واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : روایتی از هفت هزار سال نجابت و شیدایی، ضمیمه رایگان صبح شنبه روزنامه ایران، نشریه ای 260 صفحه ای که غوغا و آشوبی وصف ناشدنی در پی داشت. اولین مسأله ای که در همان ابتدای مقدمه و سرمقاله خاتون به چشم می آید فرافکنی مشکلات و مسائل حجاب در جامعه اسلامی است؛ مسأله ای که همیشه و همه جا در طول تاریخ، انسان برای توجیه کم کاری های خویش زده و به واسطه آن خود را از تمامی مشکلات و مسائل تبرئه نموده است. در قسمتی از سرمقاله این ویژه نامه که توسط جوانفکر به نگارش درآمده است وی با طرح سوالاتی سعی در تبیین صورت مسأله داشته است سوالاتی از قبیل: مسئول و مقصر کیست؟ آیا علما، روحانیون وفرهیختگان جامعه اسلامی مسئول و مقصرند که نتوانسته اند معنا و مفهوم حجاب را به عنوان ایمن کننده و نجات بخش زن، به روح و جان زنان مسلمانی ایرانی نفوذ دهند؟ آیا کسانی که به نام اسلام در کشور مدیریت کردند و به جای تجلی مکارم اخلاق در رویکرد و عملکرد خود، ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری را گسترش دادند، مسئول فاصله گرفتن بخشی از زنان جامعه از حجاب اسلامی هستند؟ آیا مقدمات صورت گرفته برای برخورد با بدحجابی اشتباه بوده است؟ همان طور که ملاحظه می کنید تمام سوالات به گونه مطرح شده است که خود فرد هیچ اختیاری از خود نداشته و این جامعه است که برای او تعیین می کند که چه حجابی داشته باشد و اصلا حجاب داشته باشد یا خیر؟ در صورتی که مسأله حجاب قبل از آنکه یک مسئله اجتماعی و فرهنگی باشد و دست مایه رسیدن به قدرت برای بعضی افراد گردد یک اعتقاد شخصی است، اعتقادی که پایه های آن از همان کودکی در شخصیت هر فردی پایه ریزی می گردد و اگر بنای ستون های آن لرزان باشد چیزی جز تخریب آن هم در زمان نوجوانی و جوانی یعنی اوج نیاز انسان به رعایت حجاب برای حفظ از بسیاری از آلودگی و گناهان در پی نخواهد داشت. باید به این اعتقاد رسید که حجاب مسأله ای است که پایه های آن در خانواده استوار می گردد و این خانواده است که به عنوان اولین مربی یک کودک را با حیا بار می آورد یا آن را فردی لاقید تحویل جامعه می دهد؟ جامعه، فرهنگ و محیط از جمله عوامل تأثیر گذار بر روی حجاب هستند اما نه اینکه در اولویت مهم و اصلی واقع گردند چه آنکه در زمان رضاخان چادر از سر زنان می کشیدند اما آنان که به چادر و حجاب اعتقادی راسخ داشتند هیچ گاه دست از آن برنداشته تا جایی که عده ای از زنان برای حفظ حرمت و کرامت خویش خانه نشین شدند. بنابراین به نظر می رسد این آقایان به اصطلاح روشنفکر و دارای درد مردم دوباره بوی انتخابات و صندلی ریاست به مشامشان رسیده و با نشر مقالات و تفکراتی غیر معقولانه و بدور از حکمت سعی در جذب آراء جوانان به نفع خودشان می نمایند. زهی خیال باطل که "و مکروا مکر الله و الله خیر الماکرین" در قسمتی دیگر از این ویژه نامه ضمیمه رایگان روزنامه دولتی ایران قسمت هایی از سخنان (شخص دوم کشور) آقای احمدی نژاد آورده شده که به این شرح می باشد: مشکل ملت ما رنگ لباس و مدل مو نیست چرا مردم را کوچک می کنیم؟ یعنی واقعا مردم را اینقدر کوچک می کنیم که الان مشکل جوان های ما این است که مدل موهایشان را چگونه بگذارند و دولت هم نمی گذارد؟چرا مردم را اینقدر دست کم می گیرید؟ مشکل کشور ما این است که مثلا فلان دختر ما، فلان لباس را پوشید؟مشکل کشور ما این است؟ راستش را بخواهید ما که تا به حال طعم قدرت را نچشیده ایم و امیدواریم که هیچ گاه نیز این چنین نشود، که بسیار بوده اند مردانی که قبل از نشستن بر اریکه قدرت جوری بوده اند و پس از برخاستن از آن هزار جور شده اند. اما نمی دانم چه حکمتی دارد که وقتی کسی بر روی آن می نشیند تمام آرمان ها و اعتقاداتش را از یاد می برد. آخر مگر می شود تنها به گفتن جمله اللهم اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره اکتفا نمود؟ شما که خودتان اهل فضلید و می دانید که در روایات اسلامی ما یکی از مسائلی که بر آن تأکید فراوانی شده این است که بزرگترین گناه، گناهی است که کوچک شمرده شود و حال سوال اینجاست که مگر نه اینکه رعایت حجاب و حفظ ظاهر دین از پایه های دین مبین اسلام به حساب می آید، مگر نه اینکه مسلمان بودن به رعایت اعتدال در تمام امور زندگی است و مگر می شود در جسمی آلوده قلبی پاک را نگه داری کرد؟ اگر جواب این سوالات مثبت است پس چرا وقتی پای منافع شخصی به میان می آید افراد از کوچکترین اعتقادات تا بزرگترین آنان را مورد هدف خویش قرار می دهند؟ (هنوز موج انحراف سی دی ظهور نزدیک است از خاطرمان نرفته است!) چرا وقتی پای قدرت و ریاست به میان می آید افراد نردبانی می سازند برای رسیدن به پله های بالای مدیریتی غافل از آنکه با گذاشتن قدم بر روی نردبانی که هر کدام از پله های آن یک عقیده است، آن پله با غرور و خودخواهی و ریاست طلبی شکسته می شود و دیگر راه برگشتی برای فرد باقی نمی ماند. آقایان لطفی کنید و ما را از برزخ دنیای سیاست و قدرت نجات دهید و تکلیف ما را یک سره کنید؟ به ما بگویید پس چه فرقی شد بین دولت آقای خاتمی و دولتی که به گفته مردان بالا نشین آن دولتی است که مورد تأیید آقا امام زمان است؟ آنها به بهانه آزادی و با شعار آزادی لاقیدی جنسیتی را به جامعه بخشیدند و یک شبه آتشی زدند بر همه اعتقادات و مقدساتمان آتشی که هنوز آثار سوختگی درجه دو و سه آن در جامعه مشاهده می شود! و شما با نقابی از خضوع و مردم داری آرام آرام به ریشه اعتقاداتمان ضربه زدید و با چوب درخت اعتقادات مردم مهر تأییدی ساختید برای دولتتان! اگر دوره هشت ساله آقای خاتمی آتش به ظاهر اعتقادات مردم زد این دولت که تیشه به ریشه اعتقادات زد!!! دریغا چه سخت است بر مردم که اعتقاداتشان توسط عده ای مجهول الحال بر باد رود و چه سخت تر است بر مردم که اعتقاداتشان توسط کسانی که ادعای مسلمانیشان گوش فلک را پر کرده زیر سوال رود و دیگر هیچ جای نقدی برایشان باقی نماند چرا که از ماست که برماست!!! و وای بر آنان که دین را دستاویز رسیدن به آرمان ها و مقام های دنیایی خویش قرار داده اند و می دهند! وای بر آنان که آن فراز از نهج البلاغه را از خاطرشان برده اند که مولا علی(ع) می فرمایند: دنیای شما در نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است. و حال ما که مدعی شیعه گری مولایمان را داریم با استفاده از قدرت کلام و نفوذمان در عوام الناس به جای آنکه برای دردی از دردهای کودکی یتیم دوایی بیابیم به فکر آن هستیم که با قلم زدن در مسیری نامعلوم برای نشستن بر صندلی ریاست که معلوم نیست شیر شود یا خط و قرعه به نام چه کسی شود، آنچنان به مقدساتمان و اعتقاداتمان هجمه می بریم که تنها قوت قلبی می شویم برای دشمن. مقدساتی که از صدر اسلام تاکنون به پایش خون ها ریخته شده تا بدون هیچ تحریفی به دست ما برسد، خون هایی که اگر همه ما دست به دست هم دهیم و بخواهیم بار تکلیفی که بر دوشمان نهاده شده را به سرمنزل مقصود برسانیم جبران حتی یک قطره از خون به ناحق ریخته شده مظلومان تاریخ را نخواهد کرد. و در این بین بیچاره و خسران زده آن عوام الناسی که در مسیر این انحراف واقع می شوند و چون تنها ظاهری فریبنده از آن را می بینند خودشان را با تمام وجود وقف مسیری می کنند که معلوم نیست پایانش سراب است یا عافیت؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]