تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 2 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817793643




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پایان بد کورس خیابانی دختر و پسر پورشه‌سوار


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: پایان بد کورس خیابانی دختر و پسر پورشه‌سوار
آشنایی دختر و پسر پورشه‌سوار از شرطبندی در کورس خیابانی شروع شد اما پایان خوشی نداشت و دوستی آنها در نهایت با آدم‌ربایی پایان یافت.
آفتاب‌‌نیوز : آشنایی دختر و پسر پورشه‌سوار از شرطبندی در کورس خیابانی شروع شد اما پایان خوشی نداشت و دوستی آنها در نهایت با آدم‌ربایی پایان یافت.

ماجرا از روزي آغاز شد كه دختري 25ساله به نام كامليا سوار بر خودروي پورشه خود راهي خانه دوستش شد. او هنگام بازگشت به خانه‌اش در شمال تهران، متوجه پورشه ديگري شد كه پشت فرمان آن پسري جوان نشسته بود.پسر جوان شيشه ماشين را پايين كشيد و پيشنهاد داد تا با هم كورس بگذارند.

كامليا ابتدا قبول نكرد اما وقتي پسر جوان گفت «مي‌ترسي ببازي؟» قبول كرد كه با او شرطبندي كند. آنها با هم كورس گذاشتند و در آخر دختر جوان كه از كودكي در مسابقات رالي شركت كرده بود، برنده شد. آن روز پسر جوان شماره موبايل دختر جوان را گرفت و همين موضوع آغاز آشنايي آنها شد. دوستي آنها ادامه داشت تا اينكه پس از مدتي اتفاق عجيبي رخ داد كه پاي آنها را به دادسراي جنايي تهران كشاند.

هديه تولد
مدتي از آشنايي دختر و پسر جوان گذشته بود. نيما پسر 26ساله چند روز مانده به تولد دختر مورد علاقه‌اش تصميم گرفت او را شگفت‌زده كند. براي همين هديه‌اي خريد و بي‌آنكه او را در جريان قرار دهد سوار خودروي گران‌قيمت خود شد و به مقابل خانه آنها رفت. وقتي به مقابل در رسيد با موبايل او تماس گرفت اما دختر جوان جواب نداد. ‌در همان لحظه در پاركينگ خانه كامليا باز شد و او سوار بر خودروي پورشه خود از ساختمان خارج شد.

به جز او، 2دختر ديگر هم داخل ماشين بودند. نيما تصميم گرفت هديه تولد را در مقابل دوستانش به او بدهد اما وقتي ديد 2پسر جوان ديگر كه گويا مقابل ساختمان منتظر بودند، سوار ماشين وي شدند، خشكش زد. ماشين حركت كرد و نيما كه تصميم عجيبي گرفته بود به تعقيب ماشين دختر مورد علاقه‌اش پرداخت. لحظاتي بعد، او مقابل ماشين پيچيد و به اين ترتيب ماجرايي رقم خورد كه پاي او را به اداره پليس و دادسرا كشاند.

شكايت

كامليا روبه‌روي افسر كلانتري نشسته و درحالي‌كه وحشت كرده بود، مي‌گفت كه از نيما شكايت دارد. او ماجراي روز حادثه را اينطور تعريف كرد: آن روز به همراه بچه‌هاي دانشگاه قصد داشتيم به لواسان برويم اما هنوز از تهران خارج نشده بوديم كه ناگهان نيما با ماشينش جلوي من پيچيد. دوستانم ترسيده بودند. نيما آنقدر عصبي بود كه من با ديدن وضعيت او وحشت كردم. او از ماشين پياده شده و به سمت من آمد. در ماشين را باز كرد و با تهديد و ضرب و شتم مرا از پشت فرمان به بيرون از ماشين كشاند. نيما درحالي‌كه تهديدم مي‌كرد و مرا روي زمين مي‌كشيد به سمت ماشينش برد.

وي ادامه داد: او مرا به داخل ماشين انداخت و حركت كرد. دوستانم كه شوكه شده بودند، پليس را خبر كردند. در آن لحظات وحشتزده از او مي‌خواستم كه رهايم كند اما دستبردار نبود و مرتب فحاشي مي‌كرد. او آرام و قرار نداشت. حتي مرا كتك مي‌زد و مدام مي‌گفت چرا بدون هماهنگي با او، دوستانم را سوار ماشينم كرده‌ام.

دختر جوان ادامه داد: در نهايت كنار خيابان توقف كرد كه خوشبختانه پليس كه در جريان قرار گرفته بود، ماشين او را پيدا كرد و مرا نجات داد. من احتمال مي‌دهم اگر پليس ما را پيدا نمي‌كرد، نيما كه به‌شدت عصبي بود، جان مرا مي‌گرفت.

پس از شكايت دختر جوان، پرونده اين حادثه با اتهام آدم‌ربايي و ضرب و شتم به دادسراي جنايي تهران فرستاده شد و پيش روي قاضي آرش سيفي قرار گرفت. با دستور وي، متهم براي تحقيق به دادسرا منتقل شد و به قاضي گفت: من علاقه زيادي به كامليا داشتم و مي‌خواستم با او ازدواج كنم.

حتي روز حادثه برايش هديه خريده بودم اما وقتي ديدم موبايلش را جواب نمي‌دهد و 2پسر غريبه سوار ماشينش شدند، غيرتي و عصباني شدم. اين را قبول دارم كه جلوي ماشين او پيچيدم و كتكش زدم. حتي قبول دارم كه او را به زور سوار ماشينم كردم اما در آن لحظه خون به مغزم نمي‌رسيد و فكرش را نمي‌كردم كه اين اقدام، آدم‌ربايي تلقي شود و گير بيفتم.

قاضي جنايي پس از شنيدن اظهارات دختر و پسر جوان، براي متهم قرار قانوني صادر كرد. تحقيقات در اين زمينه ادامه دارد.

منبع:‌همشهری





۲۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن