واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: مطلبی در یک خبرگزاری خواندم با این تیتر که «گمرک عامل اصلی قاچاق درکشور» یاد خاطرات آن شبهای سپری شده در بندر شهید رجایی افتادم.
به گزارش تراز ، مطلبی در یک خبرگزاری خواندم با این تیتر که «گمرک عامل اصلی قاچاق درکشور» یاد خاطرات آن شبهای سپری شده در بندر شهید رجایی افتادم. قدیمیترهایی که در بندر شهید رجایی رفتوآمد کردهاند و مایحتاج خود را از مغازههای شبانه روزی در بندر که در آن سه راهی قرار دارد خریداری کردهاند؛ آن سهراهی که یک راه آن به سمت درب شمالی و راه دیگر به سمت پارکینگ شرقی و راه دیگر به سمت منطقهای موسوم به 200 هکتاری میرود؛ آن قدیمیها آن برگه A4 سادهای را که روی آن نوشته شده بود: «بیجک شما را خریداریم» و بر روی شیشه مغازه چسبانده شده بود، قطعاً دیدهاند. مغازهای که بیشتر رانندگان از آن خرید میکنند و کمتر مسوولی به آنجا پا میگذارد. اگر نبود شبهای متعددی که در آن محوطه به صبح میرساندیم، شاید ما هم آن را نمیدیدیم. آن موقع تعجب داشت که برگههای بیجک بار که نشان دهنده محتوای محموله بار تریلیها در بندر است، چگونه به آن وضوح خریدوفروش میشود.
آخرین بار که به بندر شهید رجایی رفتم، به یاد آن شبهای قدیمی سری به آن مغازه زدم ولی دیگر اثری از آن کاغذ نبود. باز هم قدیمیتر از آن قدیمیها هم یاد دارند که در آن شلوغی راهرویی که به سرویس واردات گمرک شهید رجایی منتهی میشد، بازار سیاه قبضهای توزین شکل گرفته بود. قبضهایی که به ترخیص کاران فروخته میشد. قبضهایی برای عدم اظهار کالا به گمرک. قبضهایی برای کم اظهاری. البته آنجا تنها جایی نبود که این اتفاق میافتاد. دیگر از آن خرید و فروشهای آن شکلی خبری نیست. شاید هم نوع و روشش تغییر کرده اما خاطره آن شبها هنوز زنده است.
به واقع برایم مضحک است که تنها مقصر قاچاق را گمرک میخوانند در حالی که بیشتر مسوولان مرتبط با فرآیند تجارت خارجی میدانند در کدام قانون راه را برای قاچاقچی باز گذاشتهاند. همهشان میدانند که از کدام راه قاچاق انجام میشود. همهشان میدانند فلان سازمان دولتی در این رویه زائد است. همهشان میدانند فلان رویه در تجارت خارجی فسادزاست و یا لااقل عبث است. همهشان میدانند که چگونه موجبات سوءاستفاده عدهای را فراهم کردهاند؛ اما نشستهاند و هیچ کاری نمیکنند.
شبی از آن شبها برق منطقه 200 هکتاری قطع شد! برایمان سؤال بود که چه شده است. شنیده بودیم هر زمان برق قطع میشود مدت زمان قابل توجهی قطع است. 200 هکتاری دو باسکول داشت که تحت نظر توزین الکتریک بود و تعداد قابل توجهی باسکول شرکتی هم در آنجا قرار داشت که موجب میشد بار روی باقی باسکولها افزایش پیدا کند. علت آن قطعی برق هر چه که بود از نظر ما نباید خیلی ماندگار میشد. چرا که اثر خوبی بر اجرای پروژه نداشت. نمیدانم آن پیگیریهای ما که شبانه آنجا رفتیم و بررسی اوضاع را به دست گرفتیم، اثر داشت یا آن تلفنی که گفته شد پسر وزیر... زده است! و جویای علت قطعی برق شده است. حالا پسر وزیر چه کار به قطعی برق آنجا دارد؛ بماند! خلاصه هر چه که بود دیری نپایید که برق وصل شد. آن شبها اتفاقات عجیبی میافتاد و برخوردهای عجیبی پیش میآمد.
یکی از این برخوردها با مسوول یکی از پیمانکاران بندر بود. پیمانکاری که به طرز جالبی با دور زدن قانون در آنجا مستقر شده بود. چرا که گمرک اجازه واگذاری آن خدمات را به بخش خصوصی نداشت فلذا آن را به اداره بندر شهید رجایی واگذار کرده بود و آنها طی مناقصهای به شرکت پیمانکار واگذار کرده بودند.
درحالیکه گمرک در آن زمان از وزن دقیق بار ورودی به داخل کشور بی اطلاع بود آن شرکت سامانهای ایجاد کرده بود که میتوانست به تفکیک بیش از 300 قلم کالا ثبت اطلاعات کند و گزارش بدهد. در حالی که با توجه به قراردادش، فقط کافی بود که بداند محمولههای بار فله است یا غیر فله تا بابت هر کیک هزینهای به گمرک و اداره بندر بپردازد؛ تعدد انواع محمولههای بار در آن سامانه شک برانگیز بود و این سؤال را ایجاد میکرد که چه انگیزهای پشت ثبت آن اطلاعات وجود دارد؟ در آن دوره اگر دولت میخواست بداند که چقدر کالا در انبارهای گمرکات است با توجه به عدم یکپارچگی دادهها، از دادههای گمرک شهید رجایی به عنوان یک تخمین استفاده میکرد.
هرچند همان موقع هم گمرک آن منطقه آمار مناسبی از منطقه تحت نظرش نداشت. دستیابی به اطلاعات پایگاه داده آن نرمافزار مشخص کرد که تنها در یک ماه پیمانکار قصه ما 15 میلیون تومان از حق گمرک را با توجه به قراردادش پرداخت نکرده است. یک محاسبه سرانگشتی که البته بی نقص هم نبود در پی 60 ماه تولیت پیمانکارِ مجهولِ! ما در بندر شهید رجایی حاکی از 900 میلیون تومان بدهی به گمرک در طی 5 سال فعالیت در آنجا بود.
شرکتی که یکی از مسوولانش علناً جلوی رفقا میگفت: میدانید چرا من کراوات میبندم؟ چون میخواهم بگویم که من زیر بیرق امام حسین نیستم! من سرمایهدارم و همه دولتها به من احتیاج دارند! شبهای بیخوابیِ آنجا که شرحش گذشت، مصادف شده بود با شبهای قدر. این برخوردها و حوادث هم راهنمایی بود برای ادامه مسیر.
منبع: صبح نو


زمانبندی انتشار: 2 ارديبهشت 1396 - 12:57
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]