واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: روایت تازه از مراسم تشییع آیتالله هاشمی
حاج سیدحسن آقا اصلا درحال خودش نبود. غسل وکفن که تمام شد وقرار شد خانمها برای وداع بیایند سید برخاست وغمگینانه برصورت هاشمی بوسه زد.من هم خواستم صورتی را که بارها بوسیده بودم ببوسم اما نتوانستم.باورم نمی شد ونمی شود این هاشمی است که با آن هیبت که بارها و بارها شاهد بودم بزرگان سیاست دنیا درمقابلش زانومی زدند و دست بر زانو در محضرش می نشستند و به سخنانش گوش می دادند بی جان در پیش روی ام بر کف تختی برای غسل افتاده است.
آفتابنیوز : غلامعلی رجایی در کانال تلگرامی خود نوشت: سه روز تلخی که بر ایران گذشت امروز مردم ایران اسلامی با حضور در مراسم اقامه نماز بر پیکر مجاهد و مفسر قرآن هاشمی بزرگ سنگ تمام گذاشت و در یک تشییع بیش از دو میلیونی که کارشناسان اینگونه مراسم حدس میزنند از هاشمی قدردانی تاریخی و با شکوهی کرد. مراسم تشییع هاشمی به گمان برخی ناظرین، بعد از تشییع امام و آیت الله طالقانی نظیر دیگری درکشورنداشته است.در مسیر تشییع به چشمان بعضی می نگریستم.می گریستند.کسی به من گفت من برای نزدیکانم اینقدر گریه نکردهام.
پس ازتشییع که به منزل بازگشتم برادری روحانی ازقم تلفن زد وضمن تسلیت های های گریه کرد. الآن که این نوشته را می نویسم دوست دیگری تلفن زد وگفت چشمانم اشکبار است و بغض اجازه نمی دهد بیشتر با تو صحبت کنم و تو را تسلیت بدهم.
خود من با اینکه سه روزاز این واقعه غیرمنتظره تلخ گذشته مالک اشکهایم نیستم.احساس میکنم هیچ چیزمرا آرام نمی کند.امشب که پس از سه روز نشستم و پیامکهای تسلیت راخواندم تا بلکه کمی آرام بشوم، اما نشدم.تصور اینکه فردا به مجمع بروم و از پنجره دفترم نبینم که ماشین حامل حاج آقا به مجمع وارد نمیشود و ایشان از ماشین پیاده نمیشود و من سر راهشان نمیایستم تا سلامی بکنم مرا بسیارعذاب میدهد.
چه لبخندی می زد هروقت اول صبح مرا می دید.هر روز صبح که آیت الله به مجمع می آمد واز جلوی اتاق کار من رد می شد تقریبا بی استثنا این توفیق ازآن من بود که بایستم وبه ایشان سلام بدهم ومهربانانه جواب بشنوم.نشد یکبارمعمولی به سلام من پاسخ بدهد.بارها این سلام با صحبتی ازسوی من وگاه از سوی ایشان همراه بود که یا می ایستاد ویا درحال حرکت با ایشان صحبت میکردم. بعضی روزها وقتی می دیدند سخنی نمی گویم وسرجایم می ایستم، نیم نگاهی به سمت راستشان که ایستاده بودم، داشتند گویی منتظرصحبتی هستند.بارها به بعضی گفتم این لبخند صبحگاهی هاشمی را با لذتهای دنیاعوض نمی کنم.بارها که ایشان را می دیدم در دلم میگفتم نکند روزی بیاید وماشین هاشمی پشت پنجره دفترم توقف نکند .ازآنچه می ترسیدم برسرم آمد.
پس ازنمازبا دو سه نفراز دوستان با مترو راهی بهشت زهرا شدم.باورم نمی شد روزی بتوانیم هاشمی را دفن کنیم.به کسی گفتم امروز یک نفردفن نشد. چه سرمایه هایی را با خود به زیرخاک برد.خوشا به حال خاک.
شب حادثه که ایشان را درمنزل امام غسل دادند ومن با فرزندان ایشان وجناب حاج سیدحسن وآقا سید یاسرخمینی نظاره گرکار بودیم من با چشمانی اشکبار فقط به چهره آرام نورانی هاشمی نگاه می کردم.با خودم می گفتم چطوراین کوه علم و تفسیر و تجربه و دنیایی از زیرکی و فطانت را میشود دفن کرد.
موقع کفن مهرنمازم را که تربت سیدالشهداست ازجیبم درآوردم و به حاج حسین از بچه های خوب جماران دادم تا بر روی سینه حاج آقا بگذارد که گذاشت.خواستم ازمن چیزی دراین سفرآخرت با هاشمی باشد.
حاج سیدحسن آقا اصلا درحال خودش نبود. غسل وکفن که تمام شد وقرار شد خانمها برای وداع بیایند سید برخاست وغمگینانه برصورت هاشمی بوسه زد.من هم خواستم صورتی را که بارها بوسیده بودم ببوسم اما نتوانستم.باورم نمی شد ونمی شود این هاشمی است که با آن هیبت که بارها و بارها شاهد بودم بزرگان سیاست دنیا درمقابلش زانومی زدند و دست بر زانو در محضرش می نشستند و به سخنانش گوش می دادند بی جان در پیشرویام بر کف تختی برای غسل افتاده است.
چه می شود کرد.قدرت خداست که در مرگ اینگونه آشکار می شود یا من فی الممات قدرته
قبل ازکفن دست به کف وساق پاهایش کشیدم. پاهایی که در زندان های مکرربسیارشلاق خورده بودند.گریستم وقتی به یادم آمد که یکباربه مناسبتی می فرمود هنوزگاهی پایم ازشدت کابلهایی که خورده واستخوانش شکسته تیرمی کشند.
چه تدبیردرستی بود این تقدیرکه هاشمی درکنارامام به خاک سپرده شد.
امشب که به مسجد محل رفتم شبیه به این تعبیر را ازیکی ازمامومین ومومنین مسجد شنیدم.چقدر مردم ما نکتهسنج هستند.
ازاین پس نام و یاد هاشمی با نام خمینی توام خواهد شد. درمصاحبهای که سه سال پیش با او داشتم و درکتاب "درآینه"- که این اسم را خود ایشان از بین چندعنوان پیشنهادی من انتخاب کرد-آوردهام بهترین و اولین تحول را در زندگیاش مرهون آشنایی با امام میدانست.
کاش می دانستم این چند روز بین امام و هاشمی چه گذشته است.
توفیق داشتم در داخل ضریح امام نمازلیله الدفن را که می گویند بهتراست بلافاصله پس از دفن میت انجام شود برای هاشمی بخوانم .پس ازآن دو رکعت نمازهم برای امام خواندم و سر نهاده بر سر قبرامام بسیارگریستم وازایشان خواستم خودش برای آینده این انقلاب فکر و دعایی بکند.
روزهای سختی برمن و ما می گذرد .تنها دلخوشیام این است که خدای هاشمی هست.
۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]