محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829287753
حرفهای شنیدنی 2کارتن خواب/ بدترین شب زندگی برایمان شب عید است
واضح آرشیو وب فارسی:الف: حرفهای شنیدنی 2کارتن خواب/ بدترین شب زندگی برایمان شب عید است
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۱۲
روزنامه جام جم در گزارشی، زندگی 2کارتن خواب را روایت کرده است. در این گزارش می خوانیم: مهدی 27 سال دارد و زمانی که شش سالش بود، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به دنبال زندگی خودشان رفتند و او هم بعد از چند سال تصمیم گرفت تنها زندگی کند و خودش زندگیاش را بسازد! تمام درددل مهدی به یک کلمه ختم میشود؛ «محبت». انگار هنوز هم در رویای کودکیاش مانده و تنها چیزی که از پدر و مادرش که حالا هرکدام ازدواج کرده و زندگی جدیدی تشکیل دادهاند، میخواهد همین یک کلمه است. نه پول و نه هیچ چیز دیگری جز عشق، اما دریغ که حتی بوسیدن پدرش را هم به یاد ندارد و میگوید: «چون خیلی از خانوادهام محبت ندیدم، به دوستانم روی آوردم» و همین اشتباه کافی بود که ماده سفید، پسر مغروری را که با وجود بیتوجهی خانوادهاش در کار دکوراسیون و امدیاف مهارت داشت، تبدیل کند به یک «کارتنخواب واقعی». او برایم تعریف میکند که مصرف هروئین را از 22 سالگی آغاز کرده است؛ «راستش اوایل برای رفع ناراحتیها و تنهاییهایم مواد میزدم و اصلا فکر نمیکردم معتاد شوم، اما بعد از شش تا هفت ماه چشم باز کردم و دیدم افتادهام در فاز اعتیاد. کمکم تا جایی پیش رفتم که در مغازهای که برای کار اجاره کرده بودم، مواد مصرف میکردم و طوری شد که همسایههایمان متوجه شدند و مجبور شدم مغازه را پس بدهم. تصمیم داشتم مغازه را پس بدهم و با پولش جای دیگری را اجاره کنم، اما همه پولم خرج مواد شد.» او یک بار هم به واسطه مصرف مواد یک سال زندان را تجربه کرده و بعد از آن چند وقتی را با دوستانش زندگی میکرده، اما... «کمکم دیدم نگاه آنها هم نسبت به من عوض شد. تا زمانی که پول داشتم، کنارم بودند، اما وقتی دیدند آه در بساطم نیست، بیتوجهی میکردند. به همین دلیل هم بیرون میخوابیدم. راستش میترسیدم بیرون بخوابم و سعی میکردم در جاهایی مثل بیمارستانها، راهآهن و... بخوابم، اما چندبار گیر افتادم و مجبور شدم در پارکها و پاتوقهایی که همه در آنجا مواد مصرف میکردند و کمتر مامور میآمد، زندگی بگذرانم و بعد به یک کارتنخواب واقعی تبدیل شدم و دست به خیلی کارها میزدم، کارهایی مثل دزدی.» بالاخره بعد از چهار ماه کارتنخوابی مهدی با طلوع بینامونشانها آشنا شد. الان هم هفت ماه است که پاک شده. حالا پسری که تا چند وقت پیش دلش میخواست در انزوا باشد و بزرگترین آرزویش مرگ بود و حداقل سه بار به خودکشی فکر کرده بود، اکنون بزرگترین آرزویش زندگی کردن و بچهدار شدن است. نکته مثبت کارتنخوابی را این میداند که دیدگاهش را به خدا تغییر داد و یار یگانهاش را درک کرد. او که در جوانی تجربهای به بهای زندگیاش را کسب کرده، میگوید: «مادر من محبت را در این میدید که مرا بیش از حد آزاد بگذارد و هیچوقت از من درباره دوستانم نمیپرسید، اما به پدر و مادرها میگویم که به فرزندانتان محبت کنید.» چهارشنبهسوری، شب سال و پدری که 16 بهار را با خاطره نو میکند رضا 63 ساله است. با موهای کمپشت سفیدش روی صندلی مینشیند و وقتی که میخواهم سر صحبت را با او باز کنم، با اکراه و کوتاه جوابم را میدهد، اما بعد از چند دقیقه مرا محرم میداند و حتی اجازه میدهد داستانش را منتشر کنم. او نزدیک به هشت سال کارتنخواب بوده است و اکنون با غرور صدایش را بم میکند، تن صدایش را بالاتر میبرد و میگوید: «22 ماه است که پاک پاک شدهام.» در سال 79 یعنی زمانی که 47 بهار از زندگی رضا گذشته بوده، همسر و فرزندانش را ترک میکند. وقتی دلیلش را میپرسم با اکراه پاسخ میدهد: «زن و شوهر حجب و حیا و احترامی بینشان است، اما اگر این حرمت از بین برود، دیگر چیزی از آن زندگی نمیماند.» او بیش از این دوست ندارد درباره دلیل متارکهاش توضیح دهد و هرچند که با آن کار در گرداب اعتیاد و کارتنخوابی افتاد و 16 سال است که خبری از سه دخترش ندارد، اما هیچگاه از ترک همسرش پشیمان نشده و فقط دلش برای فرزندانش تنگ شده. او هنوز هم به یافتن فرزندانش امیدوار است، اما ردی از آنها پیدا نکرده است. بعد از ترک خانه و زندگی رضا از تنهایی به اعتیاد روی میآورد؛ مصرف تریاک، شیره، شیشه، هروئین، متادون و... تا سقوط و از دست دادن همه چیز. کمکم زندگیاش را خرج مواد میکند: «زمانی که کارتنخواب بودم به هیچ چیزی فکر نمیکردم، حتی به خودم. تنها فکرم این بود که مواد مصرف کنم. برای اینکه بتوانم پول مواد روزانهام را فراهم کنم، دستفروشی میکردم و کمربند، چای و... میفروختم. دیگر به فکر خانه و زندگی نبودم. حتی شبها را هم در پارک میگذراندم.» «بدترین روزهایم روز عید نوروز است. میدانید ارزشمندترین روزها و شبها، شب عید، چهارشنبه سوری و شب یلداست. من در این روزها هرکجا بودم، خودم را به خانه میرساندم و به نحوه احسن جشن را برای بچههایم برگزار میکردم. هیچوقت برایشان کم نمیگذاشتم تا 22ماه پیش که کارتنخواب بودم، شبهای عید و یلدا در فکر بچههایم بودم، اما کاری از دستم برنمیآمد. گریه هم نمیکردم. فقط میرفتم یک گوشه برای خودم مینشستم و خلوت میکردم.» هرچند در مرکز سرای امید برای همه بهبودیافتگان جشنی مفصل میگیرند و همه دور سفره هفتسین جمع میشوند و سبزیپلو با ماهی میخورند، میگویند و میخندند، اما برای رضا اینها خوشی نیست و دلش تنگ دخترانش است و امیدوار به پیدا کردنشان. دعایش سر سفره هفتسین امسال هم برای خودش نیست، برای همه جوانان ایرانی و فرزندانش است و به خدایش میگوید: «خدایا هیچ جوون ایرانی رو با این مواد آشنا نکن.» کعبه عشق... خانواده، خانواده، خانواده. حرف مشترک تمام کارتن خوابهای بهبودیافته خلأ محبت خانواده است. یکی کمبود محبت پدر، یکی بیخیالی مادر، یکی هم آزادی بیش از حد و... امیر هم یکی از کسانی است که خودش را قربانی بدخلقی پدرش میداند. به طوری که حتی یک بار هم نوازش پدر را به یاد ندارد. برای همین هم عطای درس خواندن را به لقایش بخشید و در 18 سالگی به مواد مخدر روی آورد. او حالا 48 ساله است و یک پسر دارد، اما انگار اعتیاد نگذاشته آنقدرها پدری کند.امیر سال 85 به مصرف شیشه روی میآورد و از خانه بیرون میزند. او در زمان کارتنخوابی شبهای تابستان را در پارک مولوی میگذرانده و به قول خودش زمستان را هم کجدار و مریز سر میکرده است: «اوایل نمیتوانستم مثل بقیه دنبال دورهگردی و سطل زباله بروم و اهل دزدی هم نبودم. سعی میکردم ظاهرم را خوب نگه دارم و سرکار بروم، اما بعد دیدم نمیتوانم. با هزار بدبختی یک موتور خریدم و کار میکردم و پول موادم را درمیآوردم. شبهای تابستان کنار موتور در جایی میخوابیدم و در زمستان هم موتورم را در پارکینگ میگذاشتم و میرفتم گرمخانه. تا این که امسال تصادف کردم و کارتن خوابی مصادف شد با دو عصا زیر بغل.» وضعیت امیر بعد از تصادف بدتر میشود و تهیه غذا و مواد برایش دشوار. بالاخره با سرای امید آشنا میشود و حالا در اینجا مسئول تدارکات مرکز است. او وقتی از دوران کارتنخوابیاش سخن میگوید نگاهش را پایین میاندازد و میگوید: نمیدانم از کجایش بگویم، اول و آخرش مصیبت بود. ما در پارک میخوابیدیم و یکهو ماموران شهرداری با تانکر ساعت 3 صبح رویمان آب میریختند. یک بار که این اتفاق برایم افتاد از ترس تشنج کردم. گاهی هم ساعت 5 صبح ما را در پارک با باتوم بیدار میکردند. خلاصه از همه طرف ترور میشدم، یا مواد فروش فحش میداد و یا...» از آرزوهایش میپرسم؛ «تنها آرزویم در آن زمان مرگ بود و میگفتم خدایا مرگ مرا برسان که برایم تولد است، اما الان پاکم و آرزویم زندگی است. همسر و پسرم هم مرا پذیرفتهاند و گاهی به دیدنم میآیند. البته فعلا مشکل مسکن و کار دارم و هنوز هم خانوادهام آمادگی ندارند که باهم زندگی کنیم.» او حال و هوای عیدهایش را اینگونه بیان میکند: «در زمان کارتنخوابی، در روزهای عید به گذشته فکر نمیکردم. چون دغدغه فکریام فقط مواد بود و نسبت به این مساله بی تفاوت بودم. البته در تعطیلات، وقتی عید را حس میکردیم که شهر خلوت میشد، اما در اینجا با بچهها شب عید را دور هم جمع میشویم و دور هم خوشیم. هر سهشنبه هم دعای شمع داریم و سر دعای شمع برای کارتنخوابهای بیرون دعا میکنیم.» حرف آخرش عشق است و میگوید: «خدا در کعبه نیست، خدا اینجاست ؛ اینجا کعبه عشق است.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]
صفحات پیشنهادی
سعید لیلاز: بدترین نوع اسراف و ریخت و پاش در سالهای 84 تا 92 اتفاق افتاد
سعید لیلاز بدترین نوع اسراف و ریخت و پاش در سالهای 84 تا 92 اتفاق افتاد حرف های این روزهای من تلخ است و من شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور را نگران کننده می بینم یکی از نگرانی های دیگرم این است که در بازی بقایی و روحانی بمانیم و ثبات ایران را از دست بدهیم و هیچ چیز به اندازه بی ثبخطا روی فیگو بدترین خاطره زندگیام است کعبی: اولین بار است بیمه میشوم!/ والیبالیستها هم خوب پول میگیرند
خطا روی فیگو بدترین خاطره زندگیام استکعبی اولین بار است بیمه میشوم والیبالیستها هم خوب پول میگیرند بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال گفت اکثر مردم فکر میکنند فوتبالیستها وضع مالی خوبی دارند و نیازی به بیمه ندارند به گزارش خبرگزاری فارس حسین کعبی بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال و«آوانتاژ» زندگي به کارتنخوابها
آوانتاژ زندگي به کارتنخوابها حقيقت مانند منشوري چندوجهي است که بايد از هر سو به او نگريست و محمد کارت در مستند آوانتاژ مخاطب را دعوت ميکند به ديدن زواياي پنهان زندگي کارتنخوابهاي در حال بهبود که گاهي پرده از گذشته و حال آنها برميدارد نویسنده مهدي خرامان&nbsکدام خوابگاه های تهران در عید فعال هستند؟ | پایگاه خبری تراز
تراز با نزدیک شدن به تعطیلات نوروز یکی از دغدغههای دانشجویان به ویژه دانشجویان خوابگاهی مساله اجازه مسئولان دانشگاه برای ادامه اقامت در خوابگاه طی تعطیلات نوروز است به گزارش تراز با نزدیک شدن به تعطیلات نوروز یکی از دغدغههای دانشجویان بهویژه دانشجویان خوابگاهیروایتی کوتاه از زندگی پرمناقشه بیماران «ملال جنسیتی»/ خواب آشفته «ترنس»ها
او نمیخواست ازدواج کند نه اینکه دوست نداشته باشد از اینکه با زنی زیر یک سقف برود واهمه داشت همیشه فکر میکرد چرا کسی دوست ندارد او مثل مادرش باشد مثل او کفش و لباس بپوشد و آرایش کند اصلا ظاهر همه زنها که مثل هم نیست شاید یک نفر باشد مثل او که موهای بلند و روسری نداشته باخواب آشفته ترنسها/ روایتی کوتاه از زندگی پرمناقشه بیماران «ملال جنسیتی»
خواب آشفته ترنس ها روایتی کوتاه از زندگی پرمناقشه بیماران ملال جنسیتی او نمیخواست ازدواج کند نه اینکه دوست نداشته باشد از اینکه با زنی زیر یک سقف برود واهمه داشت همیشه فکر میکرد چرا کسی دوست ندارد او مثل مادرش باشد مثل او کفش و لباس بپوشد و آرایش کند اصلا ظاهر همه زنسعید سهیلی: دیشب خوابیدم آرای فیلمم را باد برد
فیلم های برگزیده آرای تماشاگران در روز هشتم جشنواره در حالی اعلام شد که فیلم کمدی گشت 2 ساخته سعید سهیلی از این فهرست حذف شده است و باعث شد تا کارگردان این فیلم واکنشی تند به برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر نشان دهد به گزارش جام جم آنلاین در پایان روز هشتم جشنواره فیلم های 21سعید سهیلی: دیشب خوابیدم آرای فیلمم را باد برد/ حذف «گشت 2» از فیلمهای برگزیده آرای مردمی
سعید سهیلی دیشب خوابیدم آرای فیلمم را باد برد حذف گشت 2 از فیلمهای برگزیده آرای مردمی آفتابنیوز جامجم آنلاین نوشت فیلمهای برگزیده آرای تماشاگران در روز هشتم جشنواره در حالی اعلام شد که فیلم کمدی گشت 2 ساخته سعید سهیلی از این فهرست حذف شده است در همین ارتباط کارگردبهترین و بدترین سن ازدواج/ فرمول ریاضی برای یافتن شریک زندگی! - گفتمان
به گزارش "گفتمان" کارشناسان در جدیدترین تحقیقات خود دریافتند ازدواج و تشکیل خانواده در برخی از سنین موفقیت آمیزتر از سنین دیگر است و این موضوع می تواند مسبب پایداری و دوام زندگی خانوادگی شود متخصصان دانشگاه یوتا در آمریکا با بررسی بر روی گروه زوج های داوطلب در رده هایبارش برف و لغزندگی محور کرج - چالوس
بارش برف و لغزندگی محور کرج - چالوس کرج-ایرنا-رئیس پلیس راه استان البرز عصر سه شنبه اعلام کرد که بارش برف در جاده کرج -چالوس ازمحدوده سه راه دیزین به سمت شمال آغاز شده و سبب لغزندگی این محور شده است سرهنگ رضا گودرزی در گفت وگو باخبرنگارایرنا افزود با توجه به بارش برف دراین مح-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها