محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828301614
هادی جعفری در گفتوگویی مطرح کرد شهید آیت مبارزه با میر حسین موسوی را سختتر از شاه میدانست
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: هادی جعفری در گفتوگویی مطرح کردشهید آیت مبارزه با میر حسین موسوی را سختتر از شاه میدانست
یار دیرین و صمیمی شهید آیت در بیان خاطرات فراوانش از دوست، تلگرافی سخن میگوید، البته با اشاراتی که میتوان بهنیکی از فحوای آنها به رفتارهای سیاسی آیت پیبرد.
خبرگزاری فارس، یار دیرین و صمیمی شهید آیت در بیان خاطرات فراوانش از دوست، تلگرافی سخن میگوید، البته با اشاراتی که میتوان بهنیکی از فحوای آنها به رفتارهای سیاسی آیت پیبرد. در پی روشنگریهائی که دوستان شهید آیت پس از فتنه سال گذشته انجام دادند، خوشبختانه زمینه بحث درباره تفکر و رویکرد وی فراهم آمده است و این گفتوگو فرصت مغتنمی برای شناخت اوست.
*شما از چه مقطعی و چگونه با شهید دکتر آیت آشنا شدید و چه ویژگیهائی را در وجود ایشان دیدید؟ در پاسخ به شما باید بگویم زمانی که آقای آسید اسماعیل طباطبائی مأموریت پیدا کردند که شاخه ورامین حزب زحمتکشان ورامین را تشکیل بدهند... *چه سالی؟ سال 1329. ما عضو سازمان جوانان حزب زحمتکشان شدیم. برای آقای طباطبائی نوعی پروندهسازی کرده بودند و بنده هم با ایشان همپرونده بودم. *اجمالاً چه اتفاقی برای ایشان افتاد؟ انتخابات هیئت مدیرة شرکت برق بود و تقلب آشکاری در این انتخابات شد. ایشان در اواخر شمارش آرا متوجه این تقلب شد و در نتیجه، از سوی طرفین درگیری پیش آمد. ایشان به عنوان اعتراض همراه 15 نفر به پاسگاه ژاندارمری رفتند و با آن وضعی که با مالکین داشتند، تقریباً همان جا در دام افتادند.؛ یعنی آنها صحنه و صورت قتلی را ترتیب دادند که مالکین از شهر ری تا گرمسار، کمیتة مالکین تشکیل داده بودند و در ضعف عجیبی بودند، مخصوصاً که حزب توده هم در آنجا از بین رفته بود. ما همراه ایشان تقریباً با پای خودمان رفتیم و در دام افتادیم، چون دیگر نگذاشتند از آنجا بیرون بیائیم. متأسفانه در آن درگیری یک نفر کشته شد و بهانه خوبی به دست مالکین افتاد و گفتند قتل صورت گرفته است! آقای طباطبائی در 4 دادگاه به اعدام محکوم شد و بعد تبدیل به حبس ابد شد و بعد هم 15 سال زندان کشید و بعد آزاد شد. این درگیری در سال 34 روی داد و من در سال 35 از زندان آزاد شدم. وقتی از زندان بیرون آمدم، دیگر در ورامین، تشکیلات حزب نبود، به همین دلیل من منشی یک حوزه ازحزب زحمتکشان در تهران و با دکتر آیت در آنجا آشنا شدم، البته آشنائی در این حد که همدیگر را میدیدیم، ولی صحبت و آشنائی بیشتر در سال 42 اتفاق افتاد، چون قبل از آن محصل و هر یک مشغول فعالیتهای درسی خود بودیم. *در سال 35 که با آیت آشنا شدید و او در حزب زحمتکشان فعالیت داشت، رفتارش از نظر پیگیری مطالعات در عرصههای گوناگون و نیز شور فعالیتهای سیاسی چگونه بود؟ چون دانشجو بود، در حوزة دانشجویان حزب خیلی پرشور فعالیت میکرد، بهطوری که در این زمینه، انگشتنما بود. در دانشگاه سخنرانی و با مطبوعات مصاحبه میکرد و داشت در شورای مرکزی حزب هم نقشی پیدا میکرد. من گرفتار تحصیلم بودم و فقط موقع جلسات حزب از ورامین به تهران میآمدم. این داستان بود تا اینکه در سال 42 از دامغان منتظر خدمت شد. *چرا؟ در سراسر ایران نفری 10 تومان از حقوق معلمها کم میکردند که قرآن آریامهری بخرند! ایشان شکایت کرد که بدون وکالت کتبی یک کارمند، نمیشود از حقوق او کسر کرد. این اقدام ایشان خیلی برای مسئولین تعجبآور بود، چون شجاعت خاصی را میطلبید. بهطور مشخص ساواک دخالت کرد و ایشان کارش به دیوانعالی کشور کشید و در نهایت حاکم شد و 10 تومان را پس گرفت! این قضیه برای ساواک دامغان گران تمام شد. آنها به تلافی این شکست ، برنامهای را که اصلاً به گروه خون آیت نمیخورد طراحی کردند. آنها سعی کردند تا شایع کنند که او سر کلاس دخترانه، دختری را بوسیده است! احمد سلامتیان در روز رأی اعتماد به اعتبارنامة آیت در مجلس، همین قضیه را علم کرد! به هر حال پس از پیروزی انقلاب در مجلس اول، من در 15 خرداد 42 متواری بودم و در تابستان سال 42 دائماً با هم بودیم که از آن دوره خاطرههای مخصوصی دارم. *در فعالیتهای مبارزاتی مربوط به جریان 15 خرداد ایشان چقدر ساعی و مجدّ دیدید و در فعالیتهای حزب در آن مقطع، از جمله اعلام مرجعیت امام، مرحوم آیت چقدر نقش داشت؟ 32 روز بعد از 15 خرداد بود که اعلامیه حزب در حمایت از مرجعیت امام خمینی نوشته شد، این درحالی بود که عدهای از مراجع و روحانیون به شهر ری آمده بودند و تقریباً نتیجهای نگرفته بودند. خاطرم هست آقای حجتی کرمانی میگفت یا 250 یا 400 نفر به عنوان اعتراض به شهر ری آمدیم، ولی تا چند ماه نه جلسهای تشکیل نه چیزی نوشته شد و اولین قلم را حزب زحمتکشان و این قدم را حزب شما بود که برداشت. میدانید که علم 15 نفر از مراجع و روحانیون را دستگیر کرد و معنای این دستگیری میتوانست اعدام هم باشد و این مطلب در حزب جرقهای را ایجاد کرد. آیت از آموزش و پرورش دامغان منتظر خدمت شده بود و من هم متواری بودم و لذا شب و روز با هم بودیم. خاطرم هست یک نامه با مرکب بنفش دست آیت بود و گفت میخواهم ببرم مشهد و بدهم آقای میلانی امضا کند. *اعلامیة حمایت مرجعیت امام؟ بله، چندنفر امضا کرده بودند و آیت برای گرفتن امضای آقای میلانی میخواست به مشهد برود. من هم که محل زندگیام لو رفته بود و دائماً با مأمورین جنگ و گریز داشتم. در جریان 15 خرداد، من این فعالیت را از ایشان دیدم. *به گفتوگوهائی که در جریان 15 خرداد با ایشان داشتید، اشاره کردید. این اتفاق چه تأثیری در فکر و اندیشة سیاسی آیت گذاشته بود و از آن گفتگوها چه خاطراتی دارید؟ چیز زیادی نیست، همین قدر میدانم که ایشان به خاطر نامه مصونیت دادن به امام دائماً در فعالیت بود. ضمن اینکه کمکم داشت به این نتیجه میرسید که با این رژیم جز با زبان زور نمیشود سخن گفت. این را در آن روزها و متأثر از شرایط موجود بارها ابراز میکرد و بعدها علنی شد. شواهد نشان میدهند که مرحوم آیت فضای سازمانی حزب زحمتکشان را پاسخگوی شور و تحرک خودش برای مبارزة با رژیم نمیدید. در همین راستا نامهای به دکتر بقائی نوشته و نیز سخنانی که از او نقل میشود، این نکته را نشان میدهد. *چه شد که بهتدریج آیت با تفکر حاکم بر حزب زحمتکشان زاویه پیدا کرد که نهایتاً هم به بیرون رفتن یا اخراج او منتهی شد؟ در بیان علل این تصمیم این با من خصوصیتر از دیگران بود. عید سال 43 در بالکن حزب نشسته بودیم و من تازه از زندان آمده بودم. گفت: «باید یک برنامه 20 ساله ریخت» گفتم: «20 سال؟!» گفت: «پیش 2500 سال، یک لحظه است» پرسیدم: «به چه شکلی؟» به من به خاطر پروندة طباطبائی اعتقاد داشت، چون من مطمئن بودم که طباطبائی قتل نکرده و در فرمانداری نظامی، با آنکه 16 سال بیشتر نداشتم، آن قتل را گردن گرفتم! آیت یک مقدار شیفتة این ایثار من شده بود و میخواست مرا برای تشکیلات زیرزمینی ارتش عضوگیری کند. قبلاً یک بار در مقالهای نوشته بود که: طفلی 10 ساله علیه مصدق وارد مبارزه شده...که منظورش من بودم و به هر صورت بر اساس این سوابق به من اعتماد خاصی داشت و فکر کرد من میتوانم عضو تشکیلات محرمانهاش در ارتش باشم. پرسیدم :«به چه شکل؟» گفت: «از طریق ارتش میشود. اگر رفقای خوبی داری که دارند دیپلم میگیرند، معرفی کن تا آنها را بفرستیم داخل ارتش». در همین حد صحبت کرد. خیلی از این حد جلوتر نمیرفت. من خیلیها را به ایشان معرفی کردم. بعضیها از ابتدا پذیرفته نشدند و یا بعد از ورود به ارتش به درد آیت نخوردند. ما در مشهد یک دوست همکار فرهنگی به نام دلارام داشتیم که او هم منتظر خدمت شده و یک مغازه باز کرده بود. یک شب دو نفر نزد او میآیند. من آن شب در مشهد، اما مهمان کس دیگری بودم. آنها از طرف آیت یک نشانی میآورند و میگویند: «اگر یک بچه مسلمان سراغ دارید معرفی کنید که یک وقتی که ما میآئیم، اگر این دکان بسته باشد، گرفتار مسافرخانهها نشویم.» ایشان هم آنها را به من احاله داد. آن دو نفر شهیدان نامجو و کلاهدوز بودند! بعد از پیروزی انقلاب بود که این دو نفر را شناختیم، در حالی که قبل از آن با هم در ارتباط بودیم. قبل از انقلاب من در خانه آیت 50 تا صبحانه با نامجو خورده بودم، اما نمیدانستم که او ارتشی است! آقای دکتر اسرافیلیان معرف کلاهدوز شده بود و ایشان و آیت هر دو همفکر و نجفآبادی بودند. آیت مرحوم کلاهدوز و مرحوم نامجو را تشویق کرده بود که به ارتش بروند و مدارج را بهسرعت طی کنند. این خاطره مشهد من مربوط به 10 سال بعد از زمانی است که آیت گفت باید بچه مسلمانهای خوب را داخل ارتش فرستاد. آن موقع محسن، پسر کلاهدوز که سر جنازه پدرش سخنرانی کرد، هنوز نوزاد بود. یادم هست که پستانک او گم شده بود و بیقراری میکرد و مجبور شده بودند نصف شب بروند داروخانه و برایش بخرند! *اشاره کردید که شهیدان کلاهدوز و نامجو را زیاد در خانه آیت میدیدید. آیا از نوع همکاری آنها هم اطلاع دارید؟ من بهطور مشخص مرحوم نامجو را زیاد در منزل آیت میدیدم. یک بار ظهر عاشورای سال 57 در منزل آیت نشسته بودیم و ناهار میخوردیم. رادیو روشن بود و پارازیت داشت. نامجو یکمرتبه ما را ساکت کرد و گفت: «ناهارخوری لویزان بود». از طریق پارازیت رادیو به او اعلام اولیه شده بود که بخشی از برنامهها اجرا شد. نامجو مسئول گارد جاویدان بود، یعنی تا این حد پیش رفته بود. این پارازیت را دوستان آیت در رادیو انداخته بودند تا به این وسیله خبر بدهند که در پادگان لویزان عملیاتی که مورد نظر بود، انجام شده است. *منظورتان به رگبار بسته شدن فرماندهان ارتش در ناهاخوری پادگان لویزان توسط افسران وظیفه در روزهای اوج انقلاب است؟ بله، من از جزئیات آن جریان خبر نداشتم، اما این حرف را از شهید نامجو شنیدم. فکر میکنم طراحی این ماجرا با نامجو و کلاهدوز بود. اتفاق بزرگی هم بود، چون میگفتند گارد جاویدان، از افسران قسمخورده شاه تشکیل شده و نکته مهم این بود که این اتفاق در آنجا روی داد. از بسیاری از مشکلات و حتی خونریزیهای بعدی جلوگیری کرد. *شواهد نشان میدهند که مرحوم آیت از سال 42 به بعد به فکر مبارزات مسلحانه بود. از طرفی تا سال 47 هم در حزب زحمتکشان بود، بنابراین در مقطعی هم که در حزب زحمتکشان بوده، بر خلاف مشی حزب مبنی بر قبول نداشتن مبارزه مسلحانه، به فکر نفوذ در ارتش و مبارزه مسلحانه بوده است. به نظر شما شبکهای که در ارتش توسط ایشان به وجود آمد، چقدر در تسریع روند انقلاب نفوذ و تأثیر داشت؟ خاطرم هست که آخر اسفند سال 42، دکتر بقائی اعلامیه داد حالا که مدرسه فیضیه این طور مورد حمله واقع شده و فقر و گرسنگی و بدبختی هست، ما امسال عید نداریم و به عنوان اعتراض، یک روبان قرمز به شمعهای سر سفره هفتسین میبندیم! چند روز بعد آیت گفت: «هزار سال هم که روبان قرمز ببندیم، چه خواهد شد؟» هر چند در آن روزها ظاهراً در حزب بود، اما عملاً از آن به بعد از حزب رفت. بعد هم که با آن نامه نود و چند صفحهای که برای دکتر بقائی نوشت و اعتراضاتی که کرد، رسماً از سال 46 از حزب رفت. در سالهائی که مشغول ایجاد شبکه مخفی در ارتش بود، به ما گفته بود که نباید دفتر تلفن داشته باشیم، چون اگر به دست مأمورین میافتاد مشکل ایجاد میشد. میگفتند خودش 300 تا شماره تلفن را حفظ بود. او از همان مقطع، ساختار قانونی نظام جدیدی را که بعد از رژیم پهلوی روی کار خواهد آمد، تنظیم کرده بود و 14 ماده اعتراضی را در باره نقاطی که در تشکیلات رژیم باید دستخوش تحول شوند، نوشته بود که ما در گوشهکنار کتابهایمان نوشتیم. این 14 ماده در مجلس خبرگان در قانون اساسی گنجانده شد. یکی از آن مواد این بود که امکان اصلاحات اساسی نیست، مگر با در دست گرفتن قدرت سیاسی. قدرت سیاسی از نظر او عبارت بودند از رادیو، تلویزیون و ارتش. بسیاری از اینها هم به صورت رمزی نوشته میشدند، مثلاً نوشته بود باید قانون سازمان ملل درست شود و ما میدانستیم سازمان ملل یعنی مجلس شورای ملی. البته حالا میگوئیم مجلس شورای اسلامی. ایشان در برنامهریزیهایش به این نتیجه رسیده بود که انقلاب در سال 63 پیش میآید و لذا وقتی در سال 57 انقلاب شد، میگفت که 5 سال زودتر به ثمر رسید! و اشکالاتی هم که پیدا شد به همین دلیل بود. *نامه دکتر آیت به دکتر بقائی که محرمانه بود، پس اعضای حزب زحمتکشان چگونه متوجه شدند که او از حزب رفته است؟ به من به خاطر همان اتفاقی که در نوجوانی افتاد، اعتماد داشت و لذا قبل از اینکه نامه را به دکتر بقائی بدهد، نصفش را برای من خواند. گاهی اوقات هم حرفهای جالبی میزد و مثلاً میگفت قضیه خیلی ساده است و توی این هفته میشود شاه را زد، اما وکلا و فرماندارها و مسئولینی که باید عهدهدار امور شوند، هنوز حاضر به قبول و انجام مسئولیت نیستند. برای انجام عملیات زدن شاه دو نفر را انتخاب کرده بود، یکی من و یکی هم دلارام که در مشهد بود، از رفتارش متوجه شدیم ما دو نفر را برای زدن شاه انتخاب کرده! معتقد بود بر اساس برنامهای که طراحی کرده، اگر اوضاع به همان شکل پیش برود، میشود بدون آنکه کسی کشته شود، شاه را کنار گذاشت. او با همه مبارزین خوشنام و مسلح آشنائی و همکاری نزدیک است. خاطرم هست سه روز بعد از انقلاب بود که من و آقای دلارام و یک آقای دیگری در منزل دکتر آیت بودیم و گفتیم میخواهیم برویم ورامین. گفت من هم تا میدان کندی با شما میآیم. نزدیک چهاراه قصر که رسیدیم، گقت من پیاده میشوم و بعداً خودم میروم. وقتی پیاده شد، گفت: «اگر میخواهی شیخ محمد را ببینی، اینجاست». *شهید محمد منتظری؟ بله. همگی پیاده شدیم و همراهش رفتیم و به ساختمانی رسیدیم که چند اتاق بزرگ با درهای تو در تو داشت و صدای شیخ محمد میآمد که داشت برای عدهای از جوانها سخنرانی میکرد. *مقّرش بود؟ نه، آن روز جلسه سخنرانی در آنجا برگزار شده بود. یک عده از بچههای سازمانهای آزادیبخش مثل مصر و لبنان و بقیه جاها را از طریق بندرعباس آورده بود تهران و حالا برای جا روی دستش مانده بودند! من رئیس تربیت معلم در جاده پارچین بعد از دانشگاه ابوریحان بودم. محمد منتظری نامهای به من نوشته بود که برای اینها فکر جائی کن.من هنوز آن نامه را دارم. من آنجا را دادم به محمد منتظری. تا ده سال بعد هم که به آنجا رفت و آمد میکردم، یک تابلوی سرمهای رنگ را میدیدم که روی آن نوشته بودند حوزة علمیه! گاهی هم بچههای سیاهپوستی را میدیدم که کتاب دستشان است و وسط درختها راه میروند. مثل یک حوزة علمیه بود، آنها تقریباً همانهائی بودند که آن روز شیخ با خودش آورده بود. بعد از سخنرانی محمد منتظری همراه دکتر آیت رفتیم طبقه دو یا ساختمانی در چهار راه قصر رفتیم و آیت رفت پشت تریبون. هفت هشت نفری آنجا بودند، ولی کمکم حدود 100 نفر وارد این سالن شدند. دوست من به من گفت: «متوجه شدی؟ کوچکترینشان سرگرد بود!»یک نفر آمد و با دوست من سلام و احوالپرسی کرد و گفتم :«شناختی؟ همانی است که 10 سال پیش در مشهد آمد به سراغت». پرس و جو که کردیم، دیدیم سرهنگ نامجوست. آیت واقعاً تشکیلات حسابشدهای را در ارتش راه انداخته بود. بعد آمدیم و کاری که با شیخ محمد داشتیم انجام شد. *در نامة دکتر آیت به دکتر بقائی هست که بقائی به او لقب «خودسر» و «مخرب» داده بود. دلیل بقائی برای دادن چنین القابی به مرحوم آیت چه بود؟ در نامة دکتر آیت خطاب به دکتر بقائی هست که با آنکه عدهای در حزب شرب خمر میکنند و بیبند و بار هستند و در فلان تاریخ در فلان دار و دسته بودهاند و الان هم نفوذی هستند، باز هم من شما را انتخاب کردم! کسانی که حزب را از بین خواهند برد، این رفقا هستند و این اسباب شرمندگی شده. هنوز هم چند تا از رفقا میگویند که آیت اسم ما را هم نوشته بود. دو عامل، دلیل مخالفت آیت با مشی حزب زحمتکشان بود. یکی اینکه دکتر بقائی اصطلاحاً میگفت ما با شیشه شکستن مخالف هستیم و رهبر من گاندی است. منظورش مخالفت با مبارزه مسلحانه و حرکت در چهارچوب قانون اساسی موجود بود. دکتر آیت میگفت به این شکل به نتیجه نمیرسیم و باید رادیو و تلویزیون و ارتش را تصرف کرد. دیگر اینکه همه رفقای حزب آدمهای پایبندی نبودند و این مسئله، آیت را آزار میداد، چون آیت آدم متدینی بود و به همین دلیل به این رفتارها و بعضی از تصمیمات حزب انتقاد داشت. در نامه به دکتر بقائی هم نوشته که فلانی مشروبخوار است و آن یکی این کارها را میکند و لذا حزب جای اینها نیست. از افراد بالای حزب هم نام برده بود. *یکی از ایرادات دکتر آیت به دکتر بقائی در آن نامه این است که او توسط یک عده افراد متملق احاطه شده و به نیروهای جوان و خلاق اجازه داده نمیشود که فضای حزب را به روز کنند و فضا را تغییر بدهند. آیا شما با این نظر موافقید؟ دکتر آیت به همین دلایل رفت، منتهی دکتر بقائی تقریباً به همه حرفها گوش میداد. خودش تقریباً نفوذیهای ساواک در حزب را میشناخت و مثلاً میدانست که آن یکی مأمور اطلاعاتی است، دیگری بیقید و بند است و امثالهم. اینها مسائلی نبودند که بقائی نداند. یک بار هفت هشت ده نفر بودیم و دکتر بقائی گفت: «آدم به حرفها گوش میدهد. هر چه را دوست داشت، بر میدارد و هر چه را که دوست نداشت، دور میریزد». ظاهراً اعتقاد او این بوده که من میدانم این مأمور است، ولی اگر او را بیرون کنم، معلوم نیست مأمور بعدی را که در حزب نفوذ میدهند بشود به این آسانیها تشخیص داد. دستکم حالا میدانیم چه کسانی مأمور هستند. همین طور است. دائماً در اطراف او مأمورانی بودن که رفتارها و گفتارش را گزارش میدادند. بعدها که آیت دیگر به حزب نمیرفت، میگفت که دکتر بقائی خیلی هم از این نفوذیها استفاده میکرد و بعضی حرفها را که عمداً میخواست منتشر و شایع کند، به این افراد میسپرد که به کسی نگوئید! *آیا بیتفاوتی دکتر بقائی به این مأمورانی که خبر میبردند مورد انتقاد آیت بود؟ این هم یکی از دلایل بود، ولی خیلی دلیل پررنگی نبود. مخالفت اصلی آنها این بود که دکتر بقائی مطلقاً شیشه شکستن و تخریب و مبارزات مسلحانه را قبول نداشت. *هنگامی که آیت از حزب زحمتکشان بیرون آمد، تنها راه نجات ایران را مبارزات مسلحانه میدانست. در آن زمان هم گروههائی بودند که مشی مسلحانه داشتند؛ از قبیل مجاهدین و فدائیان خلق چطور آیت به یکی از این گروهها ملحق نشد؟ آیت عمیقاً مذهبی بود و این مسئله هم قبل از هر چیز ریشه خانوادگی داشت. او در کلاس سوم ابتدائی یک روزنامه دیواری درست کرده و نوشته بود: نصر من الله و فتح قریب، ما با شاه مبارزه میکنیم و از این حرفها. به قول دکتر اسرافیلیان یک صندوقچة آهنی داشت که تمام بریده جراید و مطالب مورد نظرش را در آن جمع میکرد و هر جا که میرفت این صندوقچه همراهش بود. به نظر من چون آن گروهها یا چپ بودند یا گرایشات چپی داشتند، آیت با آنها همکاری نکرد. او نسبت به چپگرائی و الحاد حساسیت زیادی داشت. او حتی از آیتالله طالقانی هم به خاطر دفاعی که قبل از انقلاب از مجاهدین میکرد، دلگیر بود. اساساً تمامی گروههای چپ در تاریخ معاصر مأمور به جاسوسی بودهاند. یک روز هم دیدید که بالاخره کیانوری بعد از 40 سال گفت که من جاسوس بودهام. آیت در تشخیص مسائل آینده خیلی عجیب بود. *آیت در مواجهة با بنیصدر در مجلس خبرگان و بیشتر در مجلس شورای اسلامی بسیار جدی پیگیر و بیپروا بود. علت آن را در چه میدانید؟ آن روزهائی که اوج محبوبیت و بیا بروی بنیصدر بود، آیت علیه او حرفهای تندی میزد، طوری که حتی رفت و آمد ما هم که دوست آیت بودیم بسیار دشوار شده بود و به قول آیتالله خزعلی کار به جائی رسیده بود که در مجلس، جواب سلام آیت را دادن هم جرم بود! آیت در آن شرایط فشار عجیب که همه از بنیصدر طرفداری می کردند، در پاسخ به سئوال من گفت: «چندان دور نیست روزی که بنیصدر فرار کند و برود. هر کار دیگری که بکنیم تبدیل به قهرمان و اسطوره میشود. باید صبر کرد تا خودش فرار کند و برود. این واقعه در مجموع به نفع انقلاب تمام میشود». این حرف را در زمانی میزد که پایههای قدرت بنیصدر کاملاً محکم به نظر میرسیدند و راستش را بخواهید حتی در آن لحظه خود من هم فکر کردم که تعادل روحی او به خورده! بهقدری دقیق بود که میگفت بنیصدر به نام اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا تا به حال 36 شماره نشریه منتشر کرده و حتی یکی از آنها محض شفا هم که شده با بسمالله شروع نشده! *به نظر شما علت مخالفت سرسختانه آیت با ملیگراها چه بود؟ الان خاطرهای به یادم آمد. سال 43 در زندان بودم و شب عید اعلامیه مانندی آورده بودند که یک طرف عکس امام بود و یک طرف عکس دکتر مصدق و کنار آن نوشته شده بود که عید سعید باستانی را تبریک میگوئیم. ورقه را دست به دست گرداندیم. دکتر سحابی بود و مهندس بازرگان و شیخ مصطفی رهنما که گفت این عکس 30 هزار فرانک میارزد. آقای طالقانی گفت: «بده ببینم این چیست که این قدر ارزش دارد؟» آقای طالقانی نگاهی به آن انداخت و گفت: «یک ریال هم نمیارزد!» آقای بازرگان پرسید: «چرا حاجآقا؟» آقای طالقانی گفت: «ما تا به حال ندیدهایم که آقای خمینی حتی یک بار بگوید مصدق و ندیدهایم که مصدق حتی یک بار بگوید دین!». از زندان که بیرون آمدم، این ماجرا را برای آیت تعریف کردم. بعد از انقلاب یک روز به من گفت: «فهمیدی چه شده؟ این جماعت رفتند احمدآباد سر قبر مصدق و آقای طالقانی گفت مصدق مرد دین و سیاست! مگر تو به من نگفتی توی زندان سر سفره این طوری گفت؟». بعد از انقلاب ملیون میخواستند این گونه القا کنند که انقلاب عملاً ادامه راه مصدق است و در واقع قصد داشتند امام را دور بزنند. آنها با ماشینهای واحد دولتی بلند شدند و رفتند احمدآباد و مراسم برگزار کردند و بعد هم نام خیابان پهلوی را گذاشتند مصدق. آیت میگفت من اینها را رها نمیکنم و افشا خواهم کرد. میگفت اینها خیلی دارند سعی میکنند قضیه 28 مرداد را کودتا بنامند، در حالی که مصدق عملاً مجلس را در روز 24 مرداد از حیّز انتفاع خارج کرد و در غیبت مجلس که از اکثریت افتاده بود، دست شاه را برای عزل نخستوزیر باز گذاشت. مهمتر اینکه اغلب افرادی را که در قضیه 30 تیر مورد اتهام بودند، در مناصب مهم نشاند، از جمله سرتیپ ریاحی و سپهبد بختیار که وضعیتش معلوم بود. آیت در سخنرانیهای خود به این نکته اشاره کرده بود که کتابهائی خیانتهای این جماعت را بهزودی منتشر خواهد کرد. به دنبال این افشاگریها طرف مقابل علیه او تبلیغات شدیدی به راه انداخت. این جنجال در موعد بررسی اعتبارنامه او به اوج رسید. به خواست آیت جلسات بحث در باره اعتبارنامه وکالت او علنی برگزار شد. پس از افشاگریهای آیت در باره پایمال شدن خون شهدای 30 تیر و قضیه رفراندوم مصدق و عزل او و...هنگامی که او بهرغم تمام سمپاشیها از مجلس رأی اعتماد گرفت، ملیون در صدد توجیه رأیهای کبود خود برآمدند، از جمله دکتر یزدی گفت من چون رئیس کمیسیون تحقیق بودم، به دامغان رفتم و فهمیدم که علت منتظر خدمت شدن ایشان در آنجا همان چیزی بوده که آنها عنوان کردهاند! این افشاگریها و مخصوصاً تأکید او بر اینکه اسناد و تحلیلهای مربوط به نهضت ملی چاپ و ارائه خواه شد، بدیهی است که او را از طرف ملیگراها در معرض خطر قرار داد. به نظر من آیت در این مورد عجله کرد. آیت زرنگتر از این حرفها بود و نباید این طور آشکارا اعلام میکرد که اینها منتشر خواهد شد. *یکی از بهتانهائی که به دکتر آیت میزنند این است که حزب زحمتکشان و مشخصاً دکتر بقائی از طریق او اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجاندند تا به این ترتیب با ملیون تسویه حساب کنند و بعد هم خودشان بمانند و روحانیت. به نظر شما این سخن مبنا و پایهای دارد؟ این حرف بیاساستر از آن است که نیاز به پاسخ دادن داشته باشد. اتفاقاً من این را از آیت پرسیدم و گفت: «حزب و دکتر بقائی که هیچ، ولایت فقیه حتی اختراع و ابداع من هم نبود و من فقط این نظریه را تبلیغ کردم». آقای برقعی از همراهان امام در نجف میگفت که امام 12 سال قبل از انقلاب، امام این کتاب را در عراق تدریس و ما آن را تکثیر کردیم. در دورهای که مرحوم آیت در مجلس خبرگان در باره اصل ولایت فقیه فعالیت میکرد، آیا با دکتر بقائی تماسی داشت؟ چه خاطراتی از آن دوره دارید؟ مطلقاً. بعد از سال 47 دیگر هرگز او را در حزب ندیدم. در باره این مسائل با ما زیاد صحبت نمیکرد. همان طور که دکتر بقائی در خاطراتش گفته او از سال 47 از حزب اخراج شده بود. از تهدیدهائی که میشد خاطرهای دارید؟ هر وقت به او میگفتیم که پیش تو بمانیم یا همراهت بیائیم، میگفت انسان نباید با دست خود، خودش را نشان کند! هر چه محافظ بیشتر باشد، جان انسان بیشتر در معرض خطر قرار میگیرد. ولی با راهی که در برابر نهضت آزادیها و مجاهدین در پیش گرفته بود معلوم بود که چه بر سرش خواهد آمد. *از ترور وی چه خاطرهای دارید؟ خاطره مشخص من آن پوشهای است که از شب قبل و هنگام خواب زیر سرش گذاشته، موقع صبحانه کنار دستش بوده و بعد با خودش به ماشین برد و بعد از ترور گم شد! محتوای این پوشه مربوط به مخالفت او با وزارت خارجه میرحسین موسوی بود. مهمتر از همه مرخصی دادن به رانندهاش، جواد بود که در از اول انقلاب راننده آیت بود و 15 روز قبل از این حادثه برای عروسی برادرش مرخصی میخواهد و نمیدهند و در این روز میگویند به مرخصی برو و به جای او دو نفر سرباز را به عنوان محافظ و راننده میفرستند که به آنها هم آسیبی نرسید. آن روزها میگفت که این روزها باید تکلیف مملکت روشن شود. ظاهراً این پوشه بعد از شهادت آیت تا وزارت امور خارجه هم رفته بود! یک روز به خود من گفت :«در آینده مبارزه با میرحسین موسوی از مبارزه با شاه سختتر خواهد بود. کسی نفهمید در آن پوشه چه بوده؟ خانمش میگوید پوشه را کنار سفرة صبحانه گذاشت و گفت: «امروز با این تکلیف مملکت معلوم میشود». چگونه از خبر شهادت ایشان آگاه شدید؟ سه چهار روز قبل از شهادتش به مشهد رفتم. در پمپ بنزین بودم که بیکباره شنیدم رادیو اعلامیه آقای منتظری را به مناسبت شهادت آیت خواند. همیشه وقتی به یاد او میافتم، این شعر در خاطرم نقش میبندد: گفت آن یار که از او گشت سرِ دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد. برای اینکه بتوانم در باره دغدغههای واپسین روزهای حیاتش به شیوة مستندتری سخن بگویم، نطق کوتاه او را در مجلس و در مخالفت با میرحسن موسوی عیناً برایتان میخوانم: بسمالله الرحمن الرحیم من با اینکه اسم نوشته بودم، در این شرایط حساس، در این شرایطی که هم ملت عزادار است و هم موفقیتهائی را به دست آورده است، نمیخواستم صحبت کنم، اما در محظور هم بودم. یکی همین شرایط حساسی که ممکن است مخالفت من باعث سوء استفاده بشود و از طرفی هم هنوز بوی خون پاک شهدا از دفتر حزب جمهوری اسلامی به مشام میرسد و هنوز مرکب عزل رئیس جمهور بیکفایت خشک نشده است. از این جهت که بعداً تاریخ قضاوت بدی نکند، تمام مطالبم را در این خلاصه میکنم که در دولت قبلی به ما میگفتند که نظریات آقای موسوی در باره آقای مصدق مربوط به گذشته است. کاری نداریم که این گذشته سال 58 و یا سال نزدیک به ما و سال 59 است، اما اگر ایشان الان هم به این سئوال من پاسخ بگویند، شاید مسئله حل شود. آیا ایشان مصدق و امام را قبول دارند؟ امام میفرمایند مصدق به اسلام سیلی زد، مصدق مسلم نبود، در زمان مصدق به چشم سگ عینک زدند و روی آن نوشتند آیتالله. در زمان مصدق روزنامه «شورش» که مورد تأئید مصدق بود، تصویر آیتالله کاشانی را به صورت سگ و مار و عقرب میکشید. آیا ایشان این مصدق را قبول دارند یا مصدق سرمقاله 28 تیرماه 1358 و 14 اسفند 1358 و یا مقاله اخیری را که تحت عنوان خیابان مصدق نوشتهاند؟ ایشان صریحاً بگویند پس از آن بیانات امام، کدامیک از این دو مصدق را قبول دارند؟ آیا رفراندوم مصدق را در سلسله مقالاتی که «حمام» نامی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته و آن را یک عمل ضد امپریالیستی قلمداد کرده، قبول دارند و یا رفراندومی را که امام فرمودند تقلبی و به منظور تحمیل قانون اساسی امریکائی بوده و روی سر یک الاغ رأی بسته و در صندوق مخالفین انداخته بودند و همین طور سایر خطوط که اشاره شد. مطلب زیاد است، ولی من شرایط کنونی را مناسب برای طرح این مسائل نمیدانم، اما دلم میخواهد که ایشان به این سئوال من صریحاً جواب بدهند. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. این متن نشان میدهد که او در آیندة سیاست این مملکت چه میدید. الان فرصت خوبی است تا معلوم شود داوری او در بارة آنچه در آینده اتفاق افتاد تا چه حد درست بوده است. من در صدد مطلق کردن شخصیت و فکر آیت نیستم، زیرا در مورد هیچ کس هم نمیتوانم این کار را بکنم، اما در مرور کارنامه عمر هر کس نکاتی هست که اوج تیزهوشی و دقت آنها را نشان میدهد و این فراز از کارنامه آیت، نمایانگر همین مسئله است. او بسیاری از افراد را با همین شمّ تیز سیاسی میشناخت و آینده آنها را پیشبینی میکرد. او میدانست که با این نطق، خودش را در خیلی جاها از جمله حزب جمهوری اسلامی درگیر میکند، اما به عواقب آن فکر نکرد و آنچه را که درست تشخیص میداد، انجام داد. این الگوئی برای مسئولان است که بیش از هر چیزی به حقیقت متعهد باشند و از عوارض آن هم هراسی نداشته باشند. به نظر من الگوی رفتاری آیت موارد قابل اقتباس فراوانی دارد. منبع: مجله شاهد یاران انتهای پیام/
95/05/17 :: 12:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]
صفحات پیشنهادی
علی معلم دامغانی در گفتوگویی مطرح کرد شهید آیت در شاعری درس بسیار مهمی به من داد
علی معلم دامغانی در گفتوگویی مطرح کردشهید آیت در شاعری درس بسیار مهمی به من داد علی معلم دامغانی از مفاخر ادبی معاصر روزگاری از روی جوانی و بیتجربگی شبههای را در باره شهید آیت مطرح کرد که طاعنان و کسانی که در قلب خود بیمارند آن را درشتنمائی کردند خبرگزاری فارس استاد علیحجتالاسلام جعفر شجونی در گفتوگویی مطرح کرد حسن آیت باطن ملیگراها را نشان داد/او مظلوم بود
حجتالاسلام جعفر شجونی در گفتوگویی مطرح کردحسن آیت باطن ملیگراها را نشان داد او مظلوم بود حجتالاسلام جعفر شجونی با اشاره به ماجرای جلسه پر سر و صدای تصویب اعتبارنامه شهید آیت که یکی از وقایع مهم سالهای نخست انقلاب است گفت موضعگیری نمایندگان مختلف مقاصد حقیقی آن گروها راعلی نقی امیری، سید محمدباقر جعفری، معصومه حسینی ابوعلی بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش تجارت الکترونیکی در بخش کشاور
علی نقی امیری سید محمدباقر جعفری معصومه حسینی ابوعلیبررسی عوامل مؤثر بر پذیرش تجارت الکترونیکی در بخش کشاورزی نگرش در رابطة سودمندی درکشده و ریسکهای امنیتی عملکردی مالی و زمانی با پذیرش تجارت الکترونیکی نقش میانجی دارد اثر همکاران با واسطة هنجار ذهنی بر تمایل به پذیرش تجاموسوی لارگانی در گفتوگوی تفصیلی با فارس: برخی نگذاشتند وام 500 میلیونی مدیران را در مجلس مطرح کنم/بسیاری از
موسوی لارگانی در گفتوگوی تفصیلی با فارس برخی نگذاشتند وام 500 میلیونی مدیران را در مجلس مطرح کنم بسیاری از نمایندگان به رفتار فاطمه حسینی معترض بودند دولت میخواهد بار ترمیم کابینه را به دوش مجلس بیندازد نماینده مردم فلاورجان در مجلس با بیان اینکه برخی جایگزینهای مدیران متخلفخبرگزاری فرانسه: روحانی با مبارزهای سختتر از انتظار روبهرو است
خبرگزاری فرانسه روحانی با مبارزهای سختتر از انتظار روبهرو استتاریخ انتشار يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۹ ۱۵ انتخابات ایران طی دورههای پیشین غیرقابلپیشیبینی بوده و کسانی پیروز شدهاند که گمان آن نمیرفت به گزارش تسنیم خبرگزاری فرانسه در گزارشی اآغاز تغییرات در دانشگاه آزاد پس از فوت آیت الله هاشمی/ میرزاده برکنار شد/ ولایتی رسماً نوریان را به عنوان سرپر
آغاز تغییرات در دانشگاه آزاد پس از فوت آیت الله هاشمی میرزاده برکنار شد ولایتی رسماً نوریان را به عنوان سرپرست منصوب کرد رییس دانشگاه آزاد با تصویب اکثریت اعضاء هیات امنای این دانشگاه برکنار شد به گزارش آخرین نیوز با فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی و آمدن ولایتی به دانشگاه آزاد تگزارش تصویری یادواره سردار شهید حسین املاکی در لنگرود
گیل نگاه آدینه صالح نژاد در بیست و نهمین سالگرد شهید املاکی که عصر امروز چهارشنبه نهم فروردین با حضور سردار سرلشکر دکتر سید یحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا در امور نیروهای مسلح مدیران استانی و شهرستان لنگرود و حضور پرشور مردم در مسجد جامع لنگرود برگزار شدحسین موسویان از پخت و پزهای پشت پرده در واشنگتن میگوید
حسین موسویان از پخت و پزهای پشت پرده در واشنگتن میگوید روز نو پژوهشگر ارشد دانشگاه پرینستون آمریکا معتقد است که بعد از پیروزی ترامپ تاکنون پخت و پزهای مقدماتی با تیم ترامپ درمورد ایران صورت گرفته که درصورت حمایت ژنرال مک مستر مشاور جدید امنیت ملی تیلرسون وزیر خارجه و ژنرال ماسید هادی خامنه ای: بعد از رحلت امام ضایعه درگذشت آیت الله هاشمی بزرگترین مصیبت برای تاریخ انقلاب بود/ قبل از ا
سید هادی خامنه ای بعد از رحلت امام ضایعه درگذشت آیت الله هاشمی بزرگترین مصیبت برای تاریخ انقلاب بود قبل از انقلاب در جلسات تفسیر قرآن اگر کسی می خواست مثالی درباره زهد بیاورد از ایشان نام می برد دبیر کل مجمع نیروهای خط امام درباره مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت نام آیت احسین موسویان:باید منتظر سیاست های واقعی ترامپ در مورد ایران بود/ موقعیت برتر تهران در برجام و برخورداری از متح
حسین موسویان باید منتظر سیاست های واقعی ترامپ در مورد ایران بود موقعیت برتر تهران در برجام و برخورداری از متحدان بزرگ سید حسین موسویان پژوهشگر ارشد دانشگاه پرینستون آمریکا و معاون پیشین سیاست خارجی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با بیان اینکه ایران در برجام در موقعیت برتر بین-
گوناگون
پربازدیدترینها