تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خوش نیت باشد روزیش زیاد می شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828984432




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خانم دکتری که پس ازدواج، دل در گرو کسان دیگری داشت - پایگاه خبری اقتصادی صدرانیوز


واضح آرشیو وب فارسی:صدرانیوز: مرد ۳۸ ساله مشهدی با بیان این که برای رسیدن به «لیدا» دیوانه وار همه سنت ها و اصول اخلاقی را زیر پا گذاشتم، در کلانتری سناباد مشهد پرونده زندگی اش را ورق زد. به گزارش خراسان، وی گفت: زمانی که روزهای آخر تحصیلاتم را در دانشکده علوم انسانی می گذراندم با «لیدا» آشنا شدم. او در دانشکده پزشکی تحصیل می کرد. من هیچ چیزی جز لیدا را نمی دیدم و او را تنها تکیه گاهی می دانستم که باید برای رسیدن به او همه چیزم را فدا می کردم . با آن که خانواده ای مذهبی و پایبند به اصول اخلاقی و اسلامی داشتم اما همه سنت ها و آداب و رسوم جامعه را زیر پا گذاشتم تا با او ازدواج کنم. در این میان خانواده ام به شدت مخالف این ازدواج بودند و عنوان می کردند که اول باید تکلیف کارم مشخص شود. از سوی دیگر مادرم هم معتقد بود این گونه عاشقی ها دوامی نخواهد داشت. در همین گیر ودارها بود که لیدا به خواستگاری یکی از پزشکان هم دوره ای اش پاسخ مثبت داد و از من خواست دیگر با او ارتباطی نداشته باشم. با شنیدن این جمله روح و روانم به هم ریخت و به فردی پرخاشگر و افسرده تبدیل شدم. این افکار به هم ریخته و افسردگی های شدید به جایی رسید که در یک اقدام جنون آمیز دست به خودکشی زدم و تا چند قدمی مرگ پیش رفتم اما خانواده ام متوجه شدند و مرا از مرگ حتمی نجات دادند. مادرم که به شدت نگران وضعیت روحی من بود دختری باوقار و با کمالات را برایم انتخاب کرد و این گونه من و «سعیده» با یکدیگر ازدواج کردیم و برای آغاز زندگی مشترک راهی خارج از کشور شدیم. هنوز چندان پایه های زندگی ام مستحکم نشده بود که خبر رسید نامزد لیدا در یک تصادف دلخراش فوت کرده است. با شنیدن این خبر بلافاصله به ایران آمدم تا او را برای ازدواج با خودم راضی کنم ولی لیدا ازدواج من با سعیده را بهانه کرده بود و تلاش می کرد از من دوری کند. در همین اثنا سعیده با من تماس گرفت و با خوشحالی از باردار بودنش خبر داد. مادرم که متوجه موضوع شده بود با نصیحت های دلسوزانه اش از من می خواست تا لیدا را رها کرده و نزد همسرم به خارج از کشور بازگردم اما گوش من بدهکار این حرف ها نبود و با وجود آن که از سوی خانواده ام طرد شدم باز هم به ارتباطم با لیدا ادامه دادم و او را به عقد خودم درآوردم. همه این ماجراها چند ماه طول کشید و هر بار که به خارج از کشور می رفتم پس از مدت کوتاهی و با پرداخت مخارج همسرم دوباره به مشهد بازمی گشتم. با آن که «لیدا» در مطب خودش مشغول طبابت بود ولی من سعی می کردم بیشتر اوقاتم را با اوسپری کنم. در همین روزها بود که پسرم به دنیا آمد و من برای یک ماه به خارج از کشور رفتم. وقتی دوباره به ایران آمدم دیگر رفتارهای لیدا به طور کلی تغییر کرده بود و مرا آدم به حساب نمی آورد تا این که متوجه شدم در زمان هایی که من در خارج از کشور بودم او با یک پزشک دیگر ارتباط داشته است. وقتی این موضوع را فاش کردم لیدا با صراحت به داشتن رابطه با او معترف شد اما من در عین ناباوری او را بخشیدم تا به زندگی با من ادامه بدهد. در همین حال سعیده هم که متوجه ازدواج من با لیدا شده بود تقاضای طلاق کرد. من هم به پیشنهاد و وسوسه های لیدا او را طلاق دادم تا شاید زندگی راحتی را در کنار لیدا داشته باشم اما وقتی همه پل های پشت سرم خراب شد تازه فهمیدم که لیدا هنوز با همان پزشک قبلی رابطه دارد در حالی که از شنیدن این موضوع بسیار خشمگین شده بودم، لیدا مرا از خانه اش بیرون انداخت و مهریه اش را به اجرا گذاشت.


جمعه ، ۸بهمن۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: صدرانیوز]
[مشاهده در: www.sadranews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن