واضح آرشیو وب فارسی:الف: مقایسه رفتار رهبری در مواجهه با موسوی ، برجام و احمدی نژاد
محسن مهدیان/4 اردیبهشت96
تاریخ انتشار : سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۰۶:۰۰
یکم. بعد از حوادث88 بسیاری از سیاسیون معتقد بودند باید موسوی و کروبی را بلافاصله دستگیر و محاکمه کرد. برخی هم صریح تر اعدام را مطالبه کردند. اما مدل رفتاری رهبری در آن ایام کاملا متفاوت از قاطبه سیاسیون بود. این مدل رفتاری را باید در همان گلایه اولیه از خواص دید که چرا روشنگری نمی کنید؟ چرا خواص ساکتند؟ مثال عمار را زدند که کارش روشنگری بین صحابه بود. سبک کنشی رهبری باعث شد سران فتنه تا ماه ها آزاد باشند و آتش افروزی کنند. فرصت داشتند راه رفته را اصلاح کنند، اما یک اثر کلیدی اجتماعی هم وجود داشت و آنهم در نتیجه روشنگری رهبری و گذشت زمان، نشستن غبارها از فتنه و روشن شدن حق از باطل بود. حصر سران فتنه یک سال و خرده ای بعد از انتخابات صورت گرفت و آن زمانی بود که بسیاری از حقایق برای مردم روشن شده بود. موسوی وقتی به حصر رفت که 9 دی شکل گرفته و مردم آگاهانه به میدان آمده بودند. دوم. رهبری انقلاب در ماجرای برجام برخلاف بسیاری از منتقدین تلاش کردند مذاکرات تا انتها پیش رود و توافقات صورت گیرد. رهبری با اینکه همان ابتدای راه پیش بینی کردند این مسیر به نتیجه نمی رسد اما از مذاکره کنندگان حمایت کردند و اصل مذاکره را با رعایت برخی خطوط قرمز مورد تاکید قرار دادند. بسیاری این روش رهبری را تاب نیاوردند و راه شان را جدا کردند. اما سرانجام این همراهی تا فرجام برجام چه بود؟ برجام شکل گرفت اما به بسیاری از وعده ها عمل نشد. دهها بار عهد شکنی صورت گرفت و بارها توافق طرفین مورد تهدید آمریکایی ها و تحدید غربی ها قرار گرفت. در نهایت برجام و مذاکرات یک دستاورد اجتماعی و فرهنگی بی نظیر داشت و آنهم رشد فهم عامه از سرانجام مذاکرات و شناخت واقعی از استکبار بود. دستاورد برجام ارتقای شناختی مردم از استکبار بود؛ که این مهم بر هزینه هایی که داده شد توفیر داشت. سوم. احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری بارها و بارها مقابل قانون و امر رهبری ایستاد و اما کمتر کسی از توده مردم از جزئیات این روابط تلخ اطلاع داشت. از سویی در دوره او بیشترین حاشیه سازی ها و اختلاف افکنی ها شکل گرفت که موجب تنش های شدید سیاسی از راس تا کف جامعه شده بود. واقعیت این بود که بازگشت احمدی نژاد به قدرت آسیب های فراوانی داشت که مهمترینش دودستگی و اختلافات شدید اجتماعی بود. کنار گذاشتن احمدی نژاد توسط شورای نگهبان امر ساده ای نبود. بسیاری باور نمی کردند که رئیس جمهور منتخب مردم ردصلاحیت شود و کنار گذاشته شود. و اما روش رهبری ابتدا در توصیه شخصی و بعد هم استفاده از "پشت بلندگو" یک اثر قطعی داشت و آن آشکار سازی نسبت احمدی نژاد با ولایت و نظام و انقلاب بود. نتیجه اینکه ردصلاحیت احمدی نژاد ابتدا در افکار عمومی و طرفداران و هواداران وی اتفاق افتاد و بعد ردصلاحیت صورت گرفت. خلاصه اینکه مدل رهبری در مواجهه با پدیده های سیاسی تنها و تنها از یک طریق است؛ رشد فهم عمومی و اتکا به برداشت اجتماعی و حرکت و جهت مردم. این یعنی اعتماد و اعتقاد و باور اساسی به نقش مردم که متاسفانه در کمتر کسی از مسئولین سیاسی ما رویت می شود. آدم ها به محض اینکه به قدرت می رسند خود را بی نیاز از فهم جامعه می دانند. همه اصلاحات اجتماعی و سیاسی رهبری از طریق بالاآوردن فهم اجتماعی و همراه کردن مردم صورت می گیرد. معنای عمیق مردمسالاری دینی نیز همین است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]