تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 21 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828345100




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سالار عقیلی: چه در کنج قفس باشم چه در پرواز، می خوانم - پایگاه خبری اقتصادی صدرانیوز


واضح آرشیو وب فارسی:صدرانیوز: «وطنم ای شکوه پابرجا/ در دل التهاب دورانها/کشور روزهای دشوار/ زخمی سربلند بحرانها»؛ بسیاری از ایرانیان «سالار عقیلی» را با این آهنگ شناختند. تیتراژ سریال تلویزیونی «تبریز در مه» که با استقبال مخاطبان مواجه شد. «عقیلی» هر چند پیش از این هم در عالم موسیقی زیست داشت اما با این تیتراژ در میان مردم شناخته شد. شناختی که با فراز و فرود و جبهه گیری های مختلفی هم همراه بود. همین چند وقت پیش درباره قطعه ای که طرف قراردادش شهرداری تهران بود و با عنوانی غیر از آنچه او خوانده بود، معرفی شد، موجی از مخالفت ها و موافقت ها علیه اش به راه افتاد تا جایی که مجبور شد در پیامی تصویری درباره شرح ما وقع ماجرا برای مردم توضیح دهد. با این حال او همواره گفته که با مردم همراه است. چند روز پیش او کنسرتی در کرج داشت که آن را به آتش نشان های حادثه «پلاسکو» تقدیم کرد. حالا او با روزنامه «کائنات» به گفت و گو نشسته و درباره برخی از موضوعاتی که در حین کار حرفه اش مطرح است، صحبت کرده است. مشروح این گفت و گو در ادامه آمده است. در آغاز ماجرا، خواستیم سوالاتی را با شما مطرح کنیم که بیشتر معطوف به موسیقی باشد تا حواشی آن اما در میان اهالی موسیقی شما حواشی ای داشته اید که گاهی درد سر ساز شده است. نمونه اخیر آن ماجرای قطعه ای بود که برای شهرداری خوانده بودید و ظاهرا با نام دیگری که راضی نبودید، معرفی شد و موضوعاتی را مطرح کرد. نمی خواهم به این موضوع بپردازم اما می خواستم بگویم گاهی حواشی ای هست که کار را از روال معمول خود خارج می کند و به جای اینکه قرار باشدیک هنرمند به مار اصلی اش بپردازد، انرژی اش صرف پاسخ به آن حواشی می شود. غیر از این در مدت فعالیت حرفه ای که داشتید، حرفی بوده که مطرح شده (مثلا در مورد دستمزد، بداخلاقی، و ...) اما واقعیت بیرونی نداشته باشد؟ بله، موضوعاتی از این قبیل زیاد است. مثلا گاهی گفته اند سالار عقیلی خودش را می گیرد! در حالی که اصلا این طور نیست. من به همه مردم ایران در هر جایگاه و هر لباسی که باشند، احترام گذاشتم، می گذارم و خواهم گذاشت. این موضوع را افرادی که من را از نزدیک می شناسند، می دانند. مثلا من یک شب خسته بودم و سردرد داشتم و میگرنم بعد از کنسرت اود کرده بود. به بچه ها گفتم «فقط من را به هتل ببرید.» بعد از آن دیدم برخی از مخاطبان، در صفحه شخصی من، نوشته بودند «ما دیگر کنسرت سالار عقیلی نمی رویم چون با ما عکس نگرفت!» گفته بودند «می خواهیم با شما عکس بگیریم.» من گفته بودم «سرم درد می کند و می خواهم بروم.» فکر کرده بودند من تمارض کرده ام یا دروغ می گویم. به هر حال این مساله باعث ناراحتی تعدادی از مخاطبان شده بود و آن را در صفحه اینستاگرام من نوشته بودند در صورتی که من اصلا آدمی نیستم که خودم را برای مردم بگیرم. اصلا در این فضاها نیستم. همیشه هر کاری را خواندم با عشق به مردم بوده است. هر کاری کردم با عشق به مردم انجام دادم. موقعیت هایی بوده که می توانستم از مملکت خودم بروم و در خارج از کشور فعالیت کنم و هنوز هم موقعیتش را دارم اما نرفتم. همین جا ماندم، می مانم و خواهم ماند. همیشه گفته ام و باز هم می گویم «چه در کنج قفس باشم چه در پرواز می خوانم/ قناری فطرتم تا زنده ام آواز می خوانم». مسائلی اخیرا انعکاس اجتماعی پیدا کرد که بسیار ناراحت کننده بود. مساله گورخواب ها یا بچه ای که سر راه گذاشته بودند و رضا صادقی هم به آن واکنش نشان داد؛ یا حادثه پلاسکو. می خواهیم برداشت خود را بگویید. هنرمندان از این افراد حمایت کردند و من هم به نوبه خودم هر کمکی که لازم باشد برای این گورخواب ها انجام می دهم. خودم را مدیون می دانم و باید همه با هم کمک کنیم تا این طور اتفاقات نیفتد. از آقای رضا صادقی هم خیلی تشکر می کنم. او از دوستان عزیز و همکاران خوب من است که چند سال پیش در برج میلاد، با هم کنسرت خوبی اجرا کردیم. حمایت او به نظر من ارزشمند بود. در مورد بخش دیگر هم باید بگویم که بخشی از جامعه ایران با فقر زیادی دست به گریبان است. خیلی ها مشغول کار هستند ولی دخل و خرج شان با هم نمی خواند. این قدر از این مسائل زیاد است. آن چه در دور و بر خودم می بینم را سعی کرده ام حمایت کنم. هر کمکی که از دست من بربیاید، دریغ نمی کنم و هستم. آرزوی من این است که شرایط به گونه ای پیش برود که هم دولت مردان و هم دیگران دست به دست هم بدهند تا این فقر کم بشود چون مایه همه مردم و خاصه موجب غم عمیق در ذهن و ضمیر هنرمندان است. موضوع تازه پلاسکو که از همه غم انگیزتر است. من چند روز پیش کنسرتی در کرج داشتم که در آغاز آن را به آتش نشانان تقدیم کردم. این حادثه جامعه ایرانی را شوکه کرد. چرایی این حادثه هنوز برای مردم گنگ است و ابعاد آن هنوز روشن نیست اما تا آنجا که به ما مربوط است باید از کسانی که مظلومانه در این حادثه جان خود را از دست داده اند حمایت کنیم و با خانواده هایشان ابراز همدردی. هرچند آنها رفته اند و دیگر هیچ اقدامی آنها را به خانواده شان برنمی گرداند. حال هوای بحث بسیارغم انگیز است، بیایید صحبت درباره این موضوع را به وقت دیگری موکول کنیم. بحث دیگری که بد نیست درباره ان صحبت شود اثرگذاری رسانه است. به نظرتان اثرگذاری رسانه در سال های اخیر چه قدر بوده است؟ آیا تلویزیون هنوز هم آن قدری اثرگذاری دارد که 10 سال پیش یا قبل تر از آن در خانواده ها داشت؟ نه؛ به دلیل این که دیگر کسی تلویزیون نگاه نمی کند. دلایل مختلفی هم وجود دارد. یکی وجود ماهواره است. یکی هم گرفتاری و کار بیش از حد مردم است که دیگر نمی رسند تلویزیون ببینند. اگر هم زمانی داشته باشند، سریع پای ماهواره می نشینند! (خنده) باور کنید من خودم شاید تلویزیون خانه ام هفته ای یک بار روشن شود. چه قدر از این ماجرا به تولیدات تلویزیون ارتباط دارد؟ آیا تولیدات سیما می تواند با ماهواره ها رقابت کند؟ زمانی رقابت می کرد. کلا چندین عامل بازدارنده در این زمینه وجود داردد. یکی گرفتاری های مردم، یکی نبود خوراک خوب و سوم وجود شبکه های ماهواره ای است که روز به روز هم دارد به تعدادشان اضافه می شود. به یاد دارم زمانی، وقتی سریال «هزار دستان» می خواست پخش شود، بازار تعطیل می شد. من در این باره شاهد عینی دارم. شاید به سن برخی نرسد اما من و هم سن و سال های من به یاد دارند. یادم هست یکی از آشناهای ما بود که می گفت « باید زودتر مغازه را ببندم و بروم به سریال برسم.» این اتفاق ارزشمند است. کجاست سریالی که مردم را بکشاند تا طرف یک ساعت زودتر مغازه اش را تعطیل کند و به خاطر یک سریال در خانه بنشیند؟ کجاست آن سریال؟ چرا دیگر تولید نمی شود؟ اگر این اتفاق بیفتد شاید دوباره مردم به تلویزیون برگردند و با آن آشتی کنند. وضع موسیقی سنتی خیلی خوب نیست. این به تبلیغات ربط دارد؟ تحقیقات علمی ثابت کرده 80 درصد دانش ما از محیط بیرونی، از راه بینایی به دست می آید... اصلا تبلیغات یعنی همین. شما اصلا به همین دلیل برای تبلیغات محصول خود در خیابان ها بیلبورد می زنید. شما اگر ندانید یک کمپانی محصولی را تولید کرده، چه طور جذبش می شوید؟ رسانه نقش به سزایی می تواند در آینده موسیقی سنتی ما و در نگهداری موسیقی سنتی توسط نسل بعد داشته باشد. این جوانان وقتی ساز را ببینند، شاید دیگر حتی به کانال های ماهواره ای رجوع نکنند. وقتی در تلویزیون خودمان، این خوراک برای جوانان ما باشد، ساز را نشان دهند. اصلا برنامه ای یک ساعت در هفته برای موسیقی بگذارند، جوان ها جذب می شوند. برنامه ای برای شناختن سازها که بیایند بگویند این سه تار است و مثلا سه سیم داشته بعد مشتاق علی شاه آمده یک سیم اضافه کرده و شده چهار سیم ولی به آن می گویند سه تار و علتش این است. مثلا این تار است، ساختمانش این است، چوبش این است، پوستش این است، 6 سیم دارد. این تنبک است، این کمانچه است ... چه اشکالی دارد یک برنامه بگذارند؟ به نظرم مسئله نشان دادن ساز در تلویزیون باید حل شود. این کار، ماندگاری فرهنگ برای آیندگان است. در سینما می بینید ساز را نشان می دهند، در فلان سریال شبکه خانگی می بینید که ساز را نشان می دهند اما در تلویزیون نشان نمی دهند. اگر واقعا قدغن است باید در سینما هم قدغن باشد. مثل این می ماند که من یک آهنگی را بروم اجرا کنم، بعد بگویم این آهنگ را در سالن کوچکی اجرا می کنم و چون این جا فقط 200 نفر هستند، کسی نمی بیند. نه، ممکن است یک نفر آن را ضبط و صد جای دیگر پخش کند. این طوری که نمی شود. «یا رومی روم یا زنگی زنگ.» اگر ساز نشان دادن قدغن است پس در سینما هم نگذارند. کاری می شود کرد؟ به هر حال اینها محدودیت است. مثل این که خانم ها نمی توانند روی صحنه ساز بزنند یا بخوانند. طرف می رود دانشگاه پنج سال در رشته نوازندگی سنتور درس می خواند ولی بعد نمی گذارند روی صحنه برود. اگر قدغن است در دانشگاه چرا تدریس می شود؟ پس این رشته را بردارند. اگر هم هست که باید همه جا باشد. این مسائل باید حل شود. یک مسائل گنگی هستند که در پرده ابهام قرار دارند. مثل آن شعر سعدی که «ما با توایم و با تو نه ایم اینت چه حالت بلعجب/ در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم» این که نمی شود. اینها باید حل شود. رویکرد دوگانه در جامعه جواب نمی دهد


جمعه ، ۸بهمن۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: صدرانیوز]
[مشاهده در: www.sadranews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن