تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817232340




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اعترافات قاتلی که شبح‌وار با مقتول زندگی می‌کرد


واضح آرشیو وب فارسی:الف: اعترافات قاتلی که شبح‌وار با مقتول زندگی می‌کرد

تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۴
مهندس جوان که مدعی است تحت ‌تأثیر مواد مخدر دست به آدم‌کشی زده‌ است، پای میز محاکمه رفت و توضیح داد چطور مانند یک شبح با مقتول زندگی کرده‌ است. به گزارش شرق، متهم که در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد، یک سال قبل در جریان یک درگیری پیرمردی را به قتل رسانده است. یک سال قبل مأموران پلیس با تماس تلفنی زنی متوجه شدند قاتلی در حوالی بلوار کشاورز در حال فرار است که با ردیابی مأموران متهم که همچنان داشت می‌دوید و جوانی دیگر نیز او را تعقیب می‌کرد، بازداشت شد. جوانی که در تعقیب این مرد بود، به مأموران گفت: او دایی‌ام را به قتل رسانده است. ما همگی در یک ساختمان زندگی می‌کنیم و زمانی که صدای عجیب از خانه دایی‌ام شنیدم، می‌خواستم به خانه‌اش بروم که با این مرد روبه‌رو شدم و او فرار کرد، بعد هم تعقیبش کردم تا پلیس رسید. زنی که با مأموران تماس گرفت، هم مادر من بود. او به من گفت دایی‌ام کشته ‌شده ‌است. بعد از بازداشت متهم ‌به قتل، او به قتل اعتراف کرد و گفت: لیسانس طراحی صنعتی دارم و شغلم طراحی بازی کامپیوتری بود. دو بازی‌ای که طراحی کرده‌ام، در بازار وجود دارد، البته چندماهی بود که بی‌کار بودم؛ چون سرمایه‌گذار نداشتم؛ اما وقتی کار می‌کردم، ساعتی ٣٠ تا ٣٥‌ هزار تومان درآمد داشتم. او درباره قتل گفت: ناخواسته بود. من در زندگی چیزی کم نداشتم، درآمدم خوب بود، زن و بچه داشتم؛ اما این اواخر زندگی‌ام کمی به‌ هم ریخت. من اصلا مقتول را نمی‌شناختم و خودش را ندیده بودم، البته عکسش روی دیوار بود و فقط از روی آن می‌دانستم صاحبخانه چه قیافه‌ای دارد. شش یا هفت سال است که من و همسرم جدا از هم زندگی می‌کنیم؛ اما هنوز طلاق نگرفته‌ایم. حدود پنج ماه اخیر هم شغلم را از دست دادم. حدود سه‌ ماه پیش بود که برای زندگی به یک خوابگاه در میدان ولیعصر رفتم. یکی از شرایط ماندن در خوابگاه این است که افراد شغل داشته باشند؛ چون می‌خواستم آنجا بمانم، مجبور شدم دروغ بگویم؛ اما بعد از چند ماه که همیشه در خوابگاه بودم، مسئول خوابگاه من را صدا کرد و عذرم را خواست. من چند روز مخفیانه در خانه مقتول زندگی کردم که درنهایت، باعث شد با او رودررو شوم و بعد از درگیری، او را با چاقو کشتم. پيش از كشتن مقتول و بعد از اینکه من را از خوابگاه بیرون کردند، درِ خانه روبه‌رویی را زدم و به بهانه اینکه مأمور گاز هستم، وارد ساختمان شدم و بعد به طبقه پنجم رفتم و در آنجا مخفی شدم. قبل از آنکه از خوابگاه بیرونم کنند، چندروزی حواسم به آن خانه بود و می‌دانستم آنجا خالی است. در آن ساختمان پنج طبقه فقط زنی پیر با پسرش در طبقه سوم سکونت داشتند و برادر آن زن که همان مقتول است، در طبقه چهارم بود. کسی متوجه حضور من در طبقه پنجم نمی‌شد. متهم درباره اینکه چرا تصمیم گرفت در خانه‌ای مخفی شود، گفت: یک‌دفعه پیش آمد. بعد از ورود به آن ساختمان، ابتدا به پشت‌بام رفتم و یک‌ساعت‌ونیم فکر کردم. بعد به طبقه پنجم رفتم. بعد از آن بود که تازه فهمیدم کجا هستم. متهم درباره اعضای خانواده‌اش گفت: همسر و فرزندانم در خانه‌ای که من خریداری کردم، زندگی می‌کنند؛ اما من به آن خانه رفت‌وآمد ندارم. من در این سال‌ها با یکی از اقوامم زندگی می‌کردم؛ اما چند ماه گذشته تصمیم گرفتم که از او هم جدا شوم و به خوابگاه بروم. او درباره اینکه چرا از همسرش جدا نمی‌شد، گفت: چون امیدوار بودیم بتوانیم دوباره با هم زندگی کنیم. متهم درباره روز قتل گفت: مقتول را ندیده بودم. بعضی ‌وقت‌ها که مقتول خانه بود، من هم هم‌زمان در طبقه او بودم؛ اما مخفی می‌شدم و او من را نمی‌دید؛ مثلا قهوه دم می‌کرد و یک فنجان قهوه برای خودش می‌ریخت؛ بعد من یواشکی بدون اینکه او متوجه شود، می‌رفتم و برای خودم قهوه می‌ریختم و هم‌زمان با هم قهوه می‌خوردیم. یک‌ بار با هم موز خوردیم و یک ‌بار هم او دو بطری آب معدنی گرفته بود که من یکی از بطری‌ها را برداشتم. حتی یک شب با مقتول برنامه ٩٠ دیدم؛ چون فضای خانه جوری بود که بدون اینکه او من را ببیند، در فاصله چند‌متری‌اش می‌نشستم و به ‌کار خودم می‌رسیدم. اولین‌بار من پایین بودم که ناگهان مقتول از راه رسید. مخفی شدم. بعد یک‌دفعه چشمم به پولکی روی میز افتاد، پولکی را برداشتم و بدون توجه به اینکه او در خانه است، با حالتی عادی و با سروصدایی معمول پولکی خوردم؛ اما او متوجه نشد و بعد از آن، ‌وقت‌هایی که او خانه بود، من هم به طبقه پایین می‌رفتم و به کار خودم می‌رسیدم و حتی پیش آمده بود وقتی مقتول خانه بود، روی تخت او دراز می‌کشیدم. حدود ٤٨ ساعت در آن ساختمان پنج‌طبقه بودم. حدود هشت ساعت را هم پایین بودم و هم‌زمان، مقتول در خانه‌اش بود؛ البته تشک و پتو و مقداری وسیله از‌جمله چند شمع به طبقه بالا برده بودم که وقتی دلم می‌خواهد، آنجا راحت باشم. آخرین‌بار ٢٠ دقیقه قبل از قتل بود که با او بودم. مقتول موز خریده بود، به همان شیوه همیشگی، با هم موز خوردیم و بعد که با هم روبه‌رو شدیم، من او را کشتم. با پایان جلسات بازجویی و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران رفت. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و اولیای‌دم هم درخواست خود را مطرح کردند، متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من حرفی برای گفتن ندارم. آن روز ماده مخدر ماشروم مصرف کرده‌ بودم و حالت عادی نداشتم و تحت‌ تأثیر آن دست به چنین کاری زدم. با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن