واضح آرشیو وب فارسی:وکیل ملت: وکیل ملت: طی هفته های گذشته چند مورد از تنبیه دانش آموزان مدارس کشور انعکاس گسترده ای یافت و گزارش آن در «شهروند» نیز منتشر شد. حتی وزیر آموزش وپرورش نیز دراین زمینه واکنش نشان داد.بدترین مورد آن فرورفتن یک مداد تیز در سر یک دانش آموز بود که البته این حادثه به صورت اتفاقی بوده و قصد قبلی درمیان نبوده است، ولی در هرحال تنبیه به یک موضوع مهم تبدیل شده است. اگرچه مقامات آموزش وپرورش معتقدند که شکایات مربوط به تنبیه کاهش یافته است. مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات این وزارتخانه می گوید: «سال جاری شکایت هایی داشتیم، ولی عدد این شکایت ها الان دقیق و مشخص نیست، اما در سال ۹۳ جمع شکایات در ارتباط با تنبیه بدنی ۱۲۴۹ مورد بوده و آنچه در سال ۹۴ گزارش شده، ۶۷۵ مورد بوده که ازجمع این شکایات دراین دوسال، ۱۹۲۴ مورد است که ۱۲۷۴ شکایت بحق و ۶۵۰ مورد از آنها ناحق بوده است، ولی این ارقام مربوط به شکایات است، چه بسا موارد زیادی از تنبیه وجود دارد که به شکایت نمی رسد و شاید تنبیه برای دانش آموز یا خانواده امری عادی تلقی شود. تنبیه در هرموسسه ای یا هر اجتماعی یک اصل پذیرفته شده است. همان طور که از چراغ قرمز عبور می کنیم، جریمه یا همان تنبیه می شویم، درمدرسه، کارخانه، اداره و دانشگاه نیز ضوابطی برای تنبیه وجود دارد. همچنان که ضوابطی نیز برای تشویق وجود دارد. بنابراین نسبت به اصل وجود تنبیه مشکلی نیست، بلکه شیوه تنبیه مورد بحث است. تنبیهات پذیرفته شده برای تخلفات دانش آموزان شامل اخطار شفاهی تا حداکثر انتقال به مدرسه دیگر و اخراج موقت است، ولی تنبیه بدنی و توهین و تحقیر و تخفیف دانش آموزان پذیرفتنی نیست، پس چرا هنوز شاهد این نوع تنبیهات هستیم؟ این تنبیهات ریشه تاریخی و اجتماعی دارد، درگذشته نه تنها تنبیه بدنی ممنوع نبود، بلکه معمول هم بود. چوب و فلک و سپس زدن به کف دست و یک پا ایستادن کنار کلاس و... همه اینها معمول بود، به طوری که عقیده داشتند که: «چوب استاد به ز مهر پدر». حتی خانواده ها از مدرسه می خواستند که فرزندشان را تنبیه کنند. تنبیه بدنی درگذشته را نمی توان با معیارهای امروز ارزیابی و مقایسه کرد. این مسأله نه فقط در ایران، بلکه درکشورهای غربی هم وجود داشته است. سر الکس فرگوسن مربی مشهور تیم منچستر یونایتد که حدود ٦٠ تا ٧٠ سال پیش دانش آموز بوده، درخاطراتش درمورد تنبیه نوشته است: «شلاقی را که خانم «الیزابت تامسون» معلم مدرسه اش با آن اقدام به تنبیهش می کرده را پیش خود نگه داشته است. فرگوسن گفته است تا زمانی که زنده بود، با او تماس داشته. پس از آن خانواده اش، این شلاق را به فرگوسن داده اند. او وصیت کرده بود که شلاق به من برسد. خواهرزاده اش آن را به من رساند. به همراه بسته نامه ای بود که داخل آن نوشته بود: «تو بیش از هرکسی معنی این کمربند را می دانی». این درسی است که من فرا گرفتم. نوه های من از این کمربند می ترسند. ٦ ضربه از این کمربندها و یک درد بی حد و حصر. من عادت داشتم دستم را بکشم. فرگوسن می گوید: او و شاگردان دیگر برای خانم تامسون احترام بسیاری قایل می شدند. فرگوسن وقتی ١١ساله بود، عرض گلاسکو را طی کرد تا درمراسم ازدواج آموزگارش شرکت کند. فرگوسن گفت: وقتی الان درباره خانم تامسون فکر می کنم، متوجه می شوم فقط بحث آموزش مطرح نبوده است. او تلاش می کرد تا تو را تبدیل کند به بهترین کسی که می توانی باشی. تنبیه بدنی بچه ها از سال ١٩٨٧ در مدارس بریتانیا متوقف شده است.» با این حال، الان دیگر تنبیه بدنی معنای گذشته را ندارد. همان طور که مجازات شلاق درگذشته رایج بود، ولی اکنون بسیار ناپسندتر از زندان محسوب می شود. این فرآیند دنیای جدید است که در آن تعرض به جسم و تنبیه بدنی و نیز روانی و زبانی مذموم شمرده و به منزله نوعی تخفیف و تحقیر فرد محسوب می شود. همان پدرانی که بدون خجالت و احساس بد می گویند که از معلمانشان کتک خورده اند یا تنبیه شده اند و به او همچنان علاقه دارند، امروز حاضر نیستند که این امر را برای فرزندانشان بپذیرند. این موضوع درخانواده هم مشاهده می شود و تنبیه کودکان به امری مذموم و ناپسند تبدیل شده است، ولی درگذشته چنین نبود. ما درپی علل این تحول نیستیم، ولی آنچه که اهمیت دارد، اصل وقوع چنین تحولی است، ولی این تحول در یک شب اتفاق نمی افتد، بلکه یک فرآیند زمانبر است که ممکن است دربرخی طبقات اجتماعی زودتر رخ دهد و دربرخی دیرتر. سال گذشته درپیمایش ملی ارزش ها و نگرش ها از مردم پرسیده شده بود که با تنبیه فرزندان ازسوی والدین چقدر موافق هستند؟ ٨٦ درصد مخالفت کرده بودند و ٧ درصد موافق و بقیه بی نظر بوده اند، ولی نکته مهم این است که دریکی از استان ها نسبت مخالفان به موافقان حدود ٤برابر و در یک استان دیگر حدود ٢٠برابر بوده است. این نشان دهنده تفاوت زیاد میان مناطق کشور دراین باره است، حتی دریک منطقه هم افراد با تحصیلات بالاتر مخالفتشان خیلی بیشتر از افراد کم سواد است. اکنون درمرحله گذار هستیم که منشأ چنین مشکلاتی می شویم و باید کوشید که ازطریق آموزش آموزگاران و طرح مشکلات درفضای مجازی و سایر رسانه ها به اصلاح این مسأله کمک کرد، ولی تعمیم دادن این مشکلات موجب کاهش اعتماد اجتماعی می شود و پذیرفتنی نیست. فراموش نکنیم معلمان نیز باید کلاس را اداره کنند و گاه پیش می آید که یک دانش آموز نظم کلاس را به کلی به هم می ریزد و اتفاقاتی از این نوع پیش می آید. به ویژه هنگامی که آموزگار حوصله کافی برای حل مسأله را با استفاده از روش های بهتر ندارد. ازمنظر حقوقی و قانونی ضرب وشتم دانش آموزان غیرقابل پذیرش است و جرم تلقی می شود، ولی حل مسائل مدرسه ازطریق دادگاه و دادگستری و پلیس، معلوم نیست که به اصلاح فضای آموزش وپرورش کمک کند. بنابراین مواردی از این نوع را می توان درفضای عمومی بازتاب داد و بهتر است ازطریق رابطه اولیای مدرسه و دانش آموز حل وفصل شود. هرچند مواردی وجود دارد که به هیچ عنوان نمی توان از کنار آن گذشت. نمونه اش زدن سر دو دانش آموز به یکدیگر و مجبورکردن آنان در سیلی زدن به یکدیگر که ناشی از روحیه بیمارگونه آن آموزگار است و باید برخورد بسیار قاطعی با آن صورت گیرد و حتی اگر در قدیم دانش آموز را تنبیه می کردند، نوعی دلسوزی و خیرخواهی نسبت به او داشتند، ولی حضور بیماران روانی درکلاس که ازطریق تنبیه دیگران ارضا می شوند، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
یکشنبه ، ۲۸خرداد۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وکیل ملت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]