واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آشوب در آموزش و پرورش: از اثر پروانه ای تا انتخاب وزیر
وزارت آموزش و پرورش بايد توسط تيمي از خبرگان و متخصصان حوزههاي مختلف آموزشي، اجرايي، پشتيباني، و غيره، به صورت مشاركتي و گروهي اداره شود و نه توسط يك فرد.
*دكتر سيدمحمدحسين حسيني
دكتراي برنامهريزي درسي و پژوهشگر نظريه آشوب در تعليم و تربيت
اشاره: آنچه از نظر می گذرانید، چکیده ای از یک پژوهش است که به اندیشکده آموزش و پرورش عصر ایران رسیده است. بررسی و ارایه راه حل برای خروج آموزش و پرورش کشور از بحران بی کیفیتی و تحول در سبک های مدیریتی از اولویت های اندیشکده است.
***
آموزش و پرورش به عنوان زيربناي جامعه و اساس فرد، سازماني آشوبناك است. زيرا هم با برداشت سنتي آشوب، يعني فقدان سازماندهي يا نظم کامل؛ توده بينظم؛ آشفته بازار و سردرگمي همخوان است.
يعني هيچ زماني يك نظم يا سازماندهي كامل بر آموزش و پرورش حاكم نبوده و نخواهد بود. اكثر تلاشهاي انجام شده براي بهبود آن با شكست مواجه شده و امروزه بسياري از انديشمندان و تصميمگيران آموزشي دچار سردرگمي شدهاند. نميتوان براي آن تصميمگيري قطعي كرده، آن را به صورت يك ماشين يا ساعت، مهندسي نمود و انتظار داشت براساس برنامه از قبل تعيين شده كار كند.
با برداشت علمي آشوب، يعني نظم در بينظمي، يك حالت بيسازمان از ماده و نه حالتي بينظم از آن، يك فرايند غيرخطي و وابستگي حساس نسبت به شرايط اوليه در سيستم هاي غيرخطي نيز، همخوان است، زيرا به شدت به شرايط اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، علمي و فنآوري محيط و بستر خود وابسته بوده و تغييراتي بسيار كوچك در اين شرايط ميتواند آثار و نتايجي بزرگي هم براي آموزش و پرورش و هم براي جامعه داشته باشد.
تغييراتي جزئي با تأثيراتي بسيار بزرگ كه به اثر پروانهاي شهرت دارند. بسياري از فعاليتها و اقدامات آموزش و پرورش، برغم بينظمي ظاهري، نظمي نهفته در درون خود دارند.
نتايج آموزش و پرورش را نميتوان به يك بخش از آن مانند معلم، كتاب درسي، مدرسه يا غيره نسبت داد و اميدوار بود با درست كردن آن بخش، كل سيستم آموزشي به خوبي كار كند، بلكه برعكس، آموزش و پرورش سيستمي است كه اثربخشي آن منوط به فعاليت و ارتباط سازنده تمامي بخشهاي مختلف آن با هم است، اما براي ناكارآمدي آن، فقط و فقط خرابي يا درست كار نكردن يك بخش كفايت ميكند.
آموزش و پرورش آشوبناك است زيرا اثر پروانهاي آن به شدت خودش و جامعه را درگير ميسازد. به بياني دقيقتر، در درون يك كلاس، يك رخداد كوچك مانند «قرض دادن يك نمره به دانشآموزي» ميتواند نتايج غيرقابل باوري داشته باشد.
در درون يك مدرسه، اقدامات يك معلم ميتواند سبب شهرت جهاني آن مدرسه شود و در درون يك منطقه، اقدامات به ظاهر كمرنگ دستاندركاران آموزشي ميتواند سبب جهشي حدود 50% در پيشرفت تحصيلي دانشآموزان شود؛ پيشرفتي كه آرزوي هر نظام آموزشي است.
جامعه نيز از اثرپروانهايهاي مربوط به آموزش و پرورش، مثبت يا منفي، در امان نيست. به بياني ديگر، ارزشگذاري به آموزش و پرورش و معلم ميتواند سبب تبديل كشوري با فساد بالا در تمامي جنبهها، به كشوري توسعهيافته شود، يا كشورهايي با تخريب تقريباً 100% از جنگ جهاني دوم را در كمتر از دو دهه به قدرتهاي برتر جهاني بدل نمايد. البته عكس آن نيز صادق است.
ميتوان ريشه بسياري از مشكلات اجتماعي را در كمتوجهي به آموزش و پرورش و جايگاه والاي نيروي انساني آن، به ويژه معلم جستجو نمود. اگر معلمان يك جامعه پوششي شكيل، به روز و شاد نداشته باشند، ميتوان مشكل پوشش در آن جامعه را محتمل دانست. اگر درباره حلال يا حرام بودن حقوق معلمان در ايام تعطيلات نظري داده شود، ميتوان فاجعهاي بزرگ مانند بياعتمادي به معلم، بيارزشي كار علمي، تقويت بيراهه رفتن براي كسب درآمد يا تقلبهاي علمي، و نوشتههايي مانند «نتيجه فرار از مدرسه» پشت ماشينهاي لوكس و گرانقيمت را برآورد نمود، نوشتهاي كه - به باور نگارنده - به دليل نابود كردن الگوهاي سالم و تشويق به بزهكاري، مجرمانه بوده و نيازمند پيگرد قضايي است. و البته صدها نمونه ديگر كه شما خواننده محترم آنها را بهتر ميدانيد.
مسلماً آموزش و پرورش آشوبناك، از ستاد تا صف، مديريتي از جنس آشوب و نه از جنس مهندسي ميخواهد. بنابراين بهتر است وزير آن نيز آشوبناك، البته با برداشت جديد و علمي آن، انتخاب شود. به بياني ديگر:
1- وزير آموزش و پرورش بايد فردي از جنس آموزش و پرورش و داراي حسن سابقه، شهرت، تجربه و آشنايي مناسب با آن باشد. زيرا، اين امر ميتواند سبب شكلگيري باور «آموزش و پرورشي بودن وزير» در بين فرهنگيان شود. باوري كه تأثير زيادي بر هماهنگ و همساز كردن نيروهاي مختلف آموزش و پرورش خواهد داشت. مسئوليت آموزش و پرورش به فرهنگيان واگذار و پاسخگويي آنها به اقدامات و فعاليتهاي خود تقويت شود.
نيروي انساني آموزش و پرورش احساس ارزشمندي كرده و خود را حاكم بر سرنوشتش بداند. نسل جوان آموزش و پرورش اميدوار باشد درصورت تلاش، كسب صلاحيتها و تخصص لازم، و تأثيرگذاري مثبت، رسيدن به چنين جايگاهي برايش غيرممكن نيست. و درنهايت اينكه، زمان آشنايي اوليه يك وزير ناآشنا به سيستم كه گاهي تا سه سال طول ميكشد، از بين رفته، خطاهاي اوليه كاهش يافته و اين زمان به فعاليتهاي سازنده تخصيص يابد.
كمتوجهي به انتخاب آشوبناك وزير آموزش و پرورش نيز تبعاتي خواهد داشت. كماهميت تلقي شدن آموزش و پرورش از نظر دولت، تحقير نيروهاي خبره، متخصص و باتجربه اين سازمان، شكلگيري باور «غيرآموزش و پرورشي بودن وزير» بين نيروي انساني اين سازمان و شكلگيري مقاومت در برابر وزير جديد، و عدمآشنايي وزير به اين وزارتخانه و به تبع خطاهاي كوچك و بزرگ وي، در سالهاي اوليه وزارت از مهترين اين تبعات است. تبعات و كاستيهايي كه يك مورد از آن براي نابودي آموزش و پرورش كفايت ميكند.
2- وزارت آموزش و پرورش بايد توسط تيمي از خبرگان و متخصصان حوزههاي مختلف آموزشي، اجرايي، پشتيباني، و غيره، به صورت مشاركتي و گروهي اداره شود و نه توسط يك فرد. اگرچه يك نفر عنوان وزير را يدك بكشد. زيرا اگرچه نميتوان آينده آموزش و پرورش را پيشبيني كرد، اما ميتوان پيشبيني كرد كه احتمال خطا و اشتباه در كار مشاركتي پايين آمده، و ميزان موفقيت بالا برود.
در هر حال آموزش و پرورش با سرنوشت تمامي افراد جامعه ارتباطي تنگاتنگ است. سازماني كه ميتواند بستري براي تمرين مردمسالاري، عقلانيت، اميدواري، الگوسازي و پيشرفت باشد. اين امر زماني محقق ميشود كه براي مواجهه با شرايط، نيازها و فرايندهاي جديد، از الگوها و نظريههاي جديد بهره گرفته و از الگوهاي قديمي پرهيز شود.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۳ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۶ - 24 July 2017
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]