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: جام جم آنلاین - «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» درتاکسی که باز می شود، راننده تاکسی با همین حدیث به پیشواز من و بقیه مسافرهایی میآید که زیر نم باران کنار مسجد الجواد در میدان هفتتیر ایستادهایم.روی صندلی که مینشینیم صدایش بلندتر میشود:« سلام و درود به شما مسافران گرامی ...اولین روز هفته بخیر و خوشی ... آغاز ماه شعبان بر شما مبارک ...»
جملههایش را پشت سر هم میگوید و حتی منتظر شنیدن جواب نیست. ما با تعجب نگاهش میکنیم و او همچنان ادامه می دهد:« باران رحمت خداست امیداورم در این روز بارانی رحمت خداوند نصیب تکتک شما عزیزان هم بشود.» حالا پشت چراغ قرمز مدرس رسیدهایم و آرزوهای خوب او برای من و سه مسافر دیگر تاکسی زرد رنگش هنوز تمام نشده است،از توی آینه نگاهی به من و دو مسافر دیگری که روی صندلی عقب نشستهایم میکند و میگوید:« اگردانشجویی و امتحان داری امیدوارم نمره خوب بگیری، اگر شاغلی امیدوارم بی تاخیر به محل کارت برسی ، اگر سربازی امیدوارم صحیح و سالم دوره خدمتت را تمام کنی ...» این جمله آخر را رو به پسرجوانی می گوید که با لباس سربازی و موهایی تراشیده،روی صندلی جلو نشسته است.
حرفهای این راننده تاکسی جنس دیگری دارد؛ جادوی آرزوهای خوب و کلمات مثبتی که به زبان آورده حالا ما را هم همراه کرده؛ برایش آروزی سلامتی میکنیم.
حالا همه ما، فهمیدهایم که هم این تاکسی با تاکسیهایی که هرروز سوار میشویم فرق دارد، هم رانندهاش. اصلا دلیل تفاوت این چهارچرخ آهنی زردرنگ همین راننده است، مردمیانسالی که یک حوله سفید روی دوشش انداخته و در سریالایی مدرس هم همچنان برای ما شنونده هایی که تا چند دقیقه پیش فقط شهروندانی بیحوصله بودیم که میخواستیم با عجله به مقصدمان برسیم صحبت میکند. برای ما مسافرهایی که عادت نداریم داخل تاکسیهای شهرمان ،چیزی جز گله و شکایت از ترافیک و آلودگی هوا و تورم و ... بشنویم. مایی که عادت نداریم روزمان را اینقدر خوب و با انرژی شروع کنیم. او اما به همین سادگی روز ما را و حال ما را خوب میکند.
موقع پیاده شدن، زیرپل میرداماد، باز هم از آینه به من و بقیه نگاهی میاندازد و میگوید: «قول بدهید امروز به هرکسی که رسیدید با لبخند و انرژی مثبت سلام بدهید. سلام معجزه میکند.»
صافی قلب و لحن مهربانش حالا به همه ما سرایت کرده ، آنقدر که همانجا قول میدهیم و زیر باران دور شدن تاکسی اش را نگاه میکنیم و دلمان روشن است که خلق خوش او واگیر دارد. من این حال خوش را با خودم به محل کارم میبرم .آن سرباز سررشته این حال خوش را به پادگانش میرساند و آن دانشجو به کلاس درسش.
ما یکی یکی دور میشویم و میدانیم جای ما هر مسافر دیگری هم روی آن صندلی بنشیند ، با همین حال خوش پیاده میشود. حال خوشی که در فضای کوچک این تاکسی موج میزند و گره از پیشانی عبوسترین مسافرها باز میکند؛ حال خوشی که به تعداد همه آنهایی که مسافر این تاکسی مهربانی میشوند تکثیر میشود و میرود گوشه گوشه این شهر. مینا مولایی - خبرنگار جام جم آنلاین
شنبه 9 اردیبهشت 1396 ساعت 10:46
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]