واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش میدانی خبرنگار مهر؛
زمان در «پلاسکو» ایستاده است/تپش قلب پایتخت
شناسهٔ خبر: 3884417 - یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۲
جامعه > انتظامی و حوادث
.jwplayer{ display: inline-block; } پیر و جوان، کیسههای خوراکی و اقلام ضروری در دست از همه جا آمدهاند. همه میخواهند کاری کنند اما ورودیها به قلب پایتخت بسته است. قلبی که اکنون از همیشه تندتر میزند، در پلاسکو چه میگذرد. خبرگزاری مهر، گروه جامعه - مسعود بُربُر: حادثه، ملتی را عزادار بهترین مردانشان کرده و مرکز پایتخت را در هم ریخته است. به نزدیکی گیت اول هم که میرسی دود سفید پیداست. مردم دو طرف گیت جمع شدهاند با بستههای غذا، بیسکوییت، میوه، کنسرو، و نوشیدنی در دست، و از هر کسی که میخواهد وارد شود خواهش میکنند هدایای خودشان را برای آتشنشانها و امدادگران ببرد. وارد معابر منتهی به محوطه پلاسکو که میشوی، خودروهای آتشنشانی، کامیونهای حمل آوار، نیروهای نظامی، امداد و آتشنشانی همه جا هستند. مغازههای دورتر کرکرههایشان کشیده است و از مردم عادی کسی اینجا نیست. مغازههای چسبیده به پلاسکو به ویرانههای رها شده میمانند. پیشتر در همین خیابان زوجهای جوان قدم میزدند، شانه به شانه، به تماشای ویترینهایی که زیر سایه ساختمان بلند ضلع شمالی خیابان از لباسهای مد روز پر شدهاند. داخل ساختمان نگاهها جویندهتر و جدیتر بود. فواره بلندی که از حوض وسط ساختمان میجوشید تا طبقه سوم میرسید و دورتادورش آکواریوم ماهیهای زینتی بود و صدای بلند چرخیها، آنها که دنبال جنس تک به قیمت عمده میگشتند، و فروشندههایی که بلند بلند پای گوشی وعده نقد شدن چکهایشان را میدادند. اما حالا همه این صداها و تصاویر فروریخته و زیر آواری از آهن، نخاله، پارچههای سوخته، و گل و لای دفن شده است. گل و لای به خیابان جلوی ساختمان و محوطههای اطراف هم کشیده است و تکههای فلزی آوار تا چند متری ساختمان قدیم پلاسکو برای برش و جا به جایی ریختهاند. گیوتینها و قیچیها که جایگزین کپسولهای هواگاز شدهاند، تیرها و ستونهای فلزی در هم پیچیده را بلند میکنند، با شاخکهایشان میفشرند و تکهتکه میکنند. انباشت تکههای کوچک در کامیونها بار شده و پس از ثبت پلاک خودرو به بیرون منتقل میشود. بوی دود، آتش، اگزوز ماشینهای سنگین و پارچه سوخته میآید. خبرنگاران به دنبال مسئولان و مقاماتی که بتوانند اطلاعات تازه ارائه کنند میگردند. آتشنشانان روی آوارها راه میروند و میگردند و قطعات فلزی را جا به جا میکنند. دانشآموزانی دسته گل به دست برای ادای احترام آمدهاند، و هر ازگاه خوراک اهدایی مردم میان افراد حاضر در محوطه توزیع میشود. با تاریکی شب و سرد شدن هوا، از جمعیت حاضر در محوطه کاسته میشود اما فعالیت آواربرداری برای لحظهای هم کند نمیشود و خانوادههای آتشنشانان همچنان دلنگران ایستادهاند. خبرنگاران دستها در جیب و با یقههای بالازده در سرمای شب این پا و آن پا میکنند، نیروهای نظامی و انتظامی امنیت منطقه را تأمین کردهاند و آتشنشانان در دل حادثه هستند. عدهای در میان دودها و بر آواری که روی آتش نشسته دنبال پیکر جان باختگان حادثه هستند. بیلهای مکانیکی قطعات بزرگ فلزی را بر میدارند و با برداشتن هر لایه از آوار دود سفید انبوهتر میشود و گاه شعلههای تازه آتش نیز زبانه میکشد. آتشنشانان دیگری نیز بر بالابر ها رفته و تسمههایی را به قطعات بزرگ سازه ویران شده میبندند تا جا به جا شود. آتش نشانان دیگری زیر زمین نقب زدهاند و از میان تیرها و ستونها و دیوارهای فروریخته به دنبال راهی به زیرزمین ساختمان هستند. کوه آوار سانتیمتر به سانتیمتر کوچکتر میشود اما همچنان چون کوهی پیش روی امدادگران و آواربرداران و آتشنشانان و خبرنگاران است. گویی در ساختمان پلاسکو برای زندگان نیز زمان ایستاده است. کند شده است. در قعر تاریکی شب، به امید شنیدن صدای نفسی، فریاد در گلوماندهای، یا تکان دست و پایی، همه محوطه را سکوت فرامیگیرد. یک آتشنشان گوشه محوطه نشسته، کلاه از سر برداشته، دست در موها کرده و سر بر زانو گذاشته است. هیچ نیست. خبری نیست. باران، رگباری میبارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]