تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك درهم صدقه دادن از يك روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829452624




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پایان خونین عشق پسر 23ساله به زن شوهرداری که خودش را مجرد معرفی کرده بود


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: پایان خونین عشق پسر 23ساله به زن شوهرداری که خودش را مجرد معرفی کرده بود
 روزنامه جام جم نوشت: آشنایی امیر و سمیه از تلگرام آغاز شد. آنها پس از چند روز همدیگر را دیدند و قول و قرار ازدواج گذاشتند.


درآمد ماهانه امیر از کار در رستوران یک میلیون تومان بود، اما هر بار که با سمیه بیرون می‌رفت، چند صد هزار تومان هزینه می‌کرد. سمیه گفته بود مطلقه است و پرستاری دو کودک را بر عهده دارد، اما این طور نبود. او متاهل بود و همراه شوهرش، در یک شرکت، سرایداری می‌کرد. چند ماه گذشت تا این که امیر به رفتارهای سمیه شک کرد و از راز او باخبر شد. کینه‌اش را به دل گرفت و ماجرای ارتباط پنهانی‌شان را برای شوهر و برادر سمیه تعریف کرد.


آنها از امیر خواستند همه چیز را فراموش کند و مزاحمشان نشود، اما این اتفاق نیفتاد. برای همین سلاحی تهیه کرد و با آن سمیه و شوهرش را به گلوله بست که باعث مرگ سمیه شد. این قتل، زمستان 95 در شمال تهران رخ داده است. امیر با نقاب بر صورت، در کوچه منتظر ماند تا سمیه و شوهرش از مهمانی برگردند. سپس با شلیک چهار گلوله، سمیه را کشت و شوهر او را نیز بشدت مجروح کرد که پس از انتقال به بیمارستان مداوا شد. امیر به غرب کشور گریخت، اما یک ماه بعد به دام پلیس افتاد.


او در گفت‌وگویی، جزئیات بیشتری از حادثه را بازگو کرده است.




آخر عشق تو به کجا رسید؟


دارم اعدام می‌شوم.


چند سال داری؟ از کی به تهران آمدی؟


23 ساله هستم. هفت سال پیش به تهران آمدم و در یک رستوران مشغول کار شدم. پسر عمویم رحیم مرا به تهران آورد.به خاطر وضعیت مالی نامناسبی که داشتم، برای کار به تهران آمدم. من سومین فرزند خانواده هستم و سوم دبیرستان ترک تحصیل کردم. دو خواهر دارم که یکی از آنها ازدواج کرده است.


در ماه چقدر درآمد داشتی؟


ماهی یک میلیون تومان. نصفش را خرج خودم می‌کردم و بقیه‌اش را برای خانواده‌ام می‌فرستادم.


از کی با تلگرام و فضای مجازی آشنا شدی؟


پاییز 94، همان روز آشنایی با سمیه، روی گوشی‌ام تلگرام نصب کرده بودم.


چطور با سمیه آشنا شدی؟


دوستم رحیم مرا در یک گروه تلگرامی عضو کرد که سمیه هم آنجا بود. او پس از مدتی به من پیشنهاد دوستی داد.


سمیه چه ویژگی‌هایی داشت که پیشنهادش را پذیرفتی؟


26 ساله بود. ظاهری آراسته داشت و کم توقع بود. گفت مدتی قبل از همسرش جدا شده. برادرش سرایدار است و خودش هم از دو تا کودک پرستاری می‌کند.


چند روز بعد با هم قرار گذاشتید؟


10 روز در تلگرام با هم در ارتباط بودیم تا این که در تجریش به ملاقات هم رفتیم.


همانی بود که فکر می‌کردی؟


بله، من گفتم شما لیاقت بیشتر از من را داری، اما او گفت از مرامم خوشش آمده . وقتی ارتباطمان قوی‌تر شد، گفتم قصدم ازدواج است و چیزی هم ندارم برای دوستی خرج کنم. البته چند سری 400 هزار تومان هزینه خرید لباس و این جور چیزهایش شد. او هم گفت مدتی با هم باشیم تا اگر به تفاهم رسیدیم، ازدواج کنیم.


این که مطلقه بود، در تصمیمت تاثیری نداشت؟


نه، این چیزها برای من مهم نبود. مهم وفاداری است.


خانواده‌‌ات در جریان بودند؟


به آنها گفته بودم، اما مخالفت نکردند. 


هیچ وقت خانواده سمیه را دیدی؟


نه، می‌گفت زود است. یک بار هم گفت برادرش همیشه سر کار است و اگر شد، جور می‌کند با او در محل کارش قرار بگذارم.


مخالـفت‌های او برای دیــدن ‌خانواده‌اش شک‌برانگیز نبود؟


او از ساعت 6 صبح تا 12 شب به من پیامک می‌داد. اصلا معلوم نبود چیزی را پنهان می‌کند. هر وقت می‌خواستم با من بیرون می‌آمد؛ ‌حتی نیمه‌های شب.


اولین دروغ سمیه به تو چه بود؟


این که شوهر ندارد.


کی از این موضوع باخبر شدی؟


اواسط زمستان 95 بود. به رفتارهای رحیم و سمیه شک کردم. پس از مدتی فهمیدم این دو با هم هستند.


کی فهمیدی سمیه شوهر دارد؟


از رحیم پرسیدم. او هم گفت سمیه متاهل است و دیگر نمی‌خواهد با هیچ کدام از ما باشد.


با خود سمیه حرف زدی؟


بله، گفت طلاق می‌گیرد، چون وابستگی من را دیده و نمی‌خواهد از دستم بدهد.


وقتی فهمیدی قصد جدا شدن از همسرش را ندارد، چه کار کردی؟


با شماره شوهر و برادرش تماس گرفتم و ماجرای خیانتش را لو دادم. چون دروغش باعث شده بود بین دوستانم سرافکنده شوم و این به غرورم برخورده بود. او به من ضربه زده بود.


واکنش خانـواده‌اش چه بود؟


برادرش گفت به من ربطی ندارد. شوهرش هم خواست مزاحمشان نشوم و ارتباطم را قطع کنم.


قطع کردی؟


بله، اما نهم عید بود که دوباره زنگ زد و گفت همه به خاطر این ماجرا اذیتش می‌کنند و شوهرش طلاقش نمی‌دهد. از من خواست به خانه‌اش بروم و به شوهرش بگویم ارتباطمان در حد خواهر و برادری بوده است. من هم با یکی از دوستانم رفتم. او تصور کرده بود من به خواست او عمل می‌کنم و برای حفظ زندگی اش دروغ می‌گویم.


برای کمک به سمیه رفتی؟


نه، هنوز بعضی‌ها باور نکرده بودند او درباره تاهلش به من دروغ گفته است. می‌خواستم 10 برابر بدی‌ای که به من کرده بود را نسبت به خودش انجام دهم. وقتی به خانه‌اش رفتم، پیامک‌ها و تصاویرمان را به شوهرش نشان دادم. با این‌کار قصد داشتم ثابت کنم که همسرش دروغ می گوید و مدت زیادی با من رابطه دوستی داشته است.


واکنشش چه بود؟


گفت هر چه بوده، رها کن و تعهد بده، دیگر کاری با ما نخواهی داشت. باورم نمی شد که این واکنش را نشان دهد .


پذیرفتی؟


سه ماه هیچ رابطه‌ای با سمیه نداشتم تا این که به رحیم گفت از من 50 میلیون تومان پول می‌خواهد. من نمی‌توانستم این مبلغ را جور کنم. از این حرفش هم عصبانی شدم.


چرا از تو پول می خواست؟


ادعای دروغی را مطرح کرده بود. نمی دانم چرا تصور می کرد من به خاطر این ادعا 50 میلیون تومان به او می دهم. وقتی متوجه شدم ، خیلی عصبانی شدم و بیشتر به انتقام فکر کردم.


واکنشت چه بود؟


مدتی که گذشت، رحیم گفت سلاح دارد و می‌توانیم سمیه را بکشیم. روز حادثه سلاح را برداشتم و مقابل خانه سمیه و شوهرش رفتم. آنجا هر دویشان را به گلوله بستم و فرار کردم. سمیه کشته شد، اما شوهرش زنده ماند.


چطور دستگیر شدی؟


به غرب کشور فرار کرده بودم که پلیس دستگیرم کرد.


تاریخ انتشار: ۰۹:۴۴ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - 18 June 2017





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن