واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: خواهان رياست بر قوه قضاييه نبودم
فعاليتهاي آيتالله موسويخويينيها اين روزها در كانال تلگرامياش شدت گرفته است. به فراخور مناسبتها و رخدادها از خاطراتش مينويسد يا آنكه به سوالات مردمي پاسخ ميدهد.
اينبار او در نوشته تلگرامياش به اين سوال پاسخ داده است كه «آيا پس از رحلت امام خميني (ره) شما خواهان رياست بر قوه قضاييه بودهايد؟» سوالي كه موسويخويينيها با توضيحاتي در مورد سير اصلاح اداره شورايي قوه قضاييه پاسخ منفي به آن داده است. موسويخويينيها در ابتداي پاسخ به اين سوال ترجيح داده است تا از دلايل به وجود آمدن چنين سوالي صحبت كند. براي همين هم هست كه به نكاتي كه در اين مورد در خاطرات آيتالله هاشميرفسنجاني مورد اشاره قرار گرفته گريزي زده و مينويسد: «خدا رحمت كند مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني را؛ با همه زحمتهايي كه براي پيروزي انقلاب و پس از آن براي كشور و نظام كشيد و با همه رنجهايي كه در اين راه متحمل شد، يك چيزهايي هم داشت كه البته منحصر به او هم نبود، همه كموبيش دارند كه گفتهاند گل بيخار خداست.» ايشان در خاطراتش نوشته است: «... به جلسه رسمي براي تحليف رفتيم. آقاي موسوياردبيلي و موسويخويينيها هم بودند. به نظر ميرسد از جايگزيني آقاي يزدي ناراحتند...» (هاشميرفسنجاني: كارنامه و خاطرات 1368: بازسازي و سازندگي، به اهتمام علي لاهوتي، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1391. ص 271) و در جاي ديگر نوشتهاند: «آقاي موسويخويينيها آمد؛ خودم ايشان را خواستم... از رهبري رنجيده، به خاطر اينكه ايشان را رييس قوه قضاييه نكرده است.» (همان، ص 280) در هر دو مورد، ايشان را تخطئه ميكنم. اگرچه توصيه شده است كه «أُذكروا موتاكم بالخير» (از مردههايتان به نيكي ياد كنيد)، همين اندازه ميگويم كه اگر ديگر خاطرات ايشان تا اين اندازه بيدقت باشد، در استفاده از آنها همواره بايد جانب احتياط را در پيش گرفت. من شواهد ديگري هم دارم كه نشان دهم مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در نقل اين خاطرهها راه خطا رفته است، اما به همان اندازه هم كه اشاره كردم مايل نبودم حرمت آن بزرگ شكسته شود.» خواهان منصب دادستاني كل كشور هم نبودم
او اما در ادامه چنين تمايلي را از اساس رد ميكند و مينويسد: «بنده خواهان رياست بر قوه قضاييه نبودم. همچنين خواهان منصب دادستاني كل كشور هم نبودم. در سال 1358 هم كه نامزدي نمايندگي مجلس به بنده پيشنهاد شد -و بيش از هر كسي مرحوم آقاي هاشمي اصرار به نامزدي بنده داشت- باز هم خواهان نمايندگي مجلس نبودم، چون در تمام اين موارد فكر ميكردم از عهده اين كارها برنميآيم. بد نيست خاطرهاي درباره تغيير يا اصلاح قانون اساسي در موضوع رياست قوه قضاييه نقل كنم. زماني كه از طرف حضرت امام رضواناللهتعاليعليه به سمت دادستان كل كشور منصوب شدم، قوه قضاييه به روش شورايي اداره ميشد و دادستان كل هم عضو شوراي عالي قضايي بود. پس از شروع به كار، خيلي زود متوجه مشكل بزرگي در مديريت شورايي شدم؛ به نظرم رسيد مديريت شورايي مانع سرعت در تصميمگيريها ميشود؛ در ضمن مسووليتها هم لوث ميشود؛ نكته سوم اينكه اقليتي كه مخالف تصميم اكثريت است دايم بر روي نقاط ضعفِ تصميم اكثريت تكيه ميكند تا آن تصميم را اشتباه نشان دهد و در نتيجه كارايي تصميم اكثريت كاهش مييابد و به مجموعه زيرنظر شورا آسيب ميرسد. درباره اين مشكل با مرحوم حاج احمدآقا صحبت كردم و گفتم كه ميخواهم با طرح مشكل خدمت امام از ايشان درخواست كنم كه چارهاي بينديشند. پيشنهاد بنده اين بود كه مديريت قوه قضاييه بر عهده يك نفر به عنوان رييس قوه باشد. مرحوم حاج احمدآقا گفتند اگر اين اتفاق بيفتد احتمالا شما رييس نخواهيد بود و منظورش اين بود كه با وجود آقاي موسوياردبيلي، امام شما را به رياست منصوب نميكنند. گفتم از نظر من مهم اين است كه ساختار مديريت دستگاه قضايي اصلاح شود، همين. البته با رابطه صميمانه و نزديكي كه با هم داشتيم و شناختي كه ايشان از بنده داشت از اين يادآوري تعجب كردم، ولي براي اينكه خودم را توجيه كنم با خود در دل گفتم لابد احمد فكر كرده است آدميزاد است، رياست است، حب رياست هم در انسان ريشهدار است و چه كسي ميتواند خود را از آن مبرا و منزه بداند؛ پس چه خوب است كه به موسوي اين نكته را يادآوري كنم تا متوجه باشد كه چه ميكند.» او در ادامه نوشته است: «من در همان زمان كه اين بحث را پي ميگرفتم توجه داشتم كه با پيشنهاد بنده، دادستان كل حتي سهمي را كه از مديريت دستگاه قضايي دارد از دست ميدهد. به هر حال ميتوانم ادعا كنم كه پيگيري من در اين اصلاح و تغيير بيش از ديگراني بود كه مثل من فكر ميكردند.»
دریافت عناوین آخرین خبرها در تلگرام
شنبه, 24 تیر 1396 ساعت 08:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]