تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 4 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن بسيار راستگو و بسيار نيكوكار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818103300




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرا رمبوی ایرانی صدا می کردند+عکس - اتاق خبر 24


واضح آرشیو وب فارسی:اتاق خبر 24: جهانبخش سلطانی بازیگری سینما و تلویزیون که نخستین فیلم سینمایی اش فیلم «افق» رسول ملاقلی پور است درباره این فیلم می گوید که سخت ترین شرایط را تحمل کرده و در لباس غواصی آنقدر کار دشوار بوده که کارش به بیمارستان کشیده است.اتاق خبر 24 :  جهانبخش سلطانی بازیگر سینما و تلویزیون که بازی خود را از فیلم سینمایی «افق» کاری از رسول ملاقلی پور آغاز کرده، در گفت وگو با خبرنگار سینما و تئاتر خبرگزاری فارس خاطراتی از این فیلم را تعریف کرد. وی عنوان کرد که این فیلم به کارگردانی رسول ملاقلی پور ساخته سال 67 است، گفت: در گرمای جنوب خاطرم می آید که لباس غواصی می پوشیدیم، لباسی که در زمستان هم اگر می پوشیدیم خیس عرق می شدیم چرا که همه منفذهای آن بسته است و در آن گرما باید با آن لباس زیرآب می رفتیم از دست و پایمان عرق می ریخت.   سلطانی اظهار داشت: یک بار خاطرم می آید سوار کشتی شدیم آنقدر حالم بد شده بود که سید جواد هاشمی را روبرویم نمی دیدم خلاصه ما را به ساحل برگرداندند و به بیمارستان منتقلم کردند، گویی از کمر به پایین فلج شده بودم تکان نمی توانستم بخورم. وی افزود: بیمارستان گفتند که من باید به تهران منتقل شوم خیلی دوستان ما که در شرایط جنگی فیلم ساخته شده بود کنار من بودند، خیلی ها به جبهه رفته و شهید شده بودند خلاصه روحیه ما خیلی خراب بود شهادت برای همه عادی شده بود مردم از جان می گذشتند و رزمندگان نیز ابایی از شهادت نداشتند. سلطانی درباره اتفاقات پس از ساخت فیلم نیز گفت: یادم می اید رسول ملاقلی پور به من زنگ زد که فیلم در تهران در حال پخش است من هم به تهران رفتند مردم مرا با دست بلند می کردند و مرا رمبوی ایرانی می خواندند خلاصه من گفتم مرا زمین بگذارید می خواهم به شهرم بروم خلاصه مسعود کرامتی به دادم رسید و گفت اجازه دهید برود و خلاصه ما خلاص شدیم (با خنده) منبع: خبر ایرانی


یکشنبه ، ۲۸خرداد۱۳۹۶


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اتاق خبر 24]
[مشاهده در: www.otaghkhabar24.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن