تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829526837




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

هر روز در خیابان چند «سمیه» می‌بینیم؟


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت مهمان؛
هر روز در خیابان چند «سمیه» می‌بینیم؟

کودک کار


شناسهٔ خبر: 3878128 - دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۶
جامعه > رفاه و آسیب های اجتماعی

.jwplayer{ display: inline-block; } نیما رییسی، بازیگر سینما و تلویزیون، یادداشتی در حمایت از کودکان کار و خیابان نوشته و نسبت به وضعیت نامناسب زندگی آنها انتقاد کرده است. خبرگزاری مهر، گروه جامعه - نیما رییسی*: نمی‌دانم، شاید فیلمِ "مردی که به زانو درآمد" را دیده باشید، آن روزها که فیلم‌ها جذاب تر بودند و تلویزیونِ دهه شصت هم آنها را پخش می‌کرد، جولیانو جمای فقید، دکه‌دار فقیری بود که قهوه و مجله می‌فروخت و به خاطر یک فنجان قهوه ناقابل که از دکه محقرش به دست مافیا رسیده بود، همینطوری و از سر اتفاق وارد یک جریان پیچیده و مخوف مافیایی شد، همینطوری و اتفاقی ... این روزها که سوز سرما بیداد می‌کند و مردم دست‌ در جیب و پالتوها را تا نوک بینی بالا کشیده‌، این پا و آن پاکنان طول و عرض خیابان‌ها را می‌روند، می‌روند که چه عرض کنم، می‌دوند و ماشین‌های مسابقه ای، وسط خیابان‌ها ویراژ می‌دهند و دور پلیسی‌زنان حتی مهلت گذر به عابران نمی‌دهند، به حتم هیچکس طاقت نشستن که هیچ، قدرت ایستادن هم در این سرمای سوزناک را ندارد؛ البته زمستان است دیگر، و از این منظر همه چیز طبیعی است! اما کافی است در این هیاهو، لحظه‌ای چشم بیاندازی به گوشه پیاده رو، تا او را ببینی که با پیکر نحیف، صورت سرخ‌ شده و بینی ورم‌ کرده‌اش از سرما، با یک شلوار نازک، روی سنگفرشِ خیس و سرد خیابان نشسته است. کمتر از ده سال سن دارد، چند دستمال‌کاغذی و تعدادی آدامس روبه رویش گذاشته که مثلا بفروشد، می‌گویم "ای‌کاش روی یک مقوایی، کارتنی چیزی می‌نشستی، زمین سرد است"؛ خودم از پیشنهادی که می‌کنم شرمم می‌آید ... دلم می‌خواهد برایش کاری کنم، می‌دانم حتی اگر همه اجناسش را هم بخرم باز فردا او اینجاست، در همین سرمای سینه ‌سوز، او و صد ها کودک کنار پیاده‌رو و وسط چهارراه و اتوبان‌ها که هر روز، نه به طور خودجوش بلکه به شکل کاملا سازماندهی شده و سیستماتیک، چه شیشه‌شور به دست و چه فال فروش و گل فروش و ... در حال استثمار شدن هستند. چه فرقی می‌کند توسط پدر و مادر بی‌ صلاحیت یا باندهای تکدی گری و قاچاق کودک این اتفاق دردناک بیفتد، مهم این است که او را سرپرست باصلاحیتی نیست و بر این درد بی‌پناهی درمانی نمی‌یابد. بندهای پیمان‌نامه حقوق کودک را در ذهنم مرور می‌کنم و چشم‌های معصوم فرشته خیابان‌نشین تا اعماق وجودم را می‌لرزاند، کشورهای عضو کنوانسیون حقوق کودک متعهد شده‌اند برای همه بچه‌ها امکان آموزش و تحصیل رایگان را فراهم کنند، پس چرا در ساعتی که همه بچه‌ها مدرسه هستند، این دخترک و کودکانی مثل او کنار خیابان نشسته‌اند و فال می‌فروشند و شیشه ماشین‌ها را پاک می‌کنند؟ کشورهای عضو کنوانسیون حقوق کودک پیمان بسته‌اند که در مقابل کار کودک و هر چیزی که سلامت جسمی و روحی کودک را به مخاطره می‌اندازد، ایستادگی کنند، پس چرا این دخترک باید کار کند؟! آیا در این سرمای سینه‌سوز سلامت جسم او به خطر نمی‌افتد؟ روح کودکانه او تحقیر نمی‌شود؟  دوباره چشم در چشم دخترک در ذهنم قوانین مربوط به کودکان کار و خیابان را مرور می‌کنم؛ 
11 ارگان وظیفه ساماندهی این بچه‌ها را بر عهده دارند، پس چرا این بچه و بچه‌هایی مثل او در سرمای زمستان از سرما به خود می‌لرزند و ناله می‌کنند و اشک می‌ریزند و راه گریزی ندارند؟  با اورژانس اجتماعی تماس می‌گیرم، می‌گویند برای ساماندهی و اسکان کودکان باید حکم قضایی داشته باشید وگرنه نمی‌توانیم کاری کنیم، می‌گویم من که مراحلش را نمی‌دانم، شما که می‌دانید کاری بکنید، می‌گویند بگویید بچه خودش تماس بگیرد، گوشی را به دخترک می‌دهم، اسمش سمیه است، حاضر نیست حرف بزند، می‌ترسد. تا بخواهم راضی‌اش کنم، بلند می‌شود و در ازدحام خیابان از مقابل چشمانم دور می‌شود، می‌گریزد انگار که به او گفته باشند جرمی مرتکب شده و اگر نگریزد گرفتاری‌هایش صد برابر می‌شود... هر روز در این شهر چند سمیه می‌بینیم؟ چه کسی باید حامی این کودکان معصوم خیابان باشد؟ یاد بچه‌هایی می‌افتم که در کارگاه‌های زیرزمینی و غیرقانونی، هم کار مشقت فرسا می‌کنند هم در معرض انواع تهدیدهای جسمی و جنسی هستند، یاد حرف‌های دوست مددکاری می‌افتم که می‌گفت: وضعیت بچه‌های کار و خیابان از کودکانی که در کارگاه‌های زیرزمینی هستند، به‌ مراتب بهتر است... درد می‌کشم، همیشه با دیدن این صحنه‌ها درد کشیده‌ام و دلم خواسته که برای این بچه‌های بی‌پناه کاری بکنم، برای همین بود که پویش «بدسرپرست تنهاتر است» را با کمک جامعه هنری دلسوز راه انداختیم، شاید که زبان گویای بچه‌هایی باشیم که توسط سرپرست قانونی و بی‌صلاحیت خود، استثمار می‌شوند و رنج می‌کشند و راه گریزی ندارند. یک پدر بیامرزی پیدا بشود و بگوید چرا آیین‌نامه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان همچنان معلق مانده و هنوز در اولویت بررسی و تصویب قرار نگرفته است؟ یک نفر از خدا باخبر پیدا شود و بگوید چرا نهادهای مسئول، نامه بیش از چهارصد هنرمند و ورزشکار محبوب و برجسته را، که خواسته‌ای جز رسیدگی به وضعیت بچه‌های بدسرپرست ندارند، مورد توجه قرار نداده‌اند؟ یک نفر مقام مسئول، پیدا شود و بگوید گیریم پدر و مادرِ درگیر فقر و اعتیاد بخواهد بچه‌ای را استثمار کند، آن‌قدر شکنجه بدهد که جان بچه در خطر بیفتد، نهادهای مسئول این وسط چه نقشی دارند؟ حکم قضایی وقتی‌ که کودکی زیر شکنجه پدر یا مادر بی‌صلاحیت جان می‌سپارد چه ارزشی دارد، نمی‌توانیم از این موارد پیشگیری کنیم؟! یکی بیاید بگوید مردم نوع دوست این جامعه که با دیدن این صحنه‌ها قلبشان به درد می آید، چه باید بکنند؟ حالا شاید بگویید این حرف‌ها چه ربطی به فیلم «مردی که به زانو درآمد» دارد، راست می‌گویید؛ هیچ ربطی ندارد!» *بازیگر سینما و تلویزیون و عضو پویش «بدسرپرست تنهاتر است»









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن