واضح آرشیو وب فارسی:تابش کوثر: به گزارش تابش کوثر گفته می شود تا پیش از ورود دین الهی اسلام به سرزمین ایران، به نام «مورخ ایرانی» برخورد نمی کنیم و در واقع، از میان ایرانیان، کسی و مجموعه ای، به کار ثبت و ضبط «تاریخ» مشغول نبوده است. آنچه به عنوان تاریخ ایران باستان بدست ما رسیده است، گزارش مورخان یونانی مانند «گزنفون» و «هرودت» است. علمای تاریخ البته به بخش هایی از گزارش یونانیان به دیده تردید می نگرند و برآنند که روحیه نژادپرستانه و برتری جویانه یونانی و عداوت با ایرانیان، گزارش مورخان اهل یونان را دست کم به تمامی موثق توصیف نمی کند. سوای رنگ مایه تحریف برخاسته از خلق و خوی گزارشگران، بخش های دیگری از تاریخ باستان نیز آمیخته با افسانه و حکایات بدون سند است که به بستر باور نمی نشیند و ملال آور است. خلاصه اینکه؛ قطعه بزرگی ازتاریخ ایران باستان، علمیت ندارد و قابل اعتنا نیست! با این حال و با وجود نداشتن شأن علمی، چگونه است که برخی از نویسندگان و شاعران داخلی و یا خارج نشین، بشدت در پی برجسته کردن تاریخ باستان هستند و می کوشند که این مقطع را دارای ارزش های ناب جلوه دهند و آسمان ایران باستان را یکسر پاکی و روشنی معرفی نمایند؟ چرا قلم بدستان سکولار، تاکید می کنند که برای احیای امپراطوری ایران، باید به شاخص های باستانی یعنی: نظام سیاسی پادشاهی و لادینی بازگردیم؟! چنان که پیداست؛ پاسخ در دل پرسش نهفته است! دشمنان دین الهی اسلام، حاکمیت دین اسلام بر سرزمین ایران را نمی خواهند و تاب ندارند! بنابراین، با چرک و سیاه توصیف کردن وضعیت فعلی جامعه ایرانی، نفی دستاوردهای اسلام گرایی، کتمان ارزش های انقلاب اسلامی و نظام دینی در ایران، بازگشت به باستان را توصیه می کنند. جالب اینکه، همین عده – آگاهانه و ناآگاهانه – برخی واقعیت های مسلم تاریخ باستان را نفی و سانسور می کنند. مثل چه واقعیت هایی؟ نشانه های تاریخی شهادت می دهد مردم ایران، اولین مردمی بودند که خداوند یکتا را شناختند.این مردم در هیچ برهه تاریخی بت پرست نبودند و همواره زندگی خود را «دینی» تجربه کرده اند. «هگل» آلمانی با اشاره به ایران پیش از اسلام، می گوید: «حجاب از ایران به نقاط جهان منتشر شد»! شیفتگان ایران باستان، آنان که به زعم خود در پی احیای حشمت و مجد ایرانی هستند چرا واقعیت های مسلم را نادیده می گیرند و صرفا به افسانه ها دل مشغول می دارند؟! همین جماعت، چرا نظام پادشاهی باستان را که مروج و نگهبان نظام کاستی و طبقاتی بود، ملامت نمی کنند؟ آیا میوه چنین نظامی، فقر و تبعیض نبود و نیست؟ این جماعت نمی گویند، چرا مردم ایران دین اسلام را مشتاقانه پذیرفتند؟ به تایید مورخینی چون عبدالحسین زرین کوب، یک دلیل پذیرش دین الهی اسلام، سرخوردگی و رنج مردم از ظلم شاهان بود. یعنی تیره روزی مردمی که امروز جهان ذهنی و پیرامونی و محیط زندگی آنان، رویایی و روشن و بر آمده از «خوشبختی» توصیف می شود. مردم ایران تشنه معنویت ناب بودند و جور پادشاهان و لاقیدی حکام و ایادی جور، آنان را به سوی ملجایی آسمانی سوق داده بود. شکوهی که باستان گرایان سلطنت طلب در نوشته های خود مدعی هستند، در کجای زندگی مردم ایران خود را نشان می داد؟ تقلای امروز نویسندگان و شاعران سکولار برای احیای ایران باستان، محصول همان نسخه ای است که فراماسون های پیرامونی رضاخان در اختیار او گذاشتند. می گویند باستان گرایی رضاخان و بعدها پسرش محمدرضا، دقیقا به منظور طرد اسلام از جامعه ایرانی صورت گرفت و چنان که گفتیم؛ امروز هم با همین نیت پلید، نسخه یاد شده پی گرفته می شود! در برابر باستان گرایی، بیان دستاوردهای اسلام برای جامعه ایرانی ضروری است. نگارنده تاکنون اثری داستانی در باب واقعیت های تاریخ باستان کشورمان ندیده است. بپذیریم؛ خلع سلاح فرهنگی و رسانه ای دشمن یعنی، دشمن در صحنه جنگ نرم زمین گیر شده است ! بی تردید! پژمان کریمی ، کیهان
چهارشنبه ، ۲۴خرداد۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابش کوثر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]