واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
فرشاد قربانپور
آفرینش همیشه برایم جالب بود. نهتنها منطق آن بلکه حتی ذوق و سلیقه آن برایم جذاب بود. ازاینرو هنرمندآنهمواره برایم افرادی جالب و به درد بخور بودند. هم روحیهشان و همسرشتشان و هم نگاهشان.
آنها بیشتر از تیپ کسانی هستند که کمی با افراد اطراف خود متفاوتاند. چون اساسا حضور در شرایطی که منجر به آفرینش یک اثر هنری میشود چنین چیزی را ایجاب میکند. بر همین اساس شاید بتوان گفت هنر و هنرمند بودن محصول یک شرایط است. هنرمندی، تنها نبوغ نیست. بلکه بیشتر دچار شدن به یک وضعیت است.اینجا بحث ما از موسیقی است. موسیقی به نظر من حیطه برجسته هنر است. هنری که ابعاد بسیاری دارد. از ادبیات گرفته تا هنر سازها و نوازندگی و تا صدا و آواز و مهمتر از همه شیوه و یا الگوی پیچیدن اینها با یکدیگر و منطبق کردن بر هم.ازاینرو هر صدایی که برمیخیزد و هر آهنگی که شنیده میشود خود داستان خلقتی دارد که این داستان در همهمه موسیقی و اعجاز شعر و آهنگ و ضرب و… گم میشود.گیلون وارش محصول نبوغ یک جوان شهرستانیداستان آلبوم گیلون وارش هم از همین قاعده است.بهرام یا علی کریمی خالق این آلبوم بر چنین بستری گام برداشت تا توانست این آلبوم را به سرانجام برساند.شاهد زحمتها و جوشهای مداومی بودم که او بارها از فرط آنها به بد و بیراه گفتن به زمین و آسمان میغلتید.گیلون وارش محصول نبوغ یک جوان شهرستانی است. اما شک نکنیم که معیارهای بهکاررفته در آن هیچ از معیارهای امروز جهان کم ندارد. در همین چهارچوب میتوان این آلبوم را در ردیف بهترین آلبومهای محلی قرار دارد.استعدادی ظهور کرده است که بدون شک میتواند بیشتر و بهتر از امروز شکوفا شود و اینهمه البته بستگی به خود هنرمند دارد. چون یک هنرمند با انتشار اولین آلبومش در اصل باید ناراحت شود چون تشویق و تحسین دیگران اولین دیوار مستحکم در مقابل پیشرفت اوست که بسیاری از هنرمندان از این دیوار عبور نمیکنند. چنین مشکلی برای بسیاری از هنرمندان ایجادشده است. فرامرز دعایی هرچند در ابتدای انقلاب دچار مشکلاتی شد. اما معروفیت او چنان بود که او را در موج قهرمانی خواباند. او دیگر هرگز نتوانست به دلایلی به اوج خود بازگردد. حال آنکه افرادی مانند استاد عاشور پور و یا پوررضا توانستند از این سد بگذرند.
خوانندهای که با صدایش بازی کردآلبوم بهرام مدتها پیش کلید خورد.حتی مدتها پیشتر از اینکه او بخواهد این آلبوم را در قرارداد با حوزه هنری گیلان منتشر کند.او نبوغی داشت مثالزدنی. سرشار از استعداد بود.شعر را میشناخت و موسیقی را درک میکرد.نشست و شعر نوشت و خواند و با صدایش بازی کرد تا اینکه پیریزی این آلبوم حتی پیش از اینکه منتشر شود ریخته شد.بعدها او این تک آهنگها را در این مجموعه قرار دارد و تعدادی از تک آهنگهای دیگر را نیز اساسا به دلیل محدودیت های حوزه هنری نتوانست در این مجموعه بگذارد.کار با دو گروه نوازنده در گیلان و مازندران آغاز شد. هر دو گروه با مشغلههای بسیاری روبرو بودند ازاینرو حتی ضبط برخی آهنگها و ارسال ملودیها گاهی یک ماه و بیشتر طول میکشید.به همین دلیل بود که انتشار این آلبوم از نقطه صفر تا انتشار چیزی حدود دو سال طول کشید.بعدها هم پس از پایان کار و تحویل کار به حوزه هنری، انتشار آن بهصورت تجاری با تاخیرهای بسیاری مواجه شد.بارها یادم هست که با بهرام به حوزه هنری میرفتیم و هر بار وعده انتشار آن به همین زودی داده میشد.میدانم برای این آلبوم بیش از آنچه که از حوزه هنری پرداخت شد، توسط بهرام هزینه شده است. او تنها به عشق این کار و به عشق موسیقی و به عشق استعدادی که داشت اقدام به این کار کرد تا بتواند حتی اگر شده پلهای فرهنگ مرز و بومش را ارتقا دهد. از این جهت باید به او دست مریزاد گفت.ضبط آهنگها عمدتا در آستانهاشرفیه صورت گرفت که کار آن در استودیوی یکی از دوستان بهرام بود که در کارش کم بدقول نبود و این مسئله هم استرسهای وارده به بهرام را دو چندان میکرد.داستان کاور آلبوم هم جالب است.اصولا کار با نهادهای رسمی کمی سخت است. نمونه آن را میتوان در طراحی کاور آلبوم دید. کاور آلبوم توسط دوست مشترکمان مجدالدین عادل انجام شد. اما این کاور بارها و بارها از حوزه هنری برگشت داده شد تا ایرادهای بنی اسرائیلی آن برطرف شود. دخالت حوزه حتی در رنگها هم به چشم میخورد و این دیگر خارج از چارچوبها و معیارهای آییننامهای و اداری بود و در نهایت سلیقه و نگاه شخصی اعمال میشد و آنهم نه توسط رئیس آنجا بلکه توسط کارمندان. ازاینرو جا دارد که واقعا به رئیس حوزه هنری گیلان دستمریزاد گفت که نگاهش به مسئله فرهنگ بسیار بازتر و بهتر از مدیران فرهنگی دیگر نهادهای فرهنگی است.در نهایت پس از اینکه همه از نفس افتادند کاور بهصورت لایه باز فتوشاپی به حوزه هنری تحویل داده شد تا آنها هر کاری میخواهند با آن انجام دهند و نتیجه آنچه انجام دادند همین شد که امروز میبینید.حتی حروف اول هر خط که نامی را میساختند نیز حذف شدند.از بهرام کریمی تا «دورک»در اینجا خوب است کمی در مورد بهرام گفته شود.بهرام فقط بهرام نیست. علی هم هست اما خودش دوست دارد دورک خوانده شود. دورک نام گیلکی ببر است . این آلبوم هم از ابتدا قرار بود با نام دورک منتشر شود اما با مخالفت حوزه هنری مواجه شد.بهرام بچه آستانهاشرفیه است و طبیعی است که عاشق غذای ملی ایران یعنی کباب باشد آنهم با نان خلفه و دوغ چکیده. (یاد کبابی محمد بهمنی افتادم.)در همین شهر به دنیا آمد و زندگی کرد و بالید و امروز بهعنوان هنرمندی که میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد مطرح است.او لیسانس شیمی و لیسانس معماری خوانده و هماکنون دانشجوی دوره فوقلیسانس معماری است.نگاهش به معماری هم بسیار ستودنی است. درباره معماری سنتی گیلان مطالعات گستردهای دارد.تحقیقاتش درباره تاریخ گیلان و ادبیات گیلان مثالزدنی است. تقریباً در زمینه ادبیات گیلکی روی دست او کسی نیست. او را درواقع باید علامه ادبیات گیلکی دانست.بهرام در حال سامان دادن به تحقیقات خود برای انتشار است. ازجمله فرهنگ نامهای گیلکی، فرهنگ واژگان گیلکی با حدود ۱۰ گویش گیلانی، پارههایی از افسانههای گیلان و…**بهرام از زمانی که در روابط خود انقلابی کرد و زندگی و وقت خود را وقف کارها و تحقیقاتش گذاشت توانست به بسیاری از آنها سامانی درست بدهد.ازاینرو میتوان گفت باید منتظر ماند و شاهد نوشتههای جدیدی از بهرام بود که بهزودی منتشر خواهند شد.او هر آن چیز و هرکسی را که مزاحمش در پیشرفت و ترقی بودند از میان دوستان سالهای دور خود را کنار گذاشت و اکنون با چند تن از دوستان جان خود ارتباطی ناگسستنی دارد و در همه موارد کمکحالش هستند. بااینحال مهمترین و بزرگترین مراسم رونمایی از آلبوم بهرام با همکاری دوستان سالهای دور او در هتل دهدار آستانهاشرفیه به همت دوستمان علی کیا برگزار شد.امیدوارم باشیم که این روند پیروزیهای پیدرپی بهرام ادامه داشته باشد و بتوانیم او را در قلههای مهم پیشرفت ببینیم.**در پایان از همه خواهش میکنم تنها به نقد بهرام و آلبوم و کارهایش نپردازیم. این کار، کاری است عالی در سطحی که میشد در یک شهرستان انجام داد. اینجا از این بهتر نمیشود. البته بهرام از این بهتر هم میتواند. نیمه پر لیوان را هم ببنیم. متهم کردن یک هنرمند در آستانه به صدای فالش، میکس و مستر نامناست، تفاوت صدا در یک آهنگ و تونالیته های ناجور و… را هر کس دیگر هم میتواند انجام دهد.اما با همه اینها بهرام شهامتش را داشت و توانست کاری انجام دهد. دیگران هم اگر میتوانند بسمالله.
گيل نگاه: انتشار اخبار و یادداشتهای دريافتی به معنای تائید محتوای آن نيست و صرفاً جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر میشود.
۱ مرداد ۱۳۹۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]