تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدبخت‏ترين مردم پادشاهانند و خوشبخت‏ترين مردم كسى است كه با مردم بزرگوار معاشرت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817504438




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مجموعه امنیتی «بری بوزان» مدل استاندارد برای مطالعه خلیج فارس است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نشست «الگوهای روابط کشورهای خلیج فارس»؛
مجموعه امنیتی «بری بوزان» مدل استاندارد برای مطالعه خلیج فارس است

نشست مجموعه امنیتی


شناسهٔ خبر: 3877067 - یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۱
بین الملل > خاورمیانه و آفریقای شمالی

.jwplayer{ display: inline-block; } سخنرانان در نشست «مجموعه امنیتی منطقه ای؛ الگوهای روابط کشورهای حوزه خلیج فارس» از مدل مجموعه امنیتی «بری بوزان» به عنوان الگویی استاندارد برای بررسی تحولات امنیتی این منطقه یاد کردند. به گزارش خبرنگار مهر، نشست «مجموعه امنیتی منطقه ای؛ پویش ها و الگوهای روابط کشورهای حوزه خلیج فارس» با سخنرانی دکتر «بهاره سازمند» دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، «مهدی جوکار» دانشجوی دکتری مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقای دانشگاه تهران، «هرمز جعفری» دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، و با حضور دکتر «سید جواد صالحی» استاد دانشگاه شیراز و مدیر گروه خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه وزارت امور خارجه همراه با جمعی از اساتید و پژوهشگران این مرکز به مدیریت «مهدی ذوالفقاری» در محل این پژوهشگاه برگزار شد. در ابتدای این نشست، مهدی ذوالفقاری با اشاره به متغیر مهم «خلیج فارس» در موضوع این نشست گفت: برای تبیین بهتر این نشست، ابتدا بهتر است نگاه کوتاهی به «منطقه راهبردی خلیج فارس» ودلایل اهمیت آن بپردازیم. وی ادامه داد: اهمیت خلیج فارس همان جذبه‌هایی است که این منطقه راهبردی را مورد توجه کشورها به ویژه کشورهای فرا منطقه‌ای قرارداده است. خلیج فارس دارای اهمیت ژئوپلیتیکی (رابطه میان اطلاعات، دیدگاه ها و تکنیک‌های جغرافیایی و سیاست خارجی کشورها)، ژئواکونومیکی (رابطه عوامل اقتصادی در محیط) و نیز اهمیت ژئواستراتژیک (رابطه میان راهبردها و عناصر جغرافیایی) است؛ به نحوی که سایه استعمار پرتغال و انگلیس در قرون گذشته را نیز بر خود تجربه کرده است. این منطقه مهم دارای ذخایری بالغ بر بیش از ۱ تریلیون بشکه نفت، ۶۵% از ذخایر اثبات شده نفت جهان و قریب به  ذخایر گازی جهان را در خود جای داده است. از ابعاد دیگر، این منطقه راهبردی علاوه بر تأمین انرژی، به عنوان شاهراه انتقال انرژی و همچنین مبادلات تجاری کالاها و تجهیزات نظامی نیز دارای اهمیت و برجستگی است. بعد از جنگ دوم خلیج فارس (عملیات طوفان صحرا) و استقرار اعضاء مهم ناتو در منطقه؛ امنیت منطقه راهبردی خلیج فارس با امنیت بین الملل گره خورد و به همین بهانه باعث شد ناتو به رهبری آمریکا حضور خود در منطقه را بیشتر مورد توجیه قرار بدهد. وی افزود: دو نکته مهم دیگر نیز در زمینه خلیج فارس درخور تأمل است: اول اینکه خلیج فارس سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا را به هم پیوند می‌دهد و دوم اینکه نقش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را باید برای درک بهتر الگوهای روابط کشورهای این حوزه مورد توجه قرار داد. وی در ادامه افزود: متغیر دوم موضوع این نشست، الگوهای روابط کشورهای حوزه خلیج فارس است. بررسی الگوی روابط میان کشورهای این حوزه و بسترها و زمینه های موثر در شکل گیری چنین الکوهای روابطی به دلیل جایگاه حوزه مذکور می تواند نه تنها درک درستی از ساختار امنیتی منطقه خلیج فارس را ارائه کند، بلکه درک مناسبی از سیاست خارجی کشورهای این منطقه را در اختیار ما قرار خواهد داد. با هدف شناخت الگوی روابط میان کشورهای خلیج فارس باید از ابزار تحلیلی مناسبی استفاده کنیم که هم کشورهای منطقه را در قالب یک مجموعه در نظر بگیرد و هم به بهترین شکل از عهده ی تبیین نوع الگوی روابط فیمابین میان این کشورها برآید. ذوالفقاری اعلام کرد: نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای «بری بوزان» ویژگیهای فوق را در اختیار قرار خواهد داد. نکته مهم اینکه در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای «بری بوزان»، بر مؤلفه هائی از قبیل دوستی/دشمنی، هویت های فراملی- فرو ملی، نفت، کشمکش برای برتری جوئی منطقه ای و عامل مداخله گر خارجی (پوشش) تأکید فراوانی شده است. همچنین مطابق این نظریه، حوزه خلیج فارس را باید در قالب یک زیر مجموعه امنیتی در نظر گرفت که همان زیر مجموعه امنیتی منطقه ای خاورمیانه است. وی در پایان گفت: در نتیجه بررسی مؤلفه ها و متغیرهای مرتبط با این نظریه نظام مند، مشخص خواهد شد که رقابت و تنش میان کشورهای این حوزه، نگرانی های شدید امنیتی آنها نسبت به همدیگر، حاکم بودن فضای رقابتی بر روابط این کشورها حاکم شده است. در ادامه نشست، دکتر بهاره سازمند دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران به مباحث نظری مجموعه امنیتی منطقه ای بری بوزان اشاره کرده و گفت: ریشه نظریه مجموعه امنیتی منطقه از مکتب کوپنهاگ آمده است و در پیوند است با نام بری بوزان استاد روابط بین الملل دانشگاه لندن، که به آن اشاره هم شد. بری بوزان در واقع مبدع این نظریه بود و در آثار خودش هم به این موضوع توجه کرده و به مولفه های آن پرداخته است. از زمانی که کتاب «مردم دولتها و هراس» را نوشت به این اصطلاح اشاره کرد تا نهایتا در کتاب «چارچوبی تازه برای تحلیل امنیت» به خوبی به این بحث پرداخت و تعریف قابل قبولی را از مفهوم آن مورد توجه قرار داد. بعد از آن نیز همان تعریفی که از نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای در این کتاب ارائه داده بود را در کتاب تازه خود با عنوان «مناطق و قدرت ها» که در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد مورد تاکید قرار داد و در کارهای بعدی هم روی همین تعریف ماند و به عنوان یک تعریف قابل قبول به آن پرداخت. وی افزود: پس می بینیم که این موضوع در مکتب کپنهاگ ریشه دارد و تحولاتی که در فضای بین المللی اتفاق می افتد از جمله گسترش جهانی شدن در دهه نود و بعد فروپاشی شوروی در ابتدای همین دهه نیز زمینه را برای طرح رویکرد جدید به مقوله امنیت فراهم می کند و مسائلی هم مطرح می شود که تا آن زمان مورد توجه نبوده و حتی مسائل زیست محیطی هم بُعد امنیتی پیدا می کند و نهایتا بری بوزان به این نتیجه میرسد که  باید یک تعریف قابل قبولی را از امنیت ارائه بدهد. چرا که تعریفی که آن زمان با رویکرد نئورئالیستی ارائه می شد قابل ارائه نبود و نمی توانست پاسخگوی تحولات کنونی بین المللی باشد و اینجاست که بری بوزان وارد فضای طرح نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای می شود و بعد از آن نظریه کپنهاگ و نظریه مجموعه امنتیتی مطرح میشود. سازمند در ادامه گفت: در این نظریه چند مولفه مد نظر است و باید مورد توجه قرار بگیرد، اولین مقوله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد تعاملی است که بین دو مقوله آنارشی و جغرافیا وجود دارد و در واقع مولفه جغرافیا در تعریف نظریه امنیتی به عنوان یک مولفه کلیدی است و در بیان مقوله ها و جزئیات نظریه مجموعه امنیتی دائما بر بحث جغرافیا و امنیت نیز تاکید می شود. مقوله بعدی که بر آن تاکید شده است بحث آنارشی است که با خاستگاه نورئالیستی که بری بوزان داشت در پیوند است. بحث آنارشیک نوع توزیع قدرت و توازن قدرتها در منطقه را میتواند تعریف کند. وی همچنین گفت: نکته بعدی که در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای وجود دارد این است که یک سطح تحلیلی را به سطح تحلیلی های قبلی اضافه می کند. در نگاه نورئالیستی سه تحلیل ملی، داخلی و بین المللی مد نظر بود و بر بعد بین الملل آن نیز تاکید بسیار شده بود، اما بعد این نظریه به عنوان حلقه چهارم به این حلقه اضافه می شود که در آن بر اهمیت مناطق تاکید شده و اینکه ما همه چیز را بر پایه ساختار نظام بین الملل نبینیم، یعنی تحولاتی که در منطقه اتفاق می افتد را در سایه ساختار نظام بین الملل و آن نگاه نورئالیستی دیده نشوند و خود مناطق نیز موجودیت پیدا کنند و نقش آفرین شوند. وی افزود: سومین ویژگی که در نظریه مجموعه امنیت منطقه بررسی می شود بحث نگاه سازه انگارانه است که بری بوزان سعی می کند در این دیدگاه از آن نگاه نورئالیستی صرف فراتر برود و فرآیند امنیتی و غیر امنیتی کردن مسائل را برجسته کند و در کنار این فرایند بحث الگوهای دوستی و دشمنی را که میتواند تعیین کننده نوع توزیع قدرت درآن منطقه باشد را ترسیم کند. در واقع  گزاره هایی که در نگاه نورئالیستی مطرح نمیشود را از رویکر سازه انگارانه وام میگیرد و اضافه میکند به دیدگاه خودش و سعی میکند در این نظریه به آن بپردازد و افزون بر این هم مولفه های مادی و هم مولفه های معنایی در کارش در کنار هم قرار میگیرد. مناسبات بین دو کنشگر در یک منطقه خاص نیز قائل به این است که باید به هر دو وجه توجه شود، مخصوصا الگوهای دوستی و دشمنی که میتوانند نوع توزیع قدرت را هم تعیین کنند و نقش کلیدی داشته باشند. سازمند در ادامه گفت: بحث بعدی بحث خوشه های امنیتی است که در یک نظریه مجموعه امنیتی منطقه شکل میگیرند و دائما در حال شکل گیری هستند و میتوانند تغییر پیدا کنند و به شکلهای مختلفی درآیند و مبنای آن نیز از نظر بری بوزان مبنای دولت محور است، اما در دوره جدید ما میتوانیم شاهد شکل گیری خوشه هایی باشیم که علاوه بر مبنای دولت محور کنشگران دیگری هم در آن دخیل هستند. مخصوصا در مقوله بازیگرانی که در منطقه خاورمیانه شاهدشان هستیم که به عنوان کنشگران غیر دولتی، گروه های تروریستی و اصطلاحات مختلفی که درباره آنها به کار برده میشود، نقش کلیدی دارند و باید در بحث خوشه های امنیتی دیده شوند. وی افزود: بری بوزان در کتاب خود بر تروریسم بین المللی تاکید می کند و بیان میکند که یک سری خوشه های غیر سرزمینی هم وجود دارند، مثل تروریسم بین الملل که وارد نظریه مجموعه امنیتی منطقه شده اند و  باید آنها را هم در تحلیلی نهایی خود مورد توجه قرار دهیم و در واقع ما میبینیم که این خوشه های غیر سرزمینی نقش کلیدی را ایفا میکنند مخصوصا در حوزه خاورمیانه این بحث کاملا محسوس است که در کنار خوشه های سرزمینی خوشه های غیر سرزمینی نیز هستند که در پیوند با آنها قرار گرفته اند و نقش آفرینی میکنند و در واقع به نحوی این خوشه ها در هم تنیده شده اند. وی افزود: اما باید ببینیم که بری بوزان چه تعریفی از مجموعه امنیتی منطقه ارائه میدهد، در واقع اولین باری که وی این بحث را مطرح میکند در کتاب «مردم، دولتها و هراس» است که در سال ۱۹۸۳ به این صورت مطرح میشود: گروهی از دولتها که نگرانی امنیتی آنها تا اندازه ای به یکدیگر گره خورده که امنیت ملی آنها را به صورت منطقی نمیتوانیم جدا از همدیگر تصور کنیم. اگر به این تعریف دقت کنیم می بینیم که وجه نئورئالیستی در آن کاملا غالب است. اول اینکه نگاه کاملا دولت محور است و  به گروهی از دولتها اشاره میکند و ثانیا اینکه مقوله امنیت ملی را بیشتر مورد توجه قرار میدهد اما این تعریفی است که الان بری بوزان مطرح میکند. سازمند همچنین گفت: وی بعدا در کتاب «چارچوبی تازه برای امنیت» که سال ۱۹۹۸ برای اولین بار منتشر میکند این تعریف را به این شکل بیان میکند که مجموعه ای از واحد ها که فرایندهای عمده امنیتی کردن یا غیر امنیتی کردن آنها تا اندازه ای در هم تنیده شده که مسائل و مشکلات امنیتی نمیتوانند جدای از یکدیگر تحلیل شوند. پس می بینیم که این نگاه نورئالیستی کاملا تعدیل شده و گزاره های سازه انگارانه به آن اضافه شده است. اول اینکه نگاه دولت محور نیست و مجموعه ای از واحدها را بررسی میکند که این واحدها میتواند هم دولتها باشند و هم کنشگران دیگر را هم دربربگیرند و ضمن اینکه مقوله امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن مسائل را هم مورد بررسی قرار میدهد. و می بینیم که مولفه های سازه انگارانه نیز در این کتاب گنجانده شده است و این تعریف در کتاب بعدی بری بوزان که «مناطق و قدر تها» نام دارد نیز به همین صورت ارائه میشود و در واقع تعریف پذیرفته شده ای هست که بر آن تاکید میشود.  وی افزود: بحث بعدی که در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای مورد بررسی قرار می گیرد بحث سطح تحلیل است که بری بوزان نیز چهار سطح تحلیل را مورد بررسی قرار میدهد و عنوان میکند که ما وقتی میخواهیم مناسبات و پویشهای منطقه ای را مورد بررسی قرار دهیم حتما باید به این چهار سطح تحلیل توجه کنیم و هر چهار مورد را در تحلیل خود ببینیم اولین تحلیل، سطح تحلیل داخلی است یعنی میزان قدرت و ضعفی و همچنین ثبات و نظمی که دولتها دارند تا چه حد است و همچنین همسویی ملت و دولتها  در چه حدی است. که همه اینها مولفه هایی هستند که در سطح تحلیل داخلی باید دیده شوند. دوم روابط دولت با دولتها است که مثلا دولتها در منطقه خلیج فارس چه روابطی بایکدیگر دارند و چه خوشه های امنیتی را میتوانند ایجاد بکنند. سوم تعامل این منطقه با مناطق همسایه است که به عنوان نمونه خلیج فارس با مناطق همسایه خودش چه تعاملاتی را میتواند داشته باشد و چهارم هم در واقع نقش قدرتهای جهانی در منطقه و یا همان مولفه بین المللی است است که قدرتهای خارج از منطقه چه تاثیری میتوانند بر منطقه داشته باشند که در حوزه خلیج فارس هم ما میبینیم که نقش این سطح خیلی پررنگ است و مورد توجه قرار می گیرد. پیوند بین آنارشی و جغرافیا در نظریه مجموعه امنیتی بری بوزان کلیدی است سازمند همچنین گفت: در خصوص ساختار یک مجموعه امنیتی هم مولفه هایی را مطرح می کند. اول مرز است که یک مجموعه امنیتی را از یک مجموعه امنیتی دیگر مجزا میکند و یک مجموعه امنیتی از مجموعه امنیتی همسایه منطقه تفکیک می شود، دوم ساختار آنارشیک هست که در هر مجموعه امنیتی وجود دارد و در واقع پیوند بین آنارشیک و جغرافیا هست. سوم نوع قطب بندی که وجود دارد و نوع توزیع قدرت بین واحدها در یک مجموعه امنیتی را مورد توجه قرار میدهد و چهارم هم ساخت اجتماعی که هم فرایند امنیتی کردن وغیر امنیتی کردن مسائل است و هم  الگوهای دوستی و دشمنی در این مولفه دیده می شود که اگر دقت کنیم می بینیم که این چهار مولفه ترکیبی از گزاره های نورئالیستی و گزاره های سازه انگارانه است. خلیج فارس جز مجموعه های امنیتی استاندارد به حساب می آید وی در ادامه گفت: در گام بعدی انواع مجموعه امنیتی را مورد بررسی قرار میدهد و مجموعه ها را به دو دسته استاندارد و مرکزدار تقسیم می کند. که خاورمیانه و اگر بخواهیم جزئی تر مورد بررسی قرار دهیم خلیج فارس جز مجموعه های امنیتی استاندارد به حساب می آید. استاندارد مجموعه ای است که دو یا چند قدرت در آن حضور دارند و برنامه امنیتی، نظامی و سیاسی در آن غالب شده است و روابط قدرتهای درون یک منطقه مولفه کلیدی یک مجموعه استاندارد است و طبعا یک نمونه آن خاورمیانه خواهد بود و مجموعه های مرکز دار هم همانطور که از اسم آن پیداست دارای یک محور و مرکز است که عمدتا یک ابرقدرت بزرگتر و یک نهاد محوریت یک مجموعه امنیتی را دارد که در مناطق مختلف ما شاهد آن هستیم به عنوان مثال در اروپا، اتحادیه اروپا به عنوان یک نهاد، مرکز و کانون توجه است یا اینکه در آمریکای شمالی ایالت متحده آمریکاست که به عنوان کانون است و درحوزه CIS هم روسیه است که به عنوان یک ابرقدرت یا یک نهاد منطقه ای میتواند این نقش آفرینی را به عنوان محور منطقه داشته باشد.  درنهایت بری بوزان بیان میکند که این مجموعه های امینتی میتوانند دچار تغییر و تحول شود و حتی میتوانند به یک مجموعه امنیتی دیگر تبدیل شوند و در واقع شرایطی میتواند باعث این تغییرها بشود. یکی از آنها آرایش واحدهاست و تفاوت میان قدرت ها،  دوم بحث الگوهای دوستی و دشمنی و سوم نوع توزیع قدرت میان واحدهای ملی که به عنوان سه مولفه کلیدی باید در این حوزه مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرند.  وی افزود: براین اساس ما میتوانیم سه نوع تغییر و تحول را پیش بینی بکنیم که یکی حفظ وضع موجود است بدین معنا که یک مجموعه امنیتی تغییر نکند و به همان شکلی که بوده روابط و پویشهای امنیتی در آن تداوم پیدا بکند و دچار تغییر نشود. دوم تحول دورنی است که مجموعه امنیتی از دورن دچار تحول میشود که یا الگوهای دوستی و دشمنی در آن دچار تغییر می شود یا ساختار آنارشیک و یا اینکه نوع قطب بندی درآن دچار تغییر شود که باعث تحول به صورت دورنی شود. یا اینکه به صورت بیرونی باعث تحول بشود که این عامل بیرونی میتواند ترکیب دو مجموعه امنیتی منطقه ای باشد که ادغام آنها و تبدیل به یک مجموعه امنیتی بزرگتر یا ابرمجموعه امنیتی شود. یا اینکه اعضای جدیدی به این مجموعه امنیتی اضافه شوند که قبلا عضو آن مجموعه امنیتی نبودند و همه اینها شرایطی است که برای تغییر مجموعه امنیتی لحاظ میشود. در ادامه مهدی جوکار دانشجوی دوره دکتری مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقای دانشگاه تهران به تبیین الگوهای روابط در منطقه ی خلیج فارس پرداخت و گفت: فرضی که من در الگوهای دوستی و دشمنی در منطقه خلیج فارس مورد بررسی قرار میدهم مبتنی بر رقابت و یا گاها تعارض هست.  وی افزود: اگر بحث های بوزران را به عنوان مقدمه بحث مطرح کنیم خواهیم دید که بوزان خلیج فارس را به عنوان  زیر مجموعه امنیتی منطقه ای در چارچوب خاورمیانه در نظر میگیرد و  آن را یکی از سه شاخه ای مطرح میکند که در مجموعه کلان خاورمیانه وجود دارد. خلیج فارس تمام مولفه هایی که بری بوزان برای مجموعه امنیتی تعریف میکند را داراست وی یادآور شد: اما اگر بخواهیم بر خود خاورمیانه و خلیج فارس تمرکز داشته باشیم می بینیم که خود خلیج فارس هم تمام مولفه هایی که بری بوزان برای مجموعه امنیتی تعریف میکند را داراست. مرز وجود دارد و همچنین یکسری مولفه هایی در آن وجود دارد که مخصوص خود خلیج فارس است و الگوهایش را از مثلا منطقه شامات جدا میکند. همچنین یکسری قطب بندی هست که مبتنی بر رقابت بین عربستان و ایران و پیش از حمله ۲۰۰۳ بین عربستان و عراق بود. می بینیم که الگوهای دوستی و دشمنی در این منطقه به یک شکل خاصی است، به قول «گریگوری گاس» ما نمیتوانیم الگوهای امنیتی را در منطقه خلیج فارس بررسی کنیم مگر اینکه خلیج فارس را به عنوان یک مجموعه امنیتی در نظر بگیریم. وی همچنین عنوان میکند که نمیتوانم تصور کنم که حمله آمریکا به عراق، و حمله عراق به ایران یا حمله عراق به  کویت را صرفا از نظر سیاست خارجی دولتها ببینم یا صرفا از نظر سیستمی به آنها نگاه کنم. آن چیزی که توضیح دهنده این مسئله است این است که خلیج فارس را به عنوان یک مجموعه امنیتی در نظر بگیریم که واحدهایش را سمت الگوی خاصی پیش می برد.  وی افزود: بری بوزان مطرح می کند که زیر واحدهای امنیتی خلیج فارس بعد از خروج بریتانیا درسال ۱۹۷۱ از خلیج فارس شکل میگیرد و ما شاهد هستیم که سه قدرت ایران، عربستان و عراق حضور دارند و الگوهای تعامل روی این سه کشور تشکیل شده است. پویشهای امنیتی در منطقه بعد از خروج بریتانیا و مطرح شدن بحث جزایر سه گانه ایرانی مطرح می شود. از این به بعد کشورهای ناحیه خلیج فارس تهدیدی را از ناحیه یکی از همسایه های خود احساس می کنند که تا آن زمان احساس نشده بود. از این به بعد این پویشهای امنیتی در خلیج فارس شکل میگیرد و بعد از آن ما شاهد انقلاب ایران هستیم و در واقع همسایگان آنرا یک تهدید هویتی تلقی می کنند. بعد از آن حمله عراق شکل میگیرد و پس از آن می بینیم که متاثر از این حمله کشورهای حوزه خلیج فارس شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل میدهند و هر چقدر پیش می رویم می بینیم که پویشهای امنیتی منطقه شکل جدی تری را به خود میگیرند و کم کم شاهد این هستیم که یک گره امنیتی در منطقه شکل میگیرد. از یک طرف تهدید عراق را داریم و از دیگر سو تهدید هویت شیعی ایران را داریم بر اساس بحثهای صدور انقلابی که خود انقلابیون در آن زمان مطرح میکردند. همزمان وقتی که شورای همکاری تشکیل میشود خود شورا نیز یک تهدیدی برای امنیت دو کشور محسوب میشود و بدین ترتیب گره های امنیتی در منطقه شکل میگیرد که خود سبب شکل گیری پویشهای جدیدی در منطقه می شود. در واقع یک شاخه جدید امنیتی در منطقه خاورمیانه شکل میگیرد. بحثی که در اینجا مطرح میشود متاثر از این است که در منطقه الگوهای روابط متاثر از چه مولفه هایی است. یک مولفه هویتهای فراملی و فروملی است که در منطقه وجود دارد، اختلافات مرزی موجود در منطقه، تلاش برای برتری جویی کشورها در یک منطقه، نفت و همچنین پوشش خارجی از این دسته هستند.  جوکار در ادامه گفت: اولین مولفه ای که مورد بررسی قرار گرفت هویت های فراملی و فروملی در یک منطقه است که ما شاهد هویت های بسیاری در منطقه هستیم از جمله هویتهای خرد قومی، هویت های خرد مذهبی و همچنین هویتهای کلان قومی و مذهبی را شاهد هستیم که در هم پیچیدگی این الگوها سبب شده که تاثیراتی را در الگوهای امنیتی منطقه بوجود بیاورند. معمولا در منطقه به خاطر اینکه دولتهای عربی پایه های امنیتی شان بر اساس دولتهای خاندانی شکل گرفته و دولتهایی نیستند که از پایین شکل گرفته باشند تهدیدها از ناحیه جامعه برای آنها فراوان است و هویتهای فراملی برای اینها یک تهدید مهمی را ایجاد می کند و این هویتها از دو طریق ایجاد تهدید میکنند، یکی اینکه این هویتها توسط کشورهای دیگر استفاده میشوند، بعضی کشورها هویتها را در کشورهای رقیبشان برجسته میکنند و از این طریق مباحث امنیتی را در کشورهای رقیبشان دستکاری میکنند و این خود سبب تقویت جنگ میشود. مثلا عراق وقتی به ایران حمله کرد بحث هویت عربی را در منطقه خوزستان مطرح کرد و یا تهدید کرد بر جدایی طلبی بلوچ ها و یا سعی میکرد کردهای ایران را تهدید کند و حتی خود انقلاب ایران هم تاثیر گذار بود بر چالش های امنیتی که در منطقه بوجود آمد. مثلا زمانی که انقلاب ایران شکل میگیرد حمایت هایی از جنبش های شیعی در عراق و بحرین می شد و این حمایتها توسط دولت ایران صورت میگرفت و یا حتی در خود عراق. در یک سو میتوان گفت که هویتها خود فضایی را ایجاد میکند که بتواند بر کشورهای رقیب تاثیر بگذارد و در دیگر سمت هم هویت ها از سوی رهبرانشان به عنوان تهدید حساب می شوند چرا که رژیم های سیاسی در زمان خودشان در خلیج فارس یک رژیم های بسته و رانتی هستند که در آن قدرت ها از بالا به پایین انتقال پیدا میکند به همین خاطر تهدید هویتها بسیار وجود دارد. وی یادآور شد: مثلا در جهان عرب و در بحرین یک خیزش مردمی را به عنوان یک خیزش شیعی سرکوب می کنند و هم چنین در عربستان و امارات نیز خیزش های مردمی را به عنوان خیزش شیعی سر کوب می کنند. در واقع در منظومه هویتی مذهب مهم ترین مسئله ای است که هویتها را دستکاری میکند. مثلا در خلیج فارس ما شاهد اکثریت شیعه و اقلیت سنی در بعضی کشورها و بالعکس این هستیم. به عنوان مثال در ایران، بحرین، عراق اکثریت شیعه را داریم و برعکس آن در عربستان اقلیت شیعه را داریم که اینها خود رقابت بین شیعه و سنی را موجب می شود. به گونه ای که این رقابت ها تاجایی پیش رفته است که در تحولات اخیر معمولا بحثی که مطرح میشود بحث جنگ سرد جدید عربی است. جنگ سردی که دیگر درون جهان عرب نیست بلکه جنگ سردی که بین جهان عرب و جهان ایران در قالب مذهب تشیع و تسنن است و بخشی از آن نیز در داخل خود جهان تسنن است و شامل رقابت هایی است که بین جریان های وهابی و جریان های سلفی عربستانی و قطری است. نگاههای هویتی در تاریخ منطقه خلیج فارس بسیار برجسته است وی در ادامه گفت: این نگاههای هویتی در تاریخ منطقه هم بسیار برجسته هستند مثلا زمانی که انقلاب ایران شکل گرفت جنبش های شیعی بسیار برجسته شدند. در عراق حزب «الدعوه» تقویت میشود و نیروهایش وارد عربستان میشود همچنین در عربستان  و در مناطق شرقی این کشور جنبش های شیعی فعال میشوند و در کویت نیز به همین شکل و بعد از این می بینیم که جنبش های شیعی سیاسی میشوند چرا که دولتی وجود دارد که از آنها حمایت میکند. مثلا دولت انقلابی ایران علنا از جنبش های شیعه اعلام حمایت می کند و حتی در مورد عراق اعلام میکند که شیعه ها میتوانند علیه صدام قیام کنند و رژیم را براندازند. وی افزود: بعد از آن حمله صدام به ایران مطرح میشود که بازهم عامل هویت در آن بسیار مطرح است چرا که صدام بر هویت پان عربی تاکید میکند و جنگ با ایران را به عنوان جنگ قادسیه می بیند برای اینکه بتواند جهان عرب را با خود همراه کند. همچنین در دیگر سو ایران جنگ با عراق را به عنوان جنگ با جهان کفر و سکولار مطرح کند و در واقع صدام را یک دست نشانده جهان کفر میبیند و در سطح خردتر هم میبینیم که دو طرف هویتهای یکدیگر را دستکاری میکنند. مثلا ایران بر جنبش های شیعی عراق تاثیر گذار است و از درون شیعه ها را علیه صدام بر می انگیزاند از دیگر سو صدام بر هویت های خرد ایرانی مثل هویت های عربی و هویت های بلوچی و کردی کار میکند. بعد از آن حمله عراق به کویت مطرح میشود و در آن هویت کلان پان عربی فرو می پاشد و می بینیم که این کلان هویت پان عربی در جهان رنگ می بازد و هویت های خردتری شکل میگیرد. با حمله عراق به کویت و حمله ائتلاف به صدام حسین اتفاقی که می افتد این است که با ایجاد مناطق امن در مناطق شیعه نشین و کردنشین عراق، شیعه ها و کردها به عنوان هویت هایی که از آنها حمایت می شود بازیگران فعالی میشوند و دقیقا در همین برهه است که کویت به شیعه ها اجازه می دهد که وارد پارلمان بشوند و در بحرین می بینیم که به نسبت حقوق شیعه ها به رسمیت شناخته میشود و در عربستان می بینیم که گفتگوها بین دولت و رهبران شیعی به مرور در حال شکل گیری است. بافت حکومتی کشورهای خلیج فارس عامل تعیین کننده الگوهای روابط منطقه است جوکار در ادامه گفت: بعد از آن شاهد جنگ ۲۰۰۳ عراق هستیم و فضای جنگ به شکلی پیش میرود که فضای هویتی میشود یعنی یک رژیم که مورد حمایت سنی هاست کنار میرود و رژیمی که مورد حمایت شیعه هاست شکل میگیرد و از آن به بعد است که رقابت های درون عراق سوار میشود بر گسلهای هویتی. ایران از جنبش های شیعی حمایت میکند و از دیگر سو عربستان از سنی ها و به نوعی از کردها حمایت میکند و از این به بعد کردها یک بازیگر فعال میشوند و شیعه ها به همین شکل و همچنینن سنی ها یک حامی خوب پیدا میکنند. بعد از آن در خیزش های عربی عامل هویت یک عامل بسیار مهمی میشود و عربستان از جنبش های سلفی حمایت می کند و یک اختلافی بین قطر و عربستان می افتد و قطر  از جنبش اخوانی حمایت می کند و ایران هم تحولات عربی را به عنوان یک بیداری اسلامی می بیند. لذا هویت های فرا ملی و فرو ملی به دلیل بافت حکومتی که در منطقه و جود دارد یک عامل اساسی است که تعیین کننده الگوهای روابط در منطقه است. جوکار تصریح کرد: مسئله بعدی مسئله اختلافات زمینی و مرزی است. خلیج فارس از جمله مناطقی است که اختلاف مرزی بسیاری در آن وجود دارد. حتی بین کشورهایی که شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند به عنوان یک نهاد و یک سازمان که برای اتحاد بیشتر بنا شده بود بیشترین اختلافات سرزمینی وجود دارد. در این منطقه دو شکل اختلاف وجود دارد یکی اختلافاتی که بین خود جهان عرب وجود دارد مثل اختلافات سرزمینی بین عراق و کویت که از سال ۲۰۰۹ به بعد و با سفر نخست وزیر کویت به عراق و بعد از آن سفر مالکی به کویت بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ تقریبا حل شد. همچنین اختلافات کویت و عربستان بر سر منطقه تقسیم شده و اوضاع نفتی مناطق «الوفقره» و «الخفچی» که در آن وجود دارد. در سال ۲۰۱۵ هم اختلافات به حدی رسید که شرکت های بین المللی که برای استخراج نفت آمده بودند چون دو دولت به توافق نرسیدند مجبور شدند استخراج نفت را از این مناطق متوقف کنند. همچنین اختلاف عربستان و قطر و اختلاف قطر و بحرین بر سر مجموعه جزایر «حوار» را داریم، مشکلات عربستان و امارات بر سر «بوریمی» و «لیوا»، همچنین مشکلات حل نشده امارات و عمان بر سر منطقه «دیبا» را داریم که این اختلافات همیشه در جهان عرب و شورای همکاری وجود دارد اما متناسب با اینکه یک دشمن بیرونی باشد که اینها را منسجم بکند از این اختلافات کاسته میشود و یا اینکه تشدید میشوند. وی افزود: اختلاف بعدی هم اختلافی است که بین ایران و کشورهای عربی وجود دارد مهمترین آنها جزایر سه گانه هست که دولتهای عربی سعی میکنند به عنوان یک ابزار فشار  بر ایران وارد کنند و هر مسئله ای که مطرح میشود بلافاصله این موضوع را مطرح می کنند تا فشاری بر ایران باشد. این اختلافات سرزمینی و مرزی که در منطقه وجود دارد حاصل دو پیامد است. یکی مسئله نفت است که بیشترین اختلافات را ما در مناطقی داریم که حوزه های نفتی وجود دارد چرا که در این مناطق یا معمولا توافق موقتی شکل میگیرد که استخراج نفت را موقتا انجام بدهند یا اینکه معمولا آن حوزه ها را متوقف می کنند مثل مورد عربستان و کویت که پیشتر مطرح شد. در خیلی از موارد این اختلافات ناشی از هویتهایی است که بین مرزها وجود دارد به خصوص نگاهی که عراق به خوزستان ایران داشت. این نگاه مرزی بود اما یک نگاه هویتی هم بود و قائل به این بود که خوزستان باید از ایران جدا شود. آنچه که باعث شده این اختلافات حل نشود وجود یک الگوی رقابتی یا تخاصمی بین دولتهاست که مانع میشود دولتها یک رویکرد حل المسائلی را در پیش بگیرند. جوکار همچنین گفت: مسئله بعدی که الگوهای روابط را در خلیج فارس تعیین میکند رقابت برای کسب برتری منطقه ای است؛ بر اساس تعریفی که خود بوزان مطرح میکند. ساختار آنارشیک منطقه بسیار فعال است و یک تقیسم بندی سه ضلعی در منطقه وجود دارد که پیش از سرنگونی صدام، ایران، عراق و عربستان سه قطبی منطقه را تشکیل میدهند و هر کدام از این سه کشور به دلیل ساختار امنیتی تلاش میکنند که برای بالابردن امنیت خود می کوشند. یا اینکه مثلا عربستان به سمتی پیش رفت که شورای همکاری خلیج فارس را برای موازنه مقابل ایران و عراق ایجاد کرد و همزمان با آن بعد از حمله صدام به کویت پیمانهای امنیتی را با آمریکا به امضا رساند و همین باعث شد که پای آمریکا به منطقه باز شود. شکل گیری شورای همکاری و نگاهی که به ایران و عراق داشت و نگاه عراق به ایران و حمله ای که به کویت داشت و همچنین نگاه ایران به این مسئله از دیگر موارد موجود بود. از یک طرف می بینیم که شورای همکاری ایران را مهم ترین تهدید خودش می داند و با عراق همکاری میکند از طرف دیگر  پای آمریکا را به منطقه باز میکنند. از دیگرسو خود عراق هم یک حس برتری جویی دارد و احساس ترس را همزمان در ایران و عربستان ایجاد میکند و این باعث فضای رقابتی بین سه کشور در منطقه  شد که الگوهای روابط را به سمت تخاصم پیش میبرد. عربستان پتانسیل تبدیل به یک هژمون منطقه ای را ندارد  وی افزود: وقتی حمله آمریکا به عراق صورت گرفت و صدام حسین سقوط کرد به جای اینکه از این الگو کاسته شود تشدید هم شد و به سمت تخاصم رفت چون عراق باعث توازن بخشی بود که فایده آن برای عربستان این بود که مانع از قدرت طلبی ایران میشد. عربستان مشکلی که دارد این است که حتی اگر هم  بخواهد به یک هژمون منطقه ای تبدیل شود پتانسیل های لازم را ندارد. و معمولا سیاست منطقه براین است که مانع شکل گیری هژمون منطقه ای میشود. حالا این براساس ائتلاف داخلی که بخواهد تسلیحاتش را بیشتر کند و یا قوای نظامی اش را قویتر کند و براساس پیوندهای امنیتی است که با بیرون برقرار میکند. و ما از این به بعد میبینیم که وقتی عراق هضم میشود و عراق به جای اینکه دشمن ایران شود تبدیل به دوست منطقه ای ایران میشود و یک حوزه برای بازی منطقه ای ایران، بازهم رقابت ها به جای کاسته شدن بیشتر نیز میشود. نفت برای کشورهای خلیج فارس یک ابزار امنیتی است تا یک ابزار اقتصادی وی افزود: مسئله بعدی مسئله نفت است و در واقع یک پتانسیلی وجود دارد در منطقه برای اینکه بتواند یک همکاری منطقه ای را ایجاد کند. وقتی اوپک ایجاد میشود یک همکاری منطقه ای ایجاد میشود که بتواند در مقابل کمپانی های غربی عرض اندام بکند و از حقوق کشورهای نفت خیز دفاع بکند. اما به دلیل نگاه امنیتی که دولتها دارند و به دلیل اینکه امنیت دغدغه اصلی دولتها در منطقه است معمولا نفت به عنوان یک ابزار امنیتی است تا اینکه یک ابزار اقتصادی به همین خاطر دولتها از نفت به عنوان یک ابزاری برای محدود کردن و یا برتری جویی برای رقبای خود استفاده میکنند. جوکار در ادامه گفت: اینکه دو جنگ در منطقه دقیقا به خاطر نفت اتفاق می افتد. اینکه عراق به مناطق نفت خیز ایران حمله میکند، خوزستان را میگیرد به بهانه نفت و به خاطر اختلافاتی که در مناطق نفت خیز داشت به کویت حمله میکند. لذا نفت به جای اینکه یک کارکرد مثبت داشته باشد و همکاریهای منطقه ای را تقویت بکند به خاطر اینکه دولتها نگاه و دغدغه امنیتی دارند معمولا به عنوان یک ابزار استفاده میشود. همین نفت هست که به دولتهای عربی اجازه میدهد که تسلیحات بیشتری را بخرند و یک ابزاری در اختیار عربستان قرار میدهد که ایران را تحت فشار قرار بدهد. مثلا نمونه خیلی بارز آن در سالهای ۱۹۸۰ و ۸۵ است که عراق به جزیره خارک حمله کرد و ما به شدت به نفت و درآمدهای نفتی نیاز داشتیم که تسلیحات بیشتری بخریم. همزمان می بینیم که عربستان به بهانه اینکه نفت عراق را جایگزین کند تولید نفت خود را افزایش میدهد و قیمت نفت به زیر هشت دلار میرود و ایران تحت فشار زیادی قرار میگیرد.  وی افزود: بعد از آن و زمانی که تحریم هایی علیه ایران اتفاق می افتد افزایش تولید نفت در عربستان صورت میگیرد و باعث پایین آمدن قیمت نفت و تحت فشار قرار دادن ایران میشود و حتی بعد از آن نیز عربستان قصد تصرف بازارهای ایران را دارد؛ با تخفیف های ویژه ای که به مشتریان اروپایی خود میدهد. تمام اینها زمانی اتفاق می افتد که خود عربستان هم به شدت با کسری بودجه مواجه است و نیازمند آن است که درآمدهای نفتی خودش را بیشتر کند. ولی به خاطر اینکه یک نگاه امنیتی به نفت وجود دارد و  برای اینکه رقیب منطقه ای خود  یعنی ایران را محدود کند قیمت نفت را پایین نگه میدارد تا  بتواند رقیب خود را زمین بزند.  وی یادآور شد: اما بحث دیگری که در الگوهای روابط مطرح است بحث ایالت متحده در منطقه است؛ بحثی که خود بوزان نیز آن با عنوان پوشش خارجی مطرح میکند. با ورود ایالت متحده به منطقه دقیقا هیمن اتفاق می افتد و الگوهای روابط را تحت تاثیر قرار میدهد. مثلا هنگام حمله ایالت متحده به عراق، سایر کشورهای عربی هم از آمریکا حمایت میکنند و پیمانهای امنیتی ده ساله با آمریکا می بندند. متعاقبا ایالت متحده شروع به احداث پایگاه در این کشورها می کند و بعد از این و در دوران کلینتون، سیاست مهار ایران و عراق را دنبال میکند و بقیه کشورهای شورای همکاری از این کشورها حمایت میکنند و هرچقدر که این پوشش بیشتر هست و همسویی کشورهای شورای همکاری و ایالت متحده و کشورهایی اروپایی بیشتر میشود رقابتهای منطقه ای بین ایران و عربستان هم در منطقه بیشتر میشود. ایالت متحده به عراق حمله میکند و صدام را سرنگون میکند. بنابراین یکی از مولفه های دیگری که این موضوع را تحت تاثیر قرار میدهد همین عامل خارجی است که برخی دولتهای منطقه از این پوشش و نفوذ خارجی استفاده میکنند.  جوکار در ادامه گفت: این مولفه ها که در واقع الگوها را به سمت رقابت بردند دو نمود داشت یکی در شورای خلیج فارس و دیگری سرایت رقابت های بین خاورمیانه و خلیج فارس است یعنی هرچقدر که دولتها به سمت رقابت بیشتر می روند این رقابت به سایر حوزه ها نیز سرایت پیدا میکند. بوزان در این باره مطرح میکند که چند عامل خلیج فارس را به خاورمیانه متصل میکند یکی بحث اسلامیت دیگر عربیت و بحث دیگر مسئله فلسطین است. چیزی که باعث شده خاورمیانه به خلیج فارس متصل شود تحت تاثیر رقابت هایی است که بین ایران وعربستان شکل میگیرد یکی مسئله اسلام سیاسی است و دیگری مسئله فلسطین است.  به اندازه ای که ایران و عربستان در منطقه با یکدیگر رقابت دارند به همان میزان سعی میکنند تفسیرهای خاص خودشان را از اسلام در منطقه گسترش بدهند. ایران با تفسیری شیعی معتقد است که ام القرای جهان اسلام است و عربستان معتقد است که ام القرای جهان اسلام است با تفسیر سنی وهابی و نمود این رقابت ها در حمایتی هایی که از جنبش های مذهبی در منطقه صورت میگیرد دیده میشود. نمود دومش هم بحث فلسطین است که ایران معتقد به محور مقاومت و اخراج اسرائیلی هاست در حالی که عربستان خواهان سازش با اسرائیل است تا بتوانند با هم بحث دو دولت را پیش ببرند. ایران معتقد است که یک الگوی امنیتی بومی باید در منطقه خلیج فارس شکل بگیرد  وی افزود: بعد از خیزش های عربی این مسئله تشدید میشود و اوج این مسئله را ما در سوریه شاهد هستیم. همزمان یک خرده رقابت کوچکتری هم بین عربستان و قطر در منطقه شکل میگیرد. بر اساس تصویری که از نوع جریان های مذهبی دارند عربستان از جنبش های سلفی حمایت میکند و  قطر از جنبش های اخوانی. مسئله بعدی هم تعارض بر سر نظام امنیتی است که در خلیج فارس باید شکل بگیرد و ایران و عربستان هنوز با این مسئله درگیر هستند که چه الگوی امنیتی باید در منطقه شکل بگیرد. ایران معتقد است که یک الگوی امنیتی بومی باید در منطقه شکل بگیرد که بدون دخالت قدرت های خارجی و کاملا متکی بر الگوی امنیتی جمعی و با حضور تمام قدرتها باشد. در حالی که عربستان معتقد است که ایران خود یک معضل برای خلیج فارس است و به این خاطر ایران نه تنها در چارچوب ها نیست بلکه نیاز است که دولتهای بیرون منطقه ای وارد این چارچوب شوند. الگوی امنیتی منطقه خلیج فارس رقابتی و تعارض آمیز است وی در ادامه گفت: لذا آمریکا و بعد از آن کشورهای اروپایی وارد معادلات امنیتی خلیج فارس میشوند و از مجموع این مسائل میتوان به این نتیجه رسید که برای  بررسی الگوهای روابط ما نیاز داریم که ریشه های آن را بررسی کنیم و از دل همه اینها ما می بینیم که یک ساختار امنیتی در منطقه شکل گرفته که معضل امنیت را به دغدغه اول کشورها تبدیل کرده و همه کشورهای سعی میکنند یا به سمت برتری جویی منطقه ای پیش بروند و یا اینکه مانع رقابت های منطقه ای بشوند و یا اینکه سعی میکنند خرده هویت ها را دستکاری کنند و یا اینکه حمایت کنند از هویت های فراملی برای اینکه دولتهای رقیبشان را از میدان به درببرند. همزمان از ابزار نفت هم برای خرید تسلیحات و هم حمایت از جنبش های مخالف و موافق خود استفاده میکنند.  در ادامه این نشست هرمز جعفری دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون تغییر الگوهای دفاعی شورای همکاری خلیج فارس و توازن قدرت در منطقه گفت: بعد از حمله ۱۱ سپتامبر و اتفاقاتی که افتاد ایالات متحده به عراق و افغانستان حمله کرد و نظم امنیتی منطقه را به هم زد این سیاستی که آمریکایی ها در  سطح منطقه ایجاد کردند اولین پیامدش این بود که موازنه قدرت در منطقه را به ضرر عربستان و به سود ایران به هم زدند. به لحاظ تاریخی وقتی نگاه میکنیم نظم امنیتی منطقه بعد از انقلاب اسلامی ایران به نحوی چیده شده بود که بتوانند ایران را مهار کنند. اما با این تحولاتی که اتفاق افتاد آمریکا دو حکومت دشمن ایران که در همسایگی شرقی و غربی ایران وجود داشتند را از بین برد و در عوض دولتهایی بوجود آمدند که طرفدار ایران بودند و در این بحث قبل از هر چیزی عربستان بازنده بود. عربستان در ابتدای امر سعی کرد که با توجه به وابستگی که به آمریکا داشت و قولهایی که از آمریکایی دریافت کردند در قبال این تحولات زیاد سادگی نکردند اما به مرور که متوجه شدند بازنده این تحولات نه جمهوری اسلامی ایران بلکه عربستانی ها هستند طبیعتا به سمتی رفتند که قاعده بازی را به هم بزنند. وی افزود: مهم ترین بحث در این زمینه بحث به هم خوردن سه ضلعی قدرت ایران، عراق و عربستان در خلیج فارس بود که برای عربستان مهم ترین بحثی که اتفاق افتاد این بود که صدام حسین سقوط کرد و دشمن درجه یکی که در همسایگی ایران بود از هم فروپاشید و تحت نفوذ ایران قرار گرفت و از این به بعد عربستان به صورت عریان تری موازنه را در مقابل ایران ایجاد میکرد و رهبری را بر عهده میگرفت. این بحث با مسئله برنامه اتمی ایران و توافق نامه ای که بین ایران و گروه 5+1 شکل گرفت جدی تر هم شد به این معنا که ایران دو دشمن خودش را بدون اینکه هزنیه ای بکند از میان برداشته بود و در مرحله بعدی با ایالت متحده آمریکا که لیدری چینش نظم امنیتی منطقه ای برای مهار جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشت وارد مذاکره شده بود. که نهایتا از نگاه عربستانی ها و کارشناسان این حوزه منجر به تقویت ایران میشد.  حعفری تصریح کرد: به همین خاطر عربستانی ها با حمایت از جنگ های نیابتی در منطقه سعی کردند قاعده بازی در عراق و افغانستان را تغییر دهند. در افغانستان با حمایت از باقی مانده گروه طالبان دولت مرکزی را تحت فشار قرار میدهند و ساختار سیاسی آن را به نحوی تغییر بدهند که به نفع عربستان باشد. آخرین تحولاتی که وجود داشت همان بحث حملات به هشت استان افغانستان در چند روز گذشته بود که گفته میشود ۴۰ هزارفرد مسلح به هشت استان افغانستان حمله کردند که طبق برآوردی که صورت گرفته به لحاظ مالی صرفا برای این حمله طالبان بیش از یک میلیارد دلار هزینه شده است. این مبلغ نمیتواند توسط یک گروه کوچک جمع آوری شود. این حمله طبیعتا یک حامی بزرگ بین المللی پشت پرده دارد. پول این دست گروها در واقع از سمت کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس تامین میشود و در عراق هم به همین شکل بود. به این ترتیب در بحث خاورمیانه موازنه قدرت در سطح خاورمیانه به صورت کلی تغییر کرد و این تغییر در موازنه قدرت بر رقابت بین کشورهای منطقه با محوریت ایرانی -عربستانی افزود. وی افزود: مسئله دیگری که وجود دارد برهم خوردن توازن در خود دنیای عرب است که با سقوط صدام حسین و درگیری داخلی در عراق آغاز شد و با آنچه که بهار عربی خوانده میشود تقویت شد و در کنار این دو تحول تاریخی تحول دیگری رخ داد و آن افزایش قیمت نفت بود که در آمدهای نفتی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نجومی شدند. در واقع از محل این درامدهای سنگینی که اینها داشتند برنامه های مدرنیزاسیون خود را در حوزه های سیاسی و نظامی پیش بردند. در حالی که همین عربستان در سال ۱۹۹۹ برای پرداخت حقوق کارمندان از حاکم ابوظبی پول میگیرفت و حقوق کارمندان خودش را میداد ولی الان اگر به عربستان نگاه کنیم می بینیم که بیش از یک تریلیون دلار سرمایه در آمریکا دارد.  وی در ادامه گفت: این سرمایه های عظیم به عربستان کمک کرد تا بتواند در بخش نظامی هم خودش را تقویت بکند و در بخش دفاعی هم به حدی رسید که در سال گذشته رتبه سوم را در حوزه بودجه دفاعی در دنیا به دست آورد. یا کشور کوچکی مثل امارات رتبه چهاردهم دنیا را در بودجه دفاعی داشت و این فعالیت های گسترده نظامی به آنها کمک کرد که بتوانند در کشورهایی که درگیر انقلاب عربی هستند هم نقش آفرینی بکنند. در عراق مداخله کردند و ابتکار عمل را به دست گرفتند و در سوریه نیز وقتی شورای ملی سوریه شکل میگیرد در قطر تاسیس میشود و همچنین لیدری ائتلاف ملی سوریه را عربستانی ها به عهده میگیرند. هم چنین قطری ها در مصر هشت میلیارد دلار به اخوان المسلمین کمک میکنند و همین قطر در کشوری مثل مصر مداخله میکند و هم با حزب الاصلاح و هم حزب علی عبدالله صالح ارتباط برقرار میکند به نحوی که حتی عصبانیت عربستان را هم در پی داشت و منجر به حذف آنها در همان بدو امر از یمن میشود که البته الان قطری ها یک نیروی هزار نفری هم در  یمن دارند. وی افزود: در گذشته مصر، سوریه و عراق حرف اول را در دنیای عرب میزدند. اما اکنون با توجه به گرفتاری هایی که این کشورها دارند چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ اقتصادی اوضاع و احوال به نفع شورای همکاری خلیج فارس تغییر کرده است. وی در ادامه گفت: این کشورها در سطح کلان بین المللی هم با این درآمدهای نفتی نقش آفرینی میکنند. مثلا عربستان جز «گروه جی بیست» میشود به این معنی که یک کشور جهان سومی نفت خیز در تعیین ساختارهای بین المللی هم دخالت میکند. علاوه بر این بحث منابع نفتی که تا دیروز منبع اصلی قدرت این کشورها بود، الان صندوق ذخیره ارزی هم به عنوان یک مولفه مهم در حوزه سیاست خارجی بین الملل مطرح شده که قدرت آنها را دوبرابر کرده به این معنی که اگر قیمت نفت هم سقوط بکند این کشورها خیلی راحت از محل داشته ها�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن