تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817494136




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مردان پشت پرده ایدئولوژی ترامپ چه کسانی هستند - روزنامه تعادل


واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه تعادل: یورگ لاو نقد اقتصاد سیاسی -در شماره هفته گذشته هفته نامه آلمانی «دی تسایت» (Die Zeit) نوشته کوتاهی در مجموعه ویژه مارکس منتشر شده بود تحت عنوان «اول، امریکا»، که در آن نویسنده کوشیده است با ارائه مراجع و منابعی نشان دهد که این شعار نه تازه است، نه صرفاً ساده، ابلهانه و عوام فریبانه، بلکه ریشه، زمینه و تاریخی بسیار درازمدت دارد. بی آن که بخواهیم استواری و دقت این ارجاعات را تصدیق کنیم یا در نتیجه گیری های نویسنده شریک باشیم، از این زاویه که این نوشته را هشداری بجا در این راستا می بینیم که سیاست های حکومت تازه امریکا را نباید صرفا به اندیشه، رفتار و کردار فردی ابله، خودشیفته و مستبد تقلیل داد، خواندنش را خالی از فایده نمی دانیم. هنوز چند روزی بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری در امریکا نگذشته است که نوعی آداب و رسوم ترامپی شکل می گیرد. رییس جمهور با چرخش شلاقی قلم، فرمان هایی را امضا می کند که به موجب آنها میراث پیشینیان او روانه زباله دانی می شود: بیمه اوباما متوقف شد؛ کمک به برنامه های مشورتی در مورد سقط جنین در کشورهای درحال توسعه، خط خورد؛ قرارداد تجارت با آسیا، بنداز دور. صحنه بعدی این مراسم، نمایش های عجیب و غریبی است که در آنها دونالد ترامپ در مقابل دوربین های خبرنگاران و در پخش زنده گزارش ها رک و پوست کنده دروغ می گوید؛ مثلا درباره تعداد تماشاگرانی که به مراسم تحلیفش آمده اند. به خبرنگارانی هم که حاضر نیستند این طور «فاکت های اختراعی» را بپذیرند، اعلام جنگ می دهد. از سوی دیگر در این فاصله اعتراض و راهپیمایی های زنان شکل می گیرد، با کلاه ـ کپی های صورتی، با شعار «ترامپ رییس جمهور من نیست» و با بسیاری شعارهای «ملوس» دیگر روی پلاکاردها. اعتراض کنندگان پرشمارتر بودند از هواداران ترامپ. اما خبط بزرگی است که به این واقعیت امید بسیاری ببندیم. عادی و روزمره شدن ریاست جمهوری ترامپ آغاز شده است و این اعتراضات علیه او بخشی از همین عادی شدن است. درست مثل دست به یقه شدنش با رسانه ها. آدم عادت می کند به اینکه قدرتمندترین مرد جهان صبح تا شب آشکارا دروغ بگوید. اما معضل اصلی آن جا نیست که او چیزهایی می گوید که خودش هم باور ندارد. معضل این جاست که منظور او از آن چه هر روز درباره محوری ترین مسائل سیاسی اعلام می کند، دقیقاً همانی است که می گوید. این داوری درباره جمله محوری و مکرراً نقل شده ـ و به ندرت فهمیده شده ـ از سخنرانی اش در مراسم تحلیف نیز صادق است؛ این جمله که: « از امروز به بعد امریکا مقدم بر همه؛ یعنی اول، امریکا». پشت این شعار ظاهرا مبتذل و پیش پاافتاده برنامه یی رادیکال نهفته است. نگاه ترامپ به جهان معجونی است از مفروضات سیاست داخلی و خارجی امریکا، که اگرچه می توان تک تک آنها را انکار کرد، اما آنها به نحوی پذیرفتنی سراسر به هم پیوسته اند. او معتقد است که ایالات متحده امریکا به واسطه سیاست خارجی نادرستش روبه زوال است؛ به خصوص به دلیل حمایت از اتحادهای بین المللی، جنگ های ناکارآمد و قراردادهای تجاری چند ملیتی. ترامپ اساساً اعتقاد دارد که نقش رهبری امریکا در نظام آزاد جهانی به زیان شهروندهای امریکایی است. به همین دلیل این نظم باید منسوخ شود. دلیل اظهاراتش درباره ناتو (که آن را «زائد» خواند) و تجارت آزاد همین است. کشورهای دیگر اگر به خدمات امریکا نیاز دارند، باید سهم بیشتری به عهده بگیرند و پول بیشتری بپردازند. درمقابل، ایالات متحده باید خود را بر مجموعه یی از منافع به وضوح تعریف شده داخلی متمرکز کند که وظیفه «معامله» در قرار و مدارهای دوجانبه با آنها، دنبال کردن همین منافع است. ایدئولوژی «اول، امریکا» تعیین کننده شیوه نگرش دونالد ترامپ به قدرت در امریکاست، تعیین کننده تصوری است که او از نظم دارد و تعیین کننده روش و منش حکمرانی او خواهد بود. این طرز تفکر، آن طور که ترامپ آن را می فهمد، از کجا ریشه می گیرد و چه معنایی برای جهان دارد؟ این افسانه یی بیش نیست که ترامپ عقیده یی از آنِ خود ندارد و همیشه از نظر آخرین مشاوری که دم دست اوست، پیروی می کند. توماس رایت، پژوهشگر امریکایی علوم سیاسی، مدت ها پیش از انتخاب ترامپ نوشته بود که دید ترامپ نسبت به جهان، طی دهه های گذشته دراساس تغییری نکرده است. ترامپ سی سال پیش با هزینه 90 هزار دلار آگهی تبلیغاتی ای به قطع یک صفحه کامل در روزنامه های نیویورک تایمز و واشینگتن پست منتشر کرد تا ملت امریکا را از وجود و حضور خود آگاه کند. عنوان اصلی این آگهی خواستار این بود که امریکا باید «در سیاست داخلی و خارجی خود اندکی حمیت داشته باشد. » زیر این عنوان اصلی، نامه سرگشاده یی از دونالد. جی. ترامپ چاپ شده بود. در این نامه، کل برنامه یی که ترامپ امروز، یعنی سه دهه بعد، تحققش را در دستور کار قرار داده است، نوشته شده بود: دنیا به امریکایی می خندد که امنیت بقیه مردم جهان را (آن روزها: عربستان سعودی و ژاپن؛ امروز: اروپا نیز) تامین می کند، و همین مردم در عوض و با اتکا به اهرم های قدرت خود در بازار: (آن روزها: نفت و تویوتا؛ امروز: همچنین ب. ام. و.) پول را از جیب کارگران امریکایی بیرون می کشند و شغل ها را در امریکا نابود می کنند. نتیجه و واکنشی که باید نشان داده شود هم از همان موقع روشن بود: بنا به نوشته ترامپ، هم پیمانان خائن باید یا خودشان وظیفه دفاع از خود را به عهده بگیرند، یا پولش را به امریکا بپردازند. نسخه یی که ترامپ علیه اهرم های قدرت شرکا در بازار توصیه می کرد، تعرفه های گمرکی بسیار بالا برای واردات و پایین آوردن مالیات ها برای امریکایی ها بود. البته، اسم این برنامه آن وقت ها هنوز «اول، امریکا» نبود. داستان اینکه چه طور ترامپ سرانجام به این نتیجه رسید که از این شعار استفاده کند، خود خالی از طنز نیست. درواقع این توماس رایت و دیوید. ای. سانجر، روزنامه نگار نیویورک تایمز، بودند که این برچسب را برای برنامه ناسیونالیستی نامزد انتخاباتی آن زمان، یعنی ترامپ، سزاوار می دانستند. غرض آنها البته کنایه به و یادآوری، تاریخ ننگین شعار «اول، امریکا» بود که یکی از خلبانان قهرمان امریکا، چارلز لیندبرگ، که از زمره انزواطلبان و هواخواهان هیتلر بود، نخستین بار آن را در دهه 1930 به کار برد و منظورش از این شعار جلوگیری از ورود امریکا به جنگ جهانی دوم بود. اما ترامپ همه این طعنه ها و اشاره به رسوایی شعار مزبور را نادیده گرفت و به نحوی تهاجمی آن را به شعار پرچم خویش مبدل کرد. در این راه، دو مرد وظیفه تهیه و تولید شعارهای ترامپ را بعهده گرفتند: سرمشاورش، استفن بانون و مشاور امنیت ملی اش، مایکل فلین. هردو نفر، اولی رییس وب سایت راستگرای برایت بارت نیوز، و دومی، مدیر سابق سازمان دفاع جاسوسی، افرادی افراطی در حوزه فعالیت خود هستند که نقشی حاشیه یی و به دور از جریان اصلی به عهده داشتند. استفن بانون به دلیل گزارش های کین توزانه و آتش افروزانه اش در وب سایت برایت بارت علیه زنان، لیبرال ها و اقلیت ها، مظنون است به راست گرایی افراطی و بیگانه ستیزی. مایکل فلین، به دلیل روش های توطئه گرانه اش از شغلش اخراج شد. دونفر، که خود را قربانی دستگاه حاکم می دانند و به همین دلیل صددرصد با ترامپ جور درمی آیند. از این دو، بانون مهم تر از دیگری است. او تولید کننده ایده های اصلی «اول، امریکا»ست؛ وظیفه فلین بیشتر پیاده کردن این ایده ها در ابعاد ژئوپلیتیک ـ نظامی است. سخنرانی وحشت انگیز ترامپ در مراسم تحلیف، آشکارا مبتنی است بر افکار و فعالیت های این دونفر. «استفن بانون» کیست کسی که می خواهد منظور ترامپ را از شعار «اول، امریکا» بفهمد، نخست باید با شیوه تفکر استفن بانون آشنا شود. این مرد 63ساله، اندکی منزوی و مردم گریز است. از زمان انتخابات تا امروز، تنها یک خبرنگار موفق شد با مشاور رییس جمهور تماس برقرار کند؛ مایکل ولف، روزنامه نگار اهل نیویورک که از جمله برای روزنامه امریکای امروز (یو. اس. آ. تودی) کار می کند. او توانست چندین بار بطور مشروح با بانون گفت وگو کند. بعد از سخنرانی مراسم تحلیف ترامپ، ولف اطمینان مطلق دارد که: «بانون، مغز ترامپ است». در این سخنرانی، از «مردان فراموش شده»ای یاد می شود که در کمربند زنگاربسته ویرانه های صنعتی سرمایه داری جهانی شده، برجای نهاده شده اند؛ «نظام حاکم»ی مورد حمله قرار می گیرد که فقط به فکر پر کردن جیب های خود است؛ تصویری ساخته می شود از جمعی میهن پرست که با یک دستگاه دولتی بسیار کوچک، اما بسیار پرتوان، می خواهد شغل ایجاد کند، امنیت را تامین کند و به «قتل عام امریکایی ها» در میادین شهرها پایان دهد. بنابه تخمین ولف، همه این شعارهای سخنرانی ترامپ، بی کم و کاست حرف های بانون اند. «اول، امریکا» شعاری است راست که قابلیت اتصال به چپ را هم دارد. استفن بانون یکی از تندروترین ناقدان سرمایه داری مالی است. این را می توان در سندی دید که در اینترنت ثبت شده و مربوط است به سخنرانی او در تابستان 2014 در کنفرانسی در واتیکان که روشنفکران محافظه کار کلیسا را به هیجان آورده بوده است. در این سخنرانی، کسی که خود سابقا یکی از بانکداران گلدمن ساکس بود از بحران معنوی سرمایه داری سخن می گوید، بحرانی که انسان ها را به کالا تقلیل داده است؛ از اینکه سرمایه داری باید به اهداف آغازینش بازگردانده شود، یعنی ایجاد رفاه برای وسیع ترین بخش جامعه. بانون، وقتی در این سخنرانی، «حزب داوس» [اشاره به گردهم آیی سالانه سران سیاست و اقتصاد در دهکده داوس در سویس ـ م] را مورد حمله قرار می دهد و آنها را نخبگان لیبرالی می نامد که بر گرده طبقه متوسط، سرگرم موعظه «جهانی سازی» برای گردش آزاد کالا، پول و انسان اند، درست مثل یکی از جوان هایی حرف می زند که در جنبش اِشغال وال استریت فعال اند. رویای بانون، اما رویای جهانِ دیگری است: حاکمیت ملی، خط کشی شده توسط گمرک ها و مرزها؛ دولت های قدرتمندی که اهل مداخله در امور اجتماعی و رفاهی نیستند؛ و محور و شیرازه انسجام شان وطن پرستی آتشین است؛ یعنی، شکل بندی ای از وطن های مسیحی ـ یهودی و ملی ـ سرمایه دارانه که در دفاع دربرابر نیروهای خارجی، قدرتمندند و در جنگ اعلام نشده علیه «فاشیسم اسلامی» بی چون و چرا حاضر یراق اند. در این رویای بانون، گرته یی نوستالژیک از دوران پس از جنگ را می توان حس کرد. بانون در گفت وگو با وُلف اعتراف می کند: «راستش این است که او در اساس مثل یک دمکرات در دهه پنجاه فکر می کند.» آن روزها چپ هنوز به فکر کارگران بود، امریکا قدرتمندترین کشور جهان و در سراسر جهان مورد احترام بود، صنعت امریکا برای بخش عمده امریکایی ها شغل و درآمدی مکفی ایجاد می کرد. اما بانون به چیزی فراتر از امریکا فکر می کند. او می خواهد به عنوان پیشتاز انترناسیونال ناسیونالیست ها، کل جهان را دیر یا زود دوباره به منظومه یی کثیر از دولت ـ ملت های قدرتمند در مرزهای مشخص بازگرداند. از همین روست که طرفدار «برگزیت» و ماری لوپن است. آرزوی برچیدن سیاست تجارت آزاد، فقط به دلایل اقتصادی نیست: هدف یک انقلاب فرهنگی جهانی است. این است زمینه واقعی خروج امریکا از قرارداد تجاری تی. پی. پی که ترامپ فرمانش را امضا کرد. در فیلمی که از مراسم امضای این فرمان در کاخ سفید تهیه شده، می توان بانون را لبخندزنان در کنار ترامپ دید. نخستین گام برداشته شده است. « مایکل فلین» کیست نبرد علیه «تروریسم رادیکال اسلامی (…)، که ما از زمین ریشه کنش خواهیم کرد. » (ترامپ)، نقطه یی است که در آن بانون و مغز متفکر دیگر شعار «اول، امریکا» با یکدیگر تلاقی می کنند. تیمسار مایکل فلین از همان زمانِ مبارزه انتخاباتی، چهره اصلی دُکترینِ امنیتی ترامپ بود. او اخیراً کتابی منتشر کرد تحت عنوان «میدان نبرد»، میدانی که امریکا در آن درگیر است. اثری مالیخولیایی. فلین ایمان مطلق دارد که ایالات متحده رودرروی «اتحادی بین المللی از کشورها و جنبش های شریر ایستاده است که می خواهند ما را نابود کنند.» شرکت کنندگان در این ائتلاف علیه امریکا عبارتند از: کره شمالی، چین، روسیه، سوریه، کوبا، بولیوی، ونزوئلا، نیکاراگوئه و مهم تر و محوری تر از همه، ایران. از نظر فلین، همکاری اشرار استوار است بر نفرتی غیرعقلایی نسبت به بهترین کشور جهان: امریکا. او منکر «جهادیست ها، کمونیست ها و جباران سراسر جهان» است. فلین نیروی محرک اصلی و جهانی جنگ علیه امریکای خیرخواه را ایران می داند. البته واقعیتی است که نفرت نسبت به امریکا از زمان انقلاب ایران، یکی از اهرم های قدرت دولتی است. اما پاپیچ شدن لجوجانه فلین با ایران واقعاً عجیب و غریب است. آدم هرقدر در شیوه تفکر او بیشتر حفر می کند، به اعماق توطئه گرانه تری می رسد. او می نویسد: «جهادیست ها معتقدند» که پیروز خواهند شد، «من هم همین باور را دارم.» یعنی، ایرانِ شیعی، پشتوانه و پشتیبان جهادیسم سنی «دولت اسلامی» است؟ مشاور امنیتی رییس جمهور امریکا این طور تناقض هایی را قبول ندارد. اما خواهان «جنگ جهانی» علیه «اسلام رادیکال» و «نابودی» بی بروبرگرد آن است. به همین دلیل هم، توافق دولت اوباما با ایران را اشتباهی خطیر می داند که باید حتماً تصحیح شود. به نظر او، امریکا به جای حمله به عراق در سال 2003، می بایست درصدد تغییر رژیم در ایران می بود. تصور اینکه چنین خشک مغزی مانند مایکل فلین در بلندمدت دروازه بان درگاهی باشد که رییس جمهوری را به دستگاه عریض و طویل اداره امور امنیتی در امریکا وصل می کند، دستگاهی برخوردار از سلاح اتمی، بسیار دشوار است. اما عجالتا همین است که هست. آدم می تواند مثل روز روشن چهار ستون سیاست خارجی امریکا را، استوار بر شعار «اول، امریکا» ببیند: [یکم: ] انزواطلبانه است؛ عدم شرکت در عملیات نظامی بدون عطف مستقیم به امنیت ملی. (این وجه یادآور اِکراه امریکا از ورود به هر دو جنگ جهانی است. [دوم: ] حمایت گرانه است؛ بالاترین اولویت، دفاع از خود در برابر رقابت غیرمنصفانه است (چیزی که مجازات های گمرکی علیه چین و کشیدن دیوار دربرابر مهاجرت های غیرقانونی را شامل می شود و هدف هردو، حمایت از کارگران امریکایی است.) [سوم: ] معامله گرانه است؛ و این بُرش با آن چیزی است که هویت بدیهی امریکا به مثابه قدرت هژمونیک بود، یعنی مهیا ساختن و برپا نگاه داشتن موسساتی (مثل ناتو، سازمان ملل، نفتا) که مستقیماً کم تر به نفع خود امریکا و بیشتر به نفع هم پیمانانش هستند. [چهارم: ] واقع گرایانه است؛ به این معنی که یک رییس جمهور قدرتمند مجاز است با رهبران کشورهای دیگر، فارغ از اختلافات ایدئولوژیک و بدون توجه به ارزش ها، و فقط در جهت منافع امریکا دست به معامله بزند؛ مثلاً با رییس جمهور روسیه. تیمسار فلین، البته برخلاف رییسش، به روس ها اعتمادی ندارد، اما آماده است برای دست یابی به هدفی بزرگ تر، در نابودی اسلامیسم با پوتین همکاری کند. بنابه گزارش رسانه های امریکایی، او حتی پیش از انتخابات درصدد برقراری تماس با محافل و مراجع روسی بود تا قرار ملاقاتی بین ترامپ و پوتین را جور کند. در مواقعی این فعالیت ها به مثابه خیانت احتمالی به کشور مورد وارسی اِف. بی. ای قرار گرفتند. وارسی ها اما بی نتیجه ماند. بااین حال، اگر رسوایی یا جار و جنجالی سیاسی مایکل فلین را از صحنه سیاسی می روبید، شعار «اول، امریکا» به پایان نمی رسید. حتی بدون این «دکتر مرموزِ» دستگاه امنیتی امریکا، نگاه ترامپ به جهان، چالشی دشوار برای سیاست جهانی است. پیش از این هم نظم لیبرال جهان مورد حمله قرار گرفته بود؛ این بار اما مهاجم کاخ سفید است.


شنبه ، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۶


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روزنامه تعادل]
[مشاهده در: www.taadolnewspaper.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن