واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: دونالد ترامپ اقدام به چینش کابینه ای کرده است که تقریباً اغلب آنها در مورد ایران سوء نیت دارند. جیمز ماتیس وزیر دفاع ترامپ ایران را تهدید اول برای ایالات متحده میداند که بیشترین بهره را از حضور داعش در منطقه میبرد و مایک فلین همچنان در پی اسنادی است که دست ایران را در انفجار بنغازی و همکاری با طالبان رو کند.
به گزارش «تابناک» ویجی پراشاد استاد دانشگاه ترینیتی، تاریخ نگار و مفسر سیاسی، در مطلبی در نشریه «سالون» نوشت:
آنچه اما بیش از همه این روزها ژنرال های دولت ترامپ را نسبت به ایران مشکوک و بدبین میکند، این است که اکنون ایران بیش از هر زمان دیگری در منطقه غرب آسیا از قدرت برخوردار است. ایالات متحده خود دو تهدید جدی برای ایران را در منطقه از بین برده است: یکی طالبان در افغانستان و دیگری حزب بعث در عراق. بعد از آن آمریکایی ها برای عقب راندن ایران به درون مرزهای خود تلاش کردند ابتدا متحدان منطقه ای ایران را در سوریه و لبنان از میان بردارند، اما در هردو پروژه شکست خوردند.
ایالات متحده بعد از آن از سال 2006 به ایجاد یک بحران ساختگی در مورد برنامه هسته ای ایران پرداخت و اروپا و سازمان ملل را با خود همراه کرد تا تحریم های فلج کننده بر روی ایران اعمال کند. در این زمینه نیز شکست خورد و این تحریم ها از سال 2015 به شکلی رسمی برداشته شد.
بزرگترین رقیب منطقه ای ایران یعنی عربستان سعودی بنا به دلایل سیاسی از هرگونه تهدید بالقوه منطقه ای هراس دارد. چه در قالب ایران شیعی یا در قالب نو عثمان گرایی دولت ترکیه. اما از آنجایی که ترکیه بیش از ایران با غرب همراه بوده است، سعودی ها در مورد ترکیه حساسیتهای کمتری دارند. در بسیاری از موارد که منافع این دو کشور با یکدیگر تقابل دارد – مانند مساله اخوان المسلمین در مصر – عربستان از بازوی دیپلماتیک خود برای عقب نشاندن ترک ها نهایت استفاده را میبرد اما زمانی که ین دو منافع مشترکی را با هم دنبال میکنند – همانند سقوط اسد در سوریه – همکاری دو کشور به نهایت خود میرسد. اکنون نیز که ترکیه در سوریه تغییر مسیر داده است به خوبی میتوان حدس زد که تنش میان آنکارا و ریاض بالا میگیرد.
اما از زمان انقلاب ایران هیچ همکاری ویژه و اساسی میانی ایران و عربستان وجود نداشته است. ترس سعودی ها از این نکته که ایرتان تهدید وجودی را متوجه حاکمیت مطلقه پادشاهی در این کشور کند، مانع از این امر شده. هرچند فرقه گرایی در این میان نقشی فعال دارد اما مساله اساسی بر سر نظریه حکومت است. برای عربستان سعودی اینکه یک کشور اسلامی باید پادشاهی مطلقه داشته باشد یک توتم است.
این دیدگاه عربستان سعودی در کنار سم پاشی های اسرائیلی ها در دیدگاههای امنیتی آمریکا، ایران را برای سیاستمداران آمریکایی تبدیل به یک کشور شرور و شیطانصفت کرده است. هرچند اینگونه فانتزی های در سیاست خارجی جایی ندارد اما امروز شاهد آن هستیم که دقیقاً همین فانتزی ها حاکم بر سیاست خارجی آمریکا در مورد ایران شده است.
در تاریخ 13 ژانویه روزنامه گاردین مطلبی منتشر کرد با این تیتر که ایران در حال تغییر ترکیب جمعیتی در سوریه به نفع شیعیان و برای حمایت از دولت بشار اسد است. منبع اصلی این مطلب یک مقام بدون نام لبنانی بود به همراه ابومازن درکوش یکی از مقامات سابق ارتش آزاد سوریه – از گروههای معارض دولت – و لبیب النهاص مدیر روابط خارجی گروه موسوم به احرار الشام – آن هم از گروههای تروریستی مخالف بشار اسد. کاملاً مشخص است که این منابع با چه رویکرد و نگاهی در مورد حضور ایران در سوریه سخن گفته اند.
درواقع به شکلی جالب توجه تمامی مستندات در سوریه نشان میدهد که این گروههای تروریستی و معارض بودهاند که منطقه به منطقه و روستا به روستا مشغول پاکسازی قومی و فرقه ای شیعیان به نفع جمعیت غالب سنی در سوریه بوده اند. به ویژه گروه احرار الشام. گزارشها مستندی که از اقدامهای فرقه ای این گروه در لاذقیه و کفریا و برخی دیگر از نواحی حومه دمشق و حمص متعدد هستند. اما هیچ کدام از آنها تبدیل به تیترهای روزنامه گاردین نشد.
آنچه در این گزارشها هرگز به آن اشاره نمیشود این موضوع است که ایران چگونه قدرت خود در سوریه را مدیریت میکند. وقتی روسیه در سال 2015 وارد سوریه شد من از یک مقام ایرانی پرسیدم که چرا روسیه و نه ایران باید در سوریه مداخله نظامی کند. جواب وی جامع نبود اما دو نکته مهم را در پی داشت: اول اینکه ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای قدرت نظامی لازم برای مداخله ای با این وسعت در سوریه را ندارد. مداخله نظامی روسیه نمیتواند از سوی آمریکا با موازنه همراه شود زیرا این امر آمریکا را مستقیماً با روسیه درگیر میکند. نکته بعدی این است که مداخله مستقیم ایران در سوریه منجر به هراس اسرائیل و در نتیجه بمباران گسترده سوریه توسط ائتلاف غرب میشود. همچنین مداخله روسیه مستقیماً دولت بشار اسد را از اتهام نیابت ایران در منطقه نجات داد.
با وجود این اکنون ایران متهم اول در سوریه است و بسیاری از رسانههای غربی این کشور را به جنگ فرقه ای و جنایت جنگی در سوریه متهم کرده اند. اینگونه تبلیغات در مورد نیات ایران تنها منجر به افزایش پارانویای عربستان از ایران و تولید گزارش هایی از این دست میشود که امثال ماتیس و فلین آنها را دوست دارند.
اما اکنون شاهد آن هستیم که تیم ترامپ با عجله در پی انکار و تکذیب وعده ترامپ برای پاره کردن توافق هسته ای هستند. اروپا که به شدت از جنگ لیبی و تحریم های روسیه آسیب اقتصادی خورده است دیگر نمیتواند خود را از منابع باارزش انرژی در ایران محروم کند. چین و روسیه اکنون مطمئن هستند که دیگر سازمان ملل متحد ایران را تحریم نخواهد کرد. دولت قبلی آمریکا با ایران به توافق رسید زیرا فشار های اروپا زیاد بود و همچنین به خوبی میدانست که بدون ایران ایجاد صلح و ثبات در عراق و سوریه ممکن نیست. اکنون اگر تیم ترامپ زیر توافق هسته ای بزند، تنها ایالات متحده منزوی خواهد شد.
گزینه های پیش پای دولت ترامپ برای تحت فشار قرار دادن ایران اندک است. نمیتوان با روسیه دوست بود و با ایران و چین جنگید. این تناقض درونی سیاست خارجی ترامپ است. حامیان اصلی مالی ترامپ یعنی رابرت و ربکا مرسر و مشاور وی جان بولتون نمیتوانند به سادگی واقعیات را تغییر دهند. آنها میتوانند تا حد ممکن فشار را بر ایران افزایش دهند اما نتیجه این فشار بر علیه خود ایشان خواهد بود.
۰۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]