تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 4 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى‏دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1869329670




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دو روایت متفاوت از وابستگان آتش‌‌نشانان پلاسكو


واضح آرشیو وب فارسی:الف: دو روایت متفاوت از وابستگان آتش‌‌نشانان پلاسكو

تاریخ انتشار : يکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۳۴
تعداد آتش‌نشان‌های مفقود شده در ایستگاه حسن‌آباد ٣ نفر است؛ از همه ایستگاه‌ها بیشتر. جلوی ایستگاه شلوغ است. مردم یكی‌یكی می‌آیند و سلام می‌كنند و هنوز تسلیت نگفته بغضشان می‌تركد و شروع می‌كنند به اشك ریختن. هیچ كدام نمی‌تواند جمله‌اش را تمام كند... روزنامه «اعتماد» آورده است: تمام ایستگاه‌های آتش‌نشانی تهران سیاهپوش است. حجله‌ها، ایستگاه‌ها را غرق نور و چراغ كرده‌اند و عكس آتش‌نشان‌ها را روی میز گذاشته‌اند. هیچ كدام مرگ رفیق را باور ندارند. ته دل‌شان پر از امید است. امید روزی كه تلفن یكی‌شان زنگ بخورد و كسی آن طرف خط بگوید: زنده اس... زنده‌اس... هیچ كدام لب به حلوا و خرمای گردویی نمی‌زنند و غصه می‌خورند. هر كدام در گوشه‌ای ایستاده یا نشسته‌اند و بی‌حرف به كارهای‌شان می‌رسند. تعداد آتش‌نشان‌های مفقود شده در ایستگاه حسن‌آباد ٣ نفر است؛ از همه ایستگاه‌ها بیشتر. جلوی ایستگاه شلوغ است. مردم یكی‌یكی می‌آیند و سلام می‌كنند و هنوز تسلیت نگفته بغضشان می‌تركد و شروع می‌كنند به اشك ریختن. هیچ كدام نمی‌تواند جمله‌اش را تمام كند. آتش‌نشان‌ها همراه‌شان می‌شوند و تشكر می‌كنند. میثم روحانی، برادر محسن روحانی آتش‌نشانی كه در آتش‌سوزی پلاسكو مفقود شد دیشب همراه با پدر و مادر و دو برادرش از تالش به تهران آمده. چهره‌اش آنقدر شبیه به برادرش است كه آتش‌نشان‌ها همین كه او را از دور می‌بینند جلو می‌آیند و او را در آغوش می‌كشند و اشك می‌ریزند. حرفی ندارند. شاید قرار است یك دقیقه دیگر، یك ساعت دیگر، یك شب دیگر انتظار تمام شود و مفقود شده‌ها را از زیر پشته‌های آهن بیرون بیاورند. میثم برادر محسن روحانی درباره این اتفاق با «اعتماد» صحبت كرد. آخرین تماس شما و خانواده‌اش با‌ او چه ساعتی بود؟ قبل از ساعت ٤ صبح. بعد از آن هر چه با او تماس گرفتیم جواب تلفنش را نداد. از خانمش و دوستانش كه پرس و جو كردم گفتند به پلاسكو اعزام شده و جواب تلفنش را نمی‌دهد. از دیشب كه به تهران آمدید برای پیگیری موضوع به پلاسكو هم رفتید؟ من در تالش آتش‌نشان هستم. امروز صبح (دیروز) با دوتا از برادرهایم به پلاسكو رفتم و كارت آتش‌نشانی‌ام را نشان دادم اما من را راه ندادند. اصلا قبول نكردند وارد آنجا شوم. گفتند خودشان هر خبری بود با تلفن به ما می‌دهند. همسر برادرتان چطور از ماجرا باخبر شد و الان چه حالی دارد؟ خبر آتش‌سوزی پلاسكو همان روز همه‌جا پیچید و آنها هم خبردار شدند و آمدند جلوی پلاسكو. همسر برادرم منتظر است. راستش هنوز هیچ كس نمی‌داند محسن به خانه می‌آید یا نه. برادرم یك دختر ٤ ساله دارد كه اسمش مهساست. دیروز عصری خیلی بی‌تابی پدرش را می‌كرد. هی‌صدایش می‌كرد و می‌گفت بابام كجاست؟ بچه‌های این دوره و زمانه باهوش هستند و همه‌چیز را خیلی خوب متوجه می‌شوند. می‌دانم كه فهمیده بود. نگرانی و بی‌تابی بقیه را می‌دید و برای خودش گوشه‌ای می‌نشست و گریه می‌كرد. اما هر چه تقدیر باشد همان می‌شود. دست ما نیست خدا خودش باید درست كند. باید معجزه اتفاق بیفتد تا همه‌چیز درست شود. چه شد كه شما دو برادر شغل آتش‌نشانی را انتخاب كردید؟ ما اصالتا تالشی هستیم. پدرم در تالش آتش‌نشان بود و ما هم شغلش را ادامه دادیم. برادرم هم با من در بخش ایمنی و بهداشت آتش‌نشانی تالش كار می‌كرد. تا اینكه ازدواج كرد و تصمیم گرفت به تهران بیاید. روزهای اول آمدنش به تهران بود به ما زنگ زد و با خوشحالی گفت در روزنامه دیده كه شهرداری برای سازمان آتش‌نشانی نیرو می‌گیرد. برادرم فیزیك بدنی‌اش خوب بود. به خاطر همین خیلی زود استخدامش كردند. آخرین خاطره‌ای كه از او دارید چه بود؟ من و برادرم هر دو آتش‌نشان هستیم. اما معمولا حریق‌هایی كه در شهرستان اتفاق می‌افتد نسبت به تهران خیلی كمتر است. خطراتی كه او در ماموریت‌های تهران با آن مواجه می‌شد خیلی بیشتر از شهرستان است. از آنجا كه خاطرات كاری ما همیشه با خطر همراه است سعی می‌كنیم خانواده‌های‌مان كمتر بدانند تا آرامش بیشتری داشته باشند. ما در جمع‌های خانوادگی سعی می‌كنیم شاد باشیم تا خانواده‌هایمان هم با ما شاد باشند؛ سختی‌ها و خطرهای كارمان آنها را اذیت نكند. ما اگر در خانه‌های‌مان هم از كار صحبت كنیم دیگر روح و روانی برای زندگی برای‌مان نمی‌ماند. نمی‌توانم توی خانه بنشینم و آرام بگیرم میثم روحانی لباس سیاه پوشیده و از گوشه ایستگاه تكان نمی‌خورد. یكی از آشنایان قدیمی‌شان كه آتش‌نشان‌ها را هم می‌شناسد به او دلداری می‌دهد و دستش را می‌گیرد و می‌گوید كه به خانه برود. می‌گوید كه ایستادن در ایستگاه دردی را درمان نمی‌كند. می‌گوید كه آتش‌نشان‌های توی پلاسكو شماره‌شان را دارند و دو ساعت به دو ساعت همه خبرها را می‌دهد. می‌گوید كه اگر خبری شود با هم به پلاسكو می‌روند. اما میثم گوشش به این حرف‌ها بدهكار نیست. لحظه‌ای چشم‌هایش را روی هم می‌گذارد و بغض می‌كند. بعد لبخند می‌زند. غوغای توی دلش به چشم‌هایش ریخته و همه این را می‌بینند. می‌گوید: «من خودم آتش‌نشان هستم و همه‌چیز را می‌دانم. درست است تسلی خاطر اینجا نیست. اما من نمی‌توانم توی خانه بنشینم و آرام بگیرم.» روایت دوم: شادی پیرمرد در ایستگاه امام حسین (ع) عكس بزرگی از بهنام میرزاخانی را به دیوار چسبانده‌اند. او تنها آتش‌نشانی است كه در این ایستگاه فوت شده و خانواده‌اش هم خبر دارند. اینجا هم مردم یكی یكی با دسته‌های گل و شمع می‌آیند و ابراز همدردی می‌كنند. میان مردم پیرمردی با عصا، پریشان و مضطرب كه پالتوی بلند كرم رنگ پوشیده وارد ایستگاه می‌شود و به اتاق نگهبانی می‌رود. خمیدگی پشتش قدش را كوتاه نشان می‌دهد. سرش را بالا می‌آورد و با چشم‌های پریشان از ماموران آتش‌نشانی با اضطراب و استرس و صدای لرزان می‌پرسد؟ «بهنوش، بهنوش اینجاست؟ دو روزه بهش زنگ می‌زنیم جواب نمی‌ده. من عموش هستم.» ماموران می‌گویند «ما بهنوش نداریم.» پیرمرد دوباره تكرار می‌كند «بهروز.» یكی از مامورها بهروز را زودتر از بقیه می‌شنود و می‌گوید: «بهروز را می‌گه. آره حاج آقا بهروز حالش خوبه. سر كاره نتونسته بهتون زنگ بزنه.» صورت پیرمرد غرق خنده می‌شود. انگار كه دنیا را به او داده‌اند. می‌گوید: «زنده‌اس؛ زنده‌اس.» چند بار سرش را تكان می‌دهد و سرش را رو به آسمان می‌گیرد و می‌گوید: «خدایا شكرت» عصایش را به زمین می‌زند و بلند می‌شود كه برود. مامورها از او می‌خواهند كنارشان بنشیند و چای بخورد اما پیرمرد می‌خواهد برود. مامورها می‌خواهند او را برسانند. اما پیرمرد می‌گوید كه خانه‌اش نزدیك است و زود می‌رسد. اصرارهای ماموران جواب نمی‌دهد و پیرمرد شاد و خوشحال پیاده‌روی خیابان امام حسین (ع) را پیش می‌گیرد و می‌رود.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن