واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: حقوقهای نجومی، یکی از مباحث بحثبرانگیز در سال 95 بود که بازتاب گستردهای در بین مردم داشت. زمانی که بحث حقوقهای نجومی مدیران نمایان شد مهمترین اثری که در جامعه داشت بیاعتمادی مردم به برخی از آنها بود.
اینکه تبعات پرداخت حقوقهای نجومی در جامعه چیست و برای این موضوع چه اقداماتی باید انجام داد تا دیگر شاهد این پدیده نباشیم موضوع گفتوگوی جامسیاست با دکتر حجتالله عبدالملکی، اقتصاددان است که مشروح آن را در ادامه میخوانید. به نظر شما مساله حقوقهای نجومی چرا به وجود آمد؟ آیا موضوع خلأ قانونی مطرح بود یا مباحث دیگر نیز وجود داشت؟ به نظر من دو مورد را باید مدنظر داشت که بخش با اهمیت همان قانونی است که شما به آن اشاره کردید و بخش دیگر فرهنگ است. در بخش قانونی باید بگویم که تعداد قابل توجهی از مدیران حقوقهای نجومی دریافت کردند اما ایرادی که وجود داشت تعیین حقوق و دستمزد افراد توسط خودشان بود. این ضعف قانونی باعث شد تا افرادی که تنها قصدشان پول است بر مسند کار قرار بگیرند و از این خلأ قانونی سوءاستفاده کنند. قاعدتا منطقی نیست که یک نفر هم در مقام مدیر باشد و هم برای خود حقوق تعیین کند و برای حل این موضوع باید بخشهایی وجود داشته باشد که حقوق را با توجه به کاری که انجام میشود تعیین و پرداخت کنند. درباره بخش فرهنگی هم باید عرض کنم که علاوه بر قانون یک بازدارنده داخلی هم وجود دارد که بخش فرهنگی است. حتی اگر خلأ قانونی هم برای دریافت حقوق وجود داشته باشد در هر حال فرد نباید به خود این اجازه را بدهد که از بیتالمال برای خود حقوق خارج از عرف تعیین کند. متاسفانه برخی افرادی که حقوقهای نجومی دریافت میکردند این را حق خودشان میدانستند و یک بیاخلاقی اتفاق افتاد. مقام معظم رهبری هم صحبتی دارند مبنی بر اینکه بعضی از امور ممکن است که قانونی باشد اما غیرشرعی باشد. مدیران ارشد خودشان افراد اخلاقمدار هستند، مثلا رئیسجمهور و یا وزرا افراد با تقوایی هستند اما در انتخابهای بعدیشان معیار تقوا را رعایت نمیکنند و افرادی در لایههای پاییندستی منصوب میشوند که بعضا خودشان را ذیحق میدانند. شما یک رئیسجمهور و یا وزیر را نمیبینید که از این دست دریافتیها داشته باشد و کار خیلی سختی نیست که در بخشهای پاییندستی نیز این سیاست را پیاده کنیم و افراد خادم سر کار بیایند. مهمترین عامل بازدارنده پرداخت حقوقهای نجومی را چه میدانید؟ به طور معمول یکی از ابزارهای بازدارنده در همه نظامهای اجتماعی دنیا مجازات است. اما هنوز این برخورد را در کشور شاهد نیستیم. در مورد حقوقهای نجومی باید توجه داشت، کسی که از قانون سوءاستفاده کرده یا خلاف قانون عمل کرده کما اینکه گزارش دیوان محاسبات مجلس هم اعلام کرد، تعداد زیادی از این حقوقهای نجومی غیرقانونی بوده یا اصلا قانون چنین اختیاری نداده و رسما دخل و تصرف در اموال بخش عمومی و دولتی صورت گرفته است هنوز برخوردی اتفاق نیفتاده است. این افراد چه مجازاتی شدند؟ آیا کاری انجام شد که افراد دیگر به سراغ چنین کاری نروند؟ برخوردهای این چنینی چه تاثیری در جامعه خواهد داشت؟ افرادی که حقوقهای نجومی دریافت کرده بودند باید توسط مقامات ارشد کشور مجازات میشدند و حداقل برکنارشان میکردند اما این اتفاق نیفتاد. در این صورت ممکن است دو اتفاق بد رخ دهد، یکی این که افراد متخلف برای دست درازی به اموال عمومی دوباره برنامهریزی کنند و مطمئن هستند که خطری تهدیدشان نمیکند و دوم باعث تخریب فرهنگ اقتصادی جامعه و نا امید شدن کارآفرینان و نخبگان و کاهش بهرهبری کل اقتصاد میشود. برخی افراد معتقدند که اکنون مدیران باید با حقوقهای بالا سر کار بیایند و الان عصر انقلاب نیست که کسی برای خدمت بیاید. آیا واقعا این تفکر در کشور پیادهسازی شده است؟ من خودم شخصا اعتقادی دارم که مخالف نظر بعضی از لیبرالهاست. در تفکر لیبرال گفته میشود که ما در یک بازار مدیریت در سطح کلان کشور تشکیل بدهیم و افرادی که میخواهند وارد میدان شوند ارزش و حقوق خود را تعیین کنند و به نوعی برای آنها انگیزه ایجاد کنیم. مثلا کسی که توانایی بالایی در مدیریت دارد یک میلیارد تومان حقوق دریافت کند، در این صورت بازار بینالمللی شکل میگیرد و این نظریه عنوان میشود که یک فردی به طور مثال قیمت مدیریتش سالی پنج میلیارد تومان است و ما باید این را مبلغ را پرداخت کنیم تا این فرد بیاید مدیریت کند. این نظریه با مبانی انقلاب اسلام صد در صد در تعارض است. اولا این که انقلاب اسلامی مبتنی بر رهیافت معنویت شکل گرفته است و در این جریان فکری کسی که در این نظام مدیر میشود مهمترین انگیزهاش پیشرفت معنویت خودش است. خودش را خادم مومنین و خادم مسلمین میداند و سرباز امام زمان است. اگر کسی غیر از این انگیزه وارد میدان شود قطعا سوءاستفادههایی خواهد کرد. افرادی که صرفا بخاطر پول و درآمد بالاتر پستهای مدیریتی را میگیرند روشهای غربی را در کشور پیادهسازی میکنند. در کشورهای غربی یک درصد جامعه برای بقیه تصمیمگیری میکنند و تنها دلیل این موضوع هم داشتن پول و ثروت است. از طرف دیگر بخاطر اقتدار و قدرتمندی انقلاب اسلامی مدیران بسیار توانمند و افرد با توانمندیهایی را داشتیم و داریم که آنها با حقوق حداقلی هم حاضر به انجام کار هستند. حتی ما افرادی داریم که بسیار زیاد هستند. زیادی که میگویم یعنی از این 15 هزار پست مدیریتی ارشدی که ما در کشور داریم خیلی بیشتر هستند. کسانی که حاضرند برای ایفاء نقش از جیب خودشان هم هزینه کنند. به بیان بهتر برای اینکه بتوانند در حوزهای در کشور موثر باشند حتی از بخشی از منافع خودشان هم بگذرند نهتنها چشم طمع به حقوقهای گران نداشته باشند بلکه این را یک فرصتی میدانند برای اینکه خدمتی را ارائه کنند. اوایل انقلاب هم این تفکر را داشتیم و هنوز هم داریم. افرادی که با ماشین خودشان میرفتند در خیابانها گشتزنی میکردند خانه و مغازه و اموال خودشان را در اختیار انقلاب اسلامی قرار دادند. اصلا تصور نشود که آن عصر تمام شده است. مردم در دوران دفاع مقدس هر آنچه که در توان خود داشتند برای انقلاب هزینه میکردند. ما الان نسل سومهای انقلاب را داریم که به سن مدیریت رسیدند حتی مدیریتهایی در سطح تجارت هم برای نسل سوم یک امر پذیرفته شده است. ما اصلا با کمبود مدیر توانمند مواجه نیستیم که بخواهیم با یک حقوقهای نجومی انگیزه ایجاد کنیم برای اینکه کسانی از بخش خصوصی دل بکنند و در بخش دولتی مدیر شوند. گفتوگو: محمدحسین علیاکبری ضمیمه جام سیاست
سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 12:32
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]