واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
مداحی شهادت امام علی النقی (ع) روز سوم از رجب شد سامرا غرق عزا گشت سوگ شیعه واولاد آل مرتضا شد دهم مهر ولا پنهان به زیر ابر کین هادی شیعه بشد مسموم از زهر جفا بود بالین پدر تنها امام عسکری(ع) واغریبا گو وگریان بود مشغول دعا زهر کین پاره جگر بنمود مولامان نقی(ع) خون دل شد با دهانش آخرین دم آشنا کرد رو سوی مدینه ناله از دل برکشید یاد زهرا(س) مادرش کرد وعمویش مجتبا(ع) با دهانی پر زخون نام حسین(ع) آمد به لب یادش آمد لحظه ی آخر به دشت کربلا کربلا جان داد فرزندی در آغوش پدر سامرا گریان پسر بگرفته بر بابا عزا تسلیت بادا به مولا حضرت صاحب زمان از برای جد مظلومش بود صاحب عزا
اس ام اس شهادت امام علی النقی الهادی (ع) اهل دردم، غم هادی دارم سامرایی است دل بی تابم زنده ی فیض مدام یارم مرده ی یک نفس سردابم امشب از خویش برون می آیم تا به چشمان پرآبش گریم گاه بر آهِ دلِ شعله ورش گاه بر قبر خرابش گریم کینه اهرمن تیره سرشت با مدار طبق نور چه کرد فتنه ی قوم پلید ابلیس با جمال پسر حور چه کرد دست تذویر دوباره بی رحم آتش کینه ی خود را افروخت در پس پرده ی تنهایی خود مردی از نسل سلابت میسوخت رفته رفته اثری سخت نمود زهر در جان شریف آقا در تب و تاب شد و سوسو زد شمع چشمان شریف آقا خاک بر فرق من از این جمله همه چو بسمل به قفس پرپر زد پسرش پاره گریبان گریان در عزاداری او بر سر زد جگر زهر چشیده یعنی آب گردیدن گل در آتش هر که از نسل علی شد مسموم ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش تا نمانده به تن و دیده پر آب سینه سوزان و لبش خشک ولی زمزمه کرد و به سینه کوبید که فدای تو حسین ابن علی بر سر پای پسر سر بنهاد لحظه ی آخر جان دادن بود از لبش ذکر نمی افتاد و یاد آن صحنه ی افتادن بود یاد میکرد از آن ساعت که از فراز فرس آقا افتاد تشنه لب با بدن غرق به خون گوشه ای در دل صحرا افتاد یاد آن یوسف افتاده به چاه گرگ ها دوروبرش زوزه کشان گرگ وحشی تری از راه رسید چنگ زد گرگ سرش زوزه کشان گوش کن مابقی قِصّه ز من گر چه این روضه دهد آزارت سر بریدند و دوان سوی حرم این بود معنی قتل و غارت
شهادت امام علی النقی (ع) عالم نشست در غم معصوم دیگری در روضه های غربت محروم دیگری پا بر زمین کشیدن مسموم دیگری ملعون دیگری پی مظلوم دیگری بر سر نشست حال و هوای زیارتش پر میزنم به سامره پابوس حضرتش تنهاترین غریب زمانه چه خسته ای در کاروان سرای گداها نشسته ای آقا چقدر پیر شدی و شکسته ای هرشب بیاد مادر خود چشم بسته ای در سامرا چه میکنی ای ساکن بهشت حیف از شما کنار حرامیِ بد سرشت قلبم شکست حرمتتان را عدو شکست بردند تا شبانه تو را مردمان پست با طعنه می تعارفتان کرد مرد مست اینها تمام زیر سر شام و کوفه است ملعون توان درک شما را نداشته حیوان هم از محبتتان بهره داشته حیدر شدی دوباره به کوچه کشاندنت بودند خود سوار و پیاده دواندنت با لحن بد و طعنه و دشنام خواندنت در مجلس شراب مکرر نشاندنت آقا تو مرد بودی و طاقت نداشتی هشتاد و چار زن که به دورت نداشتی هرچند زخم خوردی و آزار دیده ای اما بگو سه ساله ی تبدار دیده ای؟ سیلی و تازیانه ی اغیار دیده ای؟ ناموس خویش را سر بازار دیده ای؟ سنگی نشست ناخن پایت شکسته شد راه نفس به سینه تان سخت بسته شد با پای زخم خورده عجب کار مشکل است دنبال نیزه ی سر دلدار مشکل است دیدن زدیده ای که شده تار مشکل است لکنت زبان گرفتن و گفتار مشکل است از شام گفتم و به دلم این حواله شد وقتی گریز روضه ام ازیک سه ساله شد دختر سه ساله ای که شبیه ستاره بود قدی نداشت،زخم تنش بی شماره بود درد سرش به زیر سر گوشواره بود طفلک حجاب روی سرش پاره پاره بود بر روی خاک یاد عمو بدر می کشد از زخم های زجر و سنان زجر میکشد گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]