واضح آرشیو وب فارسی:الف: آشتی ملی به زبان ساده
محسن مهدیان/2اسفند95
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۸
در انگاره "آشتی ملی" نباید متوقف شد. آشتی ملی یک صورتبندی ساده دارد که رجوع به آن مانع برخی بدفهمی هااست. مخالفت با آشتی ملی به چه دلیل است؟ آیا مخالفت با آشتی ملی یعنی بن بست در فعالیت سیاسی اصلاح طلبان؟ مرحله بعد از آشتی ملی چیست؟ مساله آشتی ملی خیلی غامض و پیچیده نیست؛ اگر ساده سازی و اجزا و لواحق آن بررسی شود. چرا با پروژه آشتی ملی مخالفت شد؟ پاسخ به این سوال بسیار ساده است. آشتی کردن یعنی عدول طرفین از مواضع. یعنی با ریش سفیدی طرفین دعوا کوتاه بیایند تا صلح و دوستی فراهم شود. این فرآیند آشتی را فراهم می سازد اما مقصر در این پروسه گم می شود. در ماجرای فتنه، عدول از مواضع و رسیدن به صلح خلاف عدالت و انصاف است. یک مثال ساده؛ فرض کنیم سارقی وارد خانه مردم شود و به مال و جان خانواده تعرض کند. صاحب خانه هم متوجه شود و سیلی محکمی به گوش سارق بزند و او را نقش بر زمین کند. حالا تصور کنید شخص سومی پیدا شود و مدعی آشتی شود و بگوید هردو طرف تخلف کردند. گناه سارق که روشن است و مرد خانواده هم بهتر بود سارق را به دست قانون می سپرد؛ دو طرف کوتاه بیایند و صلوات بفرستند. چنین داوری و آشتی دادنی مضحک نیست؟ ماجرای فتنه را درست قرائت کنیم فراموش نکنیم که ماجرا فتنه ادعای تقلب نبود. اعتراض حق افراد است. اما نهاد داور در هر اختلافی قانون است. حالا اگر کسی گفت من این نهاد را قبول ندارم چه اتفاقی می افتد؟ اگر برای مخالفت با نهاد داور لشکر کشی خیابانی کرد چه حکمی دارد؟ فتنه اینجاست؛ ایستادن مقابل میثاق نامه مشترک مردم و این یعنی گناه بزرگ اجتماعی. آیا طرف مقابل اشتباه نداشت؟ طرف مقابل هم اشتباه داشت؛ اما یک تفاوت ساده در این میان وجود دارد. اشتباه یک طرف انحراف از قانون است و اشتباه دومی ایستادن مقابل قانون. ایستادن مقابل قانون یعنی ایستادن مقابل مردم. انحراف از قانون، درون جبهه ایست و امر عجیبی نیست و البته تقاص دارد. اما ایستادن مقابل قانون یعنی رفتن در جبهه مقابل. پس آشتی ملی بی معنی است. خود اصلاح طلبان هم می دانستند سرانجام ماجرا چنین می شود. آیا مخالفت با آشتی ملی یعنی انسداد بازگشت؟ انسداد بازگشتی نیست. فتنه گران می توانند بجای آشتی ملی با ملت آشتی کنند. به تعبیر دیگر راه بازگشت تنها در بازگشت به مردم است. بازگشت به مردم یعنی پذیرفتن اشتباه. چرا عذرخواهی؟ برخی خیال می کنند اصرار بر عذرخواهی سخت گیری است. این تلقی ناشی از عدم فرق گذاشتن میان گناه فردی با گناه اجتماعی است. اصلاح طلبان باید توبه اجتماعی کنند. توبه اجتماعی برای خطایی است که به حق الناس زیان و صدمه می زند. مهمترین اثر تضییع حق الناس تخریب سرمایه اجتماعی انقلاب بود. افکار و اعتماد عمومی صدمه دید. برای جبران این هزینه باید اشتباه قبلی را پذیرفت. پذیرفتن این اشتباه می تواند بخشی از صدمات به سرمایه اجتماعی را جبران سازد. فرق ظلم کردن با سکوت در مقابل ظلم؟ تکلیف ظالم روشن است. اما کسی که مقابل ظلم سکوت می کند به تعبیر امیرالمومنین دو گناه مرتکب شده است؛ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ. هم در گناه ظالم شریک است و هم در گناه رضایت به ظلم. از این جهت بین اصلاح طلبی که ظلم کرده است با اصلاح طلبی که مقابل ظلم سکوت کرده است تفاوتی نیست. بازگشت به حاکمیت یا بازگشت به سیاست؟ توبه اجتماعی اصلاح طلبان بازگشت به سیاست است نه بازگشت به حاکمیت و این نیز به حکم ساده عقلی است. کسی که یکبار مقابل قانون و مردم ایستاده و در این تقابل نیز اصرار داشته است قابل اعتماد نیست. این بی اعتمادی به حکم منطق و نص قوانین ماست. اعتماد امری بین صفر و صد نیست. اعتماد یا صفر است و یا صد. دیوار بی اعتمادی که ریخت به صورت دستوری و حتا توبه و عذرخواهی بازسازی نمی شود. فرد "دست کج" محله، ممکن است با توبه بخشیده شود ولی پیشنماز نخواهد شد. اما بازگشت اصلاح طلبان به عرصه سیاسی کمک می کند تا نسل های بعدی این جریان فرصت حضور در قدرت پیدا کنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]