تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850983616




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درنگی بر کنش های اجتماعی در زمینه خانواده و ازدواج - اتاق خبر 24


واضح آرشیو وب فارسی:اتاق خبر 24: چه ویژگی های دختر در خواستگاری های قدیم مورد توجه بود؟ قلیان چاق کردن، سبزی پاک کردن، آری ... خط و سواد، نه!اتاق خبر 24 :  ازدواج در تاریخ ایران همواره یکی از مهم ترین سنت های خانوادگی و اجتماعی برشمرده می شده است. این کنش گروهی و اجتماعی، از پشتوانه ای مهم و دیرینه در جامعه ایران برخوردار بود و البته بایدها و نبایدهایی استوار در پسِ خود داشت. کم تر کسی در جامعه قدیم ایران برای گریز از این سنت اجتماعی و بایدها و نبایدهای آن راهی می توانست جوید. ازدواج در روزگار قدیم جامعه ایران آسان و ساده بود اما در لایه های پنهان خود پیچیدگی هایی داشت که آن را به قلمروی آیین ها و رسم های استوار اجتماعی وارد می کرد. اندک دارایی مالی، شرط لازم و کافی برای شروع یک زندگی به شمار می آمد. سن ازدواج در روزگار گذشته بسیار پایین بود چنان که بسیاری از خانواده ها آرزو داشتند دخترشان در خانه شوهر به بلوغ برسد. بنابر گفته آرتور دو گوبینو، خاورشناس و تاریخ نگار فرانسوی در کتاب «سه سال در ایران» سن ازدواج در ایران عصر قاجار بسیار پایین بوده است «معمولا نامزدها بسیار جوان هستند پسر بین پانزده تا شانزده سال و دختر بین ده تا یازده سال نامزد می شوند». با توجه به اهمیت ازدواج در سن پایین برای دختران، خانواده ها در پی آن بودند به روش هایی گوناگون شرایط چنان کاری را فراهم آورند. ناآگاهی و جهل برآمده از فرانگرفتن آموزش های مناسب به ویژه در میان زنان موجب می شد گاه برای بخت گشایی به باورهایی روی آورند. جامعه ایرانی باورهایی گوناگون درباره گشودن بخت دختران در گذشته داشته است. آنگونه که منابع تاریخی روایت کرده اند، به موجب یکی از آن باورها هنگامی که پنبه زن درون خانه به کار مشغول بود به بهانه ای او را از وسایل کارش دور می کردند تا دختر خانواده از کمان پنبه زنی بگذرد. بر اساس باوری دیگر، پس از قربانی کردن گوسفندی برای نذری، مادر خانواده از قصاب می خواست چادر دخترش را از روده گوسفند بگذراند زیرا برآن بودند پس از آن، بخت دختر با سر کردن چادر گشوده خواهد شد. دوختن پیراهن مراد از دیگر کارها در این زمینه بود؛ بدینگونه که زن ها روز بیستم و هفتم رمضان به مسجد رفته، میانه دو نماز، پیراهن مراد می دوختند و برآن بودند با پوشیدن این پیراهن همه نیازهایشان از جمله ازدواج برمی آید. خط و سواد دختر؛ ویژگی هایی بی اهمیت دختران با توجه به اهمیت و ضرورت ازدواج در خانواده ها چنان تربیت می شدند که مهم ترین وظیفه خود را ازدواج، فرزندآوری و اطاعت از شوهر می دانستند. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار در کتاب « سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» دختران را در خانواده ها گونه ای سرمایه خانوادگی برمی شمرد «یک دختر خوش بروبالا برای پدر و مادرش در حکم سرمایه ای است، زیرا کسی که بخواهد این دختر را به زنی بگیرد، باید «شیربها»یی در عوض بپردازد و از آن گذشته به نسبت زیبایی و رشد جسمی آن دختر باید مبلغ معتنابهی هم به عنوان «مهریه» تعهد کند. شیربها معمولا به حدود پانصد تومان بالغ می شود. به همین دلیل پدر و مادر در مواظبت، تغذیه و تهیه رخت و لباس دختران از هیچ دقت و کوششی فروگذار نمی کنند، حتی اگر سایر اهل خانه از این لحاظ دچار مضیقه بشوند؛ دلیل آن هم واضح است، چون تقریبا اطمینان دارند که همه ی این مخارج روزی جبران می شود». زنان و دختران در جامعه سنتی آن روزگار هیچگونه آموزش های اجتماعی نمی دیدند و چون با روشی دیگر از زندگی آشنا نبودند، سرنوشت خود را به آسانی می پذیرفتند. به نوشته مونس الدوله در کتاب «خاطرات مونس الدوله» باسوادی دختران از نکته های منفی در ازدواج برشمرده می شد «چیزی که مهم نبود خط و سواد دختر بود. معتقد بودند که دختر باسواد عاشق پیشه از آب درمی آید. در مقابل خانه داری دختر خیلی مهم بود. بعضی خواستگارهای پرمدعا یک دستمال سبزی پاک نکرده همراه خودشان میبردند و پیش دختر میگذاشتند تا سبزی ها را پاک کند و از طرز سبزی پاک کردن او به میزان کدبانوگری اش پی می بردند». بهترین کار برای زنان دوخت ودوز بود و پاک دامنی و دین داری بالاترین ویژگی های نیک به شمار می آمد که برای زنان در نظر گرفته می شد. آموزش ها و دیگر مهارت های زندگی اجتماعی چندان مورد توجه نبود، حتی عیب در شمار می آمد. مونس الدوله یادآور می شود تنها توانایی که از زنان انتظار می رفت دوخت ودوز و آشپزی بود «برای زن اصلا عیب بود که جز پخت وپز و دوخت ودوز و زاییدن و بزک کردن کاری داشته باشد. هر زنی هم که کاری بیرون از خانه داشت، مردم پشت سرش لیچار و حرف و حدیث میگفتند». هویت زنان به همین دلیل با شوهران و پسرانشان گره می خورد و نمود می یافت. این مساله چنان پذیرفته شده بود که زنان پس از ازدواج از سوی شوهران شان به نام پسرشان خوانده می شدند. لیدی شیل، همسر وزیرمختار انگلستان در ایران عصر ناصرالدین شاه قاجار در کتاب سفرنامه خود در این باره نوشته است «مردان ایرانی برای نامگذاری همسرانشان عادت عجیبی دارند که امر در تمام مملکت شایع است. آن ها موقع خطاب نمودن یا صحبت از زنانشان، آن ها را به نام مادر پسر خود می نامند و مثلا به جای گفتن «زلیخا» او را به نام مادر علی صدا می کنند و گاهی هم به همان لفظ «خانم» اکتفا می کنند». شناخت دختران دم بخت ماموریت ناممکن خانواده های دختردار با توجه به اهمیتی که ازدواج در میان خانواده ها و جامعه ایرانی داشت، از راه های گوناگون می کوشیدند دختر خود را به دیگران بشناسانند. خانواده های پسردار نیز در پی یافتن عروسی مناسب برای پسر یا پسران خود بودند. افراد در ازدواج هایی که درون فامیل صورت می گرفت بی واسطه و با شناختی بیش تر شرایط ازدواج را فراهم می آوردند. راه های آشنایی با دختران دم بخت اما بیرون از فامیل محدود بود زیرا صورت بندی ساختار اجتماعی در ایران به گونه ای بود که موجب می شد زنان حضوری محدود و تعریف شده در جامعه داشته باشند. آنان چون با پوشش کامل در مکان های عمومی حضور می یافتند امکانی برای دیدار میان دختران و پسران پیش از ازدواج وجود نداشت. پوشش زنان در دوره قاجار به گونه ای بود که اندام و چهره آنان بیرون از خانه و اندرونی به هیچ روی شناسایی پذیر نبودند، حتی گاه در رویارویی با نامحرمان صدای خود را نیز تغییر می دادند. لیدی شیل در کتاب «خاطرات لیدی شیل» پوشش زنان را اینگونه توصیف کرده است «کاملا در پوشش ضخیمی فرومی روند تا مبادا نظر دیگران بسوی او جلب شود. این پوشش که زن ایرانی در داخل آن محبوس می شود و از نوک پا تا سرش را فرامی گیرد به صورت زیر است: یک چادر بلند که تمام بدن را دربرگرفته و روبنده ای به شکل پوشش کتانی سفیدرنگ، که آن را روی چادر به سر می کند تا تمام صورت او را بپوشاند و در جلوداری دریچه مشبکی است که برای دیدن و نفس کشیدن تعبیه شده است. پس از آن چاقچور است که آن را به جای چکمه و شلوار بپا می کنند و پیراهن و زیرپوش خود را در آن جا می دهند». با این وضعیت ها تنها راه امکان شناسایی دختران دم بخت به برخی مکان ها، آیین ها و مراسم ویژه منحصر می شد. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» در این باره چنین آورده است «در آن روزگار از آن جا که هنوز (کشف حجاب) به عمل نیامده نسوان در پوشش چادر به سرمی بردند هیچ دختر و پسری شوهر و همسر خود را نمیتوانست به شخصه دیده پسند نماید و این به عهده دلاله ها و بزرگترها و اقوام و اقارب دامادها بود. حتی الامکان دختر را از میان وابستگان و خویشان و آشنایان انتخاب می کردند از جهت شناخت اخلاق و صفات و روحیات انتخاب نمایند در غیر اینصورت ... راه های دیگر در پیش می گرفتند که از آن جمله بود مجالس جشن و میهمانی و سفره و روضه و مسجد و حمام و زیارتگاه که از آن ها دختر به دست می آمده و بهتر از همه حمام و دلاک که از نیکوترینش می آمد از این جهت حمام و دلاک از بهترین نقاط و کاملترین واسطه می آمدکه اولا دختر را تنها در حمام بود که امکان ملاحظه و مشاهده تام و تمام ... وی می داد و محاسن و معایب معلوم می گردید ... و دیگر دلاک و حمامی بود که می توانست از سر و صورت مشتریان خود اطلاع داشته از رموز دختران و سر و سر آن ها با این و آن آمدن ... و در آخر دلاک بود که در مدت کیسه کشی می توانست از مشتری زیر پا کشی کند و از مکنوناتش مطلع گشته ... بعد از آن روضه و روضه خانه و تعزیه و امثال آن بود که خواستگار می توانست دختر مورد نظر را به دست بیاورد میان دختران نجیب و سنگین و جلف و سبکسر را از هم تمیز بگذارد ... امام زاده ها و زیارتگاه ها نیز یکی دیگر از اماکن تشخیص دختر بود بدین گونه که آیا دختر به تنهایی و یا همراه بزرگتر و سرپرست به زیارت آمده حواسش به زیارت و نماز و طواف و روضه و مانند آن ها بوده ... صورت باز و پوشیده نموده ... بعد از این ها در مهمانی ها بود که در جستجوی دختر برمی آمدند و این از سنگین پوشی و سبک پوشی و سادگی و آرایش و متانت و ... معلوم می گردید». دلاله در اندرونی دختران و پسران بدین ترتیب به سختی می توانستند پیش از ازدواج همسر آینده خود را ببینند، به همین دلیل بیش تر ازدواج ها در پی میانه داری زنان خویشاوند یا دلاله ها شکل می گرفت. دلاله ها پس از پرس وجو و بررسی، با معرفی دختران مناسب به خانواده ها از آن ها مشتلوق می گرفتند. مونس الدوله در کتاب خاطرات خود درباره نقش دلاله ها در فرآیند ازدواج چنین آورده است «موقعی که [پسر] به سن ١٧- ۱۶ میرسید اولین زن عقدی را برایش تدارک می دیدند. در این تدارک زنهای دلاله نقش اول را داشتند و معمولا به اینها سفارش میشد که هرجا دختر خانه دار نجیب و صاحب کمالی جستند خانواده پسر را خبر کنند و مشتلوق بگیرند. وقتی دلاله خبر میداد یک دختر مثل پنجه آفتاب صاحب جمال و کمال در فلان خانه است چند تا زن گیس سفیدِ جاافتاده راه می افتادند و سرزده به خانه دختر میرفتند ... اگر دختر مورد پسند واقع میشد و ... مجلس مردانه برپا میشد». برخی دلاله ها زنانی جاافتاده بودند که همواره در پی شناسایی دختران و زنان در آستانه ازدواج برمی آمدند به همین علت خانواده هایی که می خواستند برای پسرشان زن گرفته یا شوهری برای دختر خود بیابند با آن دلاله ها صحبت کرده، با دادن هدیه هایی آن ها را به فعالیت بیش تر برمی انگیختند. فروشندگان دوره گرد، دسته ای دیگر از زنان دلاله بودند که به اندرون خانه ها راه داشتند و با گذر زمان به شناختی کامل از دخترهای خانواده، روابط و رفتار آنان دست می یافتند. محمود کتیرایی در کتاب «از خشت تا خشت» درباره این دلاله ها چنین آورده است «دلاله زنها علاوه بر جواهرفروشی دخترها را هم شوهر می دادند و برای پسرها زن پیدا می کردند. معمولا زن دلاله انعام کوچکی (دو قران) به بابا قاپچی می داد. بابا قاپچی میآمد درون اندرون و بقچه ها را پهن می کرد که به خانم عرض کنید نبات خانم آمده است. خانم ها اجازه می دادند دلاله می آمد درون اندرون و بقچه ها را پهن می کرد و مشغول صحبت می شد ... صحبت و گفتگوی دلاله و خانم ها از صبح تا غروب طول می کشید. ناهار هم همانجا توی اندرون می خورد. برای مردی که با دلاله بود سینی ناهار می بردند ... روزی که دلاله توی اندرون می آمد، عید بزرگ خانم ها بود. هزار جور صحبت به میان می آمد پشت سر هم قلیان و چای و شیرینی و آجیل می آوردند و قهقهه خنده خانم ها به آسمان می رسید. دلاله هم از آن حرفهای خوشمزه و قصه های اندرون ها برای خانم ها و کلفت ها می گفت». دلاله ها در پی هر وصلت، هدیه هایی می گرفتند از این رو همه توان خود را به کار می گرفتند تا معایب دو سو را مطرح نکنند. آن ها تنها محاسن افراد را گفته، گاه به قلمروی اغراق و افراط راه می بردند. این اطلاعات نادرست گاه شوربختی و بدبختی افراد را می توانست در پی آورد. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» در این باره آورده است «اکثر خواستگاری و عقدهایی که از سوی دلال ها صورت می گرفت، وصلت های ناهماهنگی بودند. چه طفلکان معصوم نه، ده ساله دختری که توسط دلاله ها به دام دیو، خرس و غول های آن چنانی افتاده و چه جوانان و نوجوانان بیست و چهار، پنج ساله تا هفده و هجده ساله که ندیده و نشناخته تنها به صورت تعریف و توصیف آشنا و دلاله ای، به دام ترشیده های دو برابر سن خود، عجوزه های سفید موی خمیده در آمده و فنا فی الله می شدند». دلاله ها در قاب دیدگان جهانگردان سرزمین ایران از گذشته های دور همواره مقصد سیاحان بوده است. در دوره قاجار با توجه به اهمیت سیاسی ایران در عرصه بین المللی، نیز پیوندهایی گسترده که میان ایرانیان و کشورهای اروپایی پدید آمد، تعداد سیاحان که به دلیل های گوناگون سیاسی و اقتصادی به ایران می آمدند، افزایش یافت. بسیاری از این جهانگردان پس از بازگشت، خاطره ها و دیده ها و شنیده های سفرهای خود را می نگاشتند. آداب و رﺳﻮم اﯾﺮاﻧﯿﺎن از ﺟﻤﻠﻪ ازدواج در این سفرنامه ها بازتابی گسترده می یافت. تفاوت های فرهنگی و اجتماعی میان جامعه ایران و اروپا موجب می شد اروپاییان توصیف هایی جالب از آداب و رسوم مرتبط با ازدواج همچون فعالیت دلاله ها داشته باشند. گاسپار دروویل، افسر فرانسوی در دوره حکم رانی فتحعلی شاه قاجار در کتاب «سفر در ایران» دلاله ها را پیرزنانی می شناساند که برای جلوگیری از سرزنش های بعدی اطلاعات را بدون اغراق و گزافه گویی به خانواده های عروس و داماد می رساندند «در ایران زن و شوهر آینده هرگز شخصا در امر عروسی دخالت ندارند. این کار به عهده پیرزنانی گذاشته می شود که شغل دیگری جز این ندارند. وقتی که موضوع عروسی مرد جوانی به میان می آید مادر یا خاله یا یکی از زنان دیگر خانواده کوچه به کوچه و دربه در راه افتاده و به دنبال دختری که باید بیش از همه مورد پسند داماد آینده قرار گیرد، می گردند. داماد پیش از عروسی حق دیدن عروس را ندارد از این رو تصویری که زنان خانواده از عروس برای وی ترسیم می کنند از خوبی و بدی غالبا عاری از جنبه اغراق و گزافه گویی است تا بعدا پشیمانی به بار نیاورد. چه اگر عروسی به این دلیل به هم بخورد بار سنگین خشم و سرزنش بر دوش واسطه ها خواهد افتاد». ادوارد پولاک در کتاب سفرنامه خود اما نظری دگرگونه درباره دلاله ها دارد و اغراق و مبالغه را بخشی از کار آنان برمی شمرد از آن رو که باید پیوندی شکل یابد تا چیزی دست شان را بگیرد «از آنجا که مرد قبل از ازدواج نمی تواند همسر آینده خود را ببیند و در ضمن دختر حتی بدون دیدن شوهر هم حق انتخاب ندارد بلکه فقط بزرگترها اختیار وی را دارند اغلب ازدواج ها در اثر وساطت زنان خویشاوند یا دلاله ها عملی می گردد. دلاله به مردی که سر زن گرفتن دارد رجوع می کند و از خصوصیات ممتاز بدنی و جسمی زنی که برایش در نظر گرفته است داد سخن می دهد و معمولا در این باره مبالغه می کند و می گوید پوستش سفید، چشمانش درشت، صورتش گرد و همچون ماه، ابروانش کمانی و قامتش مانند سرو است. چون پوست زنان ایرانی هیچ وقت مانند زنان مغرب زمین سفید و شفاف نیست این خصلت خیلی مورد پسند قرار می گیرد. پس از آن دلاله به خانه پدر و مادر دختر می رود و از نظر مالی وضع را روشن می کند». چارلز جیمز ویلس، پزشک جهانگرد اروپایی در دوره قاجار، در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه» نیز فعالیت دلاله ها را اینگونه توصیف کرده است «داماد یکی از پیرزن های آنجا را به خانه های امثال و اقران خود می فرستد تا از برای او دختری خواستگاری نماید و در این حال انتخاب عروس و پسندیده شدن وجاهت و نظافت مشارالیه با رای خود خواستگار است و بعضی پیرزن ها در ایران دیده می شود که آن ها همین کار را اسباب شغل خود قرار داده اند و در عرض چند دقیقه ملاقات می توانند که اطلاعات کامله از احوال دختران آنجا به شخص داماد بدهند و از مهارت و زرنگی خود ایشان است که مسمی به خواستگار شده اند». دختر با خط و سواد به کار نمی آید ... عاشق پیشه می شود! چند تن از زنان خانواده داماد پس از گذراندن مرحله های نخستین و معرفی خانواده دختر به خانواده پسر، برای دیدن دختر مورد نظر به خانه او می رفتند. ناصر نجمی در کتاب «طهران عهد ناصری» درباره این مراسم روایتی جذاب دارد «خواستگارها همین که وارد خانه می شدند، خودشان را معرفی می کردند. اگر در یک خانه چند دختر دم بخت بودند، دختر بزرگ تر را نشان می دادند ... با وارد شدن دختر، چشم ها به سوی او می رفت. خواستگارها با تمام دقت سرتاپای دختر را ورانداز می کردند، چنگ لای موها یش می انداختند تا طاسی یا کچلی نداشته باشد. دندان هایش را می دیدند که مبادا مصنوعی باشد و چیزی که ابدا به آن اعتنایی نداشتند سواد و کمال دختر بود زیرا آن زمان خط و سواد را لازم نمی دانستند بلکه معتقد بودند دختر باسواد عاشق پیشه از آب در می آید. در مقابل، به خانه داری وی بسیار اهمیت می دادند. اگر دختر، مورد پسند خواستگار واقع می شد، برای پسرشان از شکل و شمایل دختر مورد نظر می گفتند و یک تصویر خیالی برای او ترسیم می کردند و در صورت پاسخ مثبت پسر، بار دیگر روانه خانه دختر می شدند». جلسه دوم به بررسی پاره ای توانمندی های دختر در زندگی با شوهر اختصاص می یافت «خواستگارها در دیدار مجدد با سبزی، زغال و قلیان وارد خانه دختر شده و از او می خواستند سبزی پاک و قلیان چاق کند تا مهارت های وی را بسنجند. خانواده عروس، تا مشخص نشدن نتیجه خواستگاری، تحت هیچ شرایطی دختران کوچک تر را نشان خواستگار نمی دادند». این رویه گاه به روش هایی دیگر می توانست انجام شود «گاهی اوقات هم مردان دو طرف برای خود قول و قرار می گذاشتند که فرزندانشان با یکدیگر وصلت کنند و پس از توافقات اولیه، مراسم خواستگاری شبانه صورت می گرفت. در این نوع مراسم یک نفر جلو دار، به نام «فانوس کش» پیشاپیش راه می افتاد. وی کلاه ماهوتی مشکی بدون لبه بر سر داشت که فانوسی بزرگ و استوانه ای شکل جلوی کاروان خواستگاران حمل می کرد که داخل آن چندین شمع رنگارنگ می سوخت. در مجلس مردانه، بستگان دختر با آب وتاب شروع می کردند به تعریف و تمجید عروس و او را تا عرش بالا می بردند و در مقابل، اقوام داماد هم از میزان دارایی و کمالات داماد لاف می زدند». منبع : روزنامه شهروند


پنجشنبه ، ۱تیر۱۳۹۶


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اتاق خبر 24]
[مشاهده در: www.otaghkhabar24.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن