واضح آرشیو وب فارسی:بولتن نیوز: «دلهره» و «انتظار» برجسته ترین کلیدواژه های دنیای زنان در جنگ است که خطر ضد جنگ شدن را به هر فیلم و نوشته ای نزدیک می کند اما «جنگ» در ویلایی ها «دفاع مقدس» است، اگرچه جنگ ذاتاً پدیده شر و مذمومی است اما ناچاراً باید به آن تن داد و از این ناچاری برای پرورش نفس خود استفاده کرد.گروه سینما و تلویزیون: ویلایی ها با سالن پر، پدیده این چند شب اکران های برج میلاد بود. خیلی ها می گفتند: بالاخره یک فیلم دیدیم! روایتی متفاوت از دفاع مقدس. روایتی کم نقص، زنانه و سینمایی. ویلایی های «منیره قیدی» در شب سوم توانست با استقبال خوب مخاطبان همراه شود. به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز، فیلم های دیگر روز سوم اکران های کاخ جشنواره ماجان، دریاچه ماهی و نگار بودند. «ماجان» که روایتی از یک عشق مادرانه است، به جهت داستان و توانمندی سینمایی به فیلم های بعدازظهر جمعه ای سیما بیشتر شباهت دارد تا یک سینمایی پروپاقرص. «دریاچه ماهی» هم یکی دیگر از روایت های متوسط دفاع مقدسی بود که آنچنان مورد استقبال قرار نگرفت. «نگار» رامبد جوان فرم محض بود و داستان پیچیدگی های یک فیلم سینمایی را نداشت. اگرچه یک تجربه نسبتاً جدید برای سینمای ایران است اما بیش از یک بار نمی شود به تماشای آن نشست. غافلگیری های متعدد مخاطب آنچنانکه باید ذهن را به چالش نمی کشد. هدفی که شاید عوامل فیلم به دنبال آن بوده اند و محقق نشده است. ابهت زنانگی خانه های بدون مرد ویلایی ها به جای تیتراژ شروع، یک نوشته داشت: «روایتی از صبوری همسران شهدا در شهرک های مسکونی حاشیه جبهه». ادعای فیلم هم «یک روایت» است نه بیشتر. پس اگر کسی بگوید روایت ها ناقصند، اساساً از سر این اشتباه این حرف را زده که خیال می کند، فیلم از «روایت ها» تشکیل شده و نه «یک روایت». حال آنکه همه 95 دقیقه فیلم «یک روایت» است. همه زن های قصه، با همه تفاوت های شان «یک روایت» دارند؛ «روایت صبوری». روایت «ابهت زنانگی در خانه های بی مرد». در ویلاهایی که بمباران می شوند. ویلا معمولاً همردیف با آرامش است و در میان عامه، آسودگی و راحتی و ویلا یک جورهایی مراعات نظیر دارند؛ اما منیره قیدی چه تضاد سینمایی و زیبایی ایجاد کرده است. در اندیمشک ویلاهای بدون مرد، با سختی و رنج و غم هم ردیفند و یک تعلیق مستمر. زن ها در کنار یکدیگر اما تنهای تنها زندگی می کنند چون همسران شان در کنارشان نیستند؛ پریشانی در جمعیت. شاید هر چند شب یک بار فقط یکی از خانه ها «مرد» داشته باشند. بچه های زیادی منتظر پدرانشان هستند اما فقط یکی از پدرها آن هم چند روز یک بار به شهرک سر می زند. مردها که شهید می شوند، زن ها تازه شروع می کنند و زندگی از «شروع زنانه» جریان پیدا می کند و ادامه می یابد. «سیما» (طناز طباطبایی) قرار است از ایران برود. چون همسرش داوود در جنگ است. مادربزرگ (ثریاقاسمی) بچه ها را به ویلا می آورد تا مگر به داوود نزدیک تر باشند و پدرشان سراغی از آنها بگیرد. داوود در مأموریت است و نمی آید. سیما که به بهانه بچه ها به «ویلا» آمده به سختی در میان «ویلایی ها» شروع به زندگی می کند. یاد می گیرد مثل آنها سختی بکشد، زیر بمباران به سمت پناهگاه بدود. منتظر آمدن همسرش باشد. از اینکه با هر بار رسیدن «هایس» (آمبولانس) خبر شهادت همسرش را نمی شنود خوشحال شود و زندگی کند. خانم خیری (پریناز ایزدیار) فرمانده شهرک است و ویلایی های دیگر از او حرف شنوی دارند اما وقتی شوهرش (صابر ابر) شهید می شود، او دیگر دلیلی برای ماندن ندارد؛ می رود. ویلاها می مانند و سیما که جای خانم خیری را می گیرد. مردها می روند. مردها شهید می شوند اما زن ها می مانند، زندگی می کنند، زندگی می سازند و همه زندگی مدیون آنهاست. ویلایی ها نشان می دهد اینکه «مرد از دامن زن به معراج می رود» تنها یک جمله نیست، توصیفی انسانی از مکتب است. مکتبی که هم مادر شهید و هم همسر شهید هر دو «منتظرند» و «صبور». ویلایی ها توصیفی از یک مکتب است که در آن مردان وظیفه ای دارند و زنان نیز وظیفه ای! و دقیقاً وظیفه زنان زمانی بیشتر می شود که مردها نیستند. تکلیف زنان زمانی سخت تر می شود که مردها نیستند. در این بین انتظار بسیار غریب است. انتظار زنانه، انتظار مادرانه، انتظار همسرانه و از همه غریب تر انتظار کودکانه! و ویلایی ها چقدر در توصیف این انتظار موفق است. روی زنانه جنگ نگاه زنان به دنیا در سینما مغفول مانده، ازآنجایی که عمده کارگردان های مطرح دنیا مرد بوده اند، نگاه آن ها به دنیا نیز مردانه است اگرچه سوژه آن ها زن باشد؛ بنابراین «ویلایی ها» زمانی رسالت خود را محقق کرده که بتواند بازنمایی درستی از دنیای زنانه در جنگ داشته باشد، درواقع فیلم هنگامی موفق خواهد بود که مخاطب مرد نیز خود را در دنیایی زنانه تصور کند و باشخصیت های زن فیلم همذات پنداری کند. اگرچه ویلایی ها باوجود فیلم اولی بودنش تاکنون تقریباً بهترین فیلم جشنواره شناخته شده است اما برای بازنمایی صحیح دنیای زنانه، هنوز قدم های طی نشده ای دارد. شخصیت های اصلی فیلم یعنی پریناز ایزد یار و طناز طباطبایی، چهره امروزی دارند و به دلیل تعدد نقش هایشان در فیلم های برتر سینمایی مخاطب با پیشینه ذهنی نسبت به شخصیت ها به دیدن این فیلم می نشیند، چهره های دهه نودی برای رفتن به دل تاریخ نیاز به تغییراتی دارند، به ویژه که صابر ابر و پریناز ایزد یار در 2 فیلم این جشنواره بدون کوچک ترین تغییری در چهره هایشان به عنوان همسر یکدیگر به ایفای نقش می پردازند، یکی در دهه 90 (تابستان داغ) و دیگری در دهه 60 (ویلایی ها). «دلهره» و «انتظار» برجسته ترین کلیدواژه های دنیای زنان در جنگ است که خطر ضد جنگ شدن را به هر فیلم و نوشته ای نزدیک می کند اما «جنگ» در ویلایی ها «دفاع مقدس» است، اگرچه جنگ ذاتاً پدیده شر و مذمومی است اما ناچاراً باید به آن تن داد و از این ناچاری برای پرورش نفس خود استفاده کرد. فیلم سکولار نیست، برای جنگ قداست قائل است و شخصیت ها با تمام دل بستگی و زنانگی، بازهم مردانشان را برای رزم مذمت نمی کنند. تعدد شخصیت ها و روایت داستان های متعدد هرچند می توانست یک ظرفیت برای بیان یک دردِ مشترک از زبان همه باشد اما شلوغی فیلم به القای حس «انتظار» ضربه می زند. اگر بپذیریم کارگردان نیمی از فیلم را به دلهره پرداخته است، لازم بود نیم دیگر را در بسط دادن جمله «چشم انتظاری سخت تر از تنهاییه» اختصاص می داد. چه در محتوا و چه در فرم، سکانس پایانی «ویلایی ها» یکی از بی نظیرترین جمع بندی های این جشنواره خواهد بود، درحالی که همه منتظر بازشدن گره داستان هستند، مؤلف بدون اینکه انتهای فیلم را باز بگذارد و مخاطب را در دریای توهمات خود رها کند، بدون پایان بندی احساساتی و مضحک که در لحظه ای تمام گره ها با یک رخداد باز می شود، بدون آنکه حتی به کنجکاوی موقتی مخاطب پاسخ صریحی دهد و بی آنکه درگیر شعار و منبر شود، معنای عمیقی را در پایان بندی فیلم به مخاطب پند می دهد که خود نمونه ای خلاقانه در میان دوقطبی پایان باز و بسته است. مهم نیست داوود بیاید یا خیر. همه داوود هستند. تورهای نوروزی ماهان سیر
پنجشنبه ، ۱۴بهمن۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بولتن نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]