واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عامل قتل: به مقتول هشدار داده بودم
پسر جواني كه متهم است با همدستي پدرش، مرد مزاحم را در خانه خواهرش به قتل رسانده است، روز گذشته پاي ميز محاكمه حاضر شد.
به گزارش خبرنگار ما، پنجم آذرماه سال 91، مردي مأموران پليس را از ناپديدشدن ناگهاني پسر 20 سالهاش به نام سلمان باخبر كرد. او به پليس گفت: سلمان روز گذشته از خانه بيرون رفت و ديگر بازنگشت و به هر جا سر زديم از او خبري نبود. با طرح شكايت مأموران تحقيقات خود را آغاز كردند. آنها در بررسيها به فهرست مكالمات تلفني پسر جوان پرداختند و متوجه شدند او با زن جواني به نام نرگس تماسهاي متعددي داشته است. مأموران آن زن را به عنوان مظنون بازداشت كردند و دريافتند او به شيشه معتاد است. او در جواب بازجوييها گفته بود كه سلمان را ميشناسد، اما از او بيخبر است.
از طرح اين شكايت دو سال گذشت تا اينكه در بيست و دوم مردادماه سال 93 مردي با مأموران پليس حسنآباد تماس گرفت و از پيدا شدن يك جنازه سوخته خبر داد. بعد از حضور مأموران، مشخص شد كه از مرگ وي مدت زيادي گذشته است. با انتقال جسد به پزشكي قانوني و تشخيص هويت معلوم شد جسد متعلق به همان پسر جواني است كه پدرش گم شدن او را گزارش داده بود. بعد از تأييد هويت، پدر سلمان به مأموران گفت: پسرم با كسي خصومت نداشت و فقط به نرگس مشكوك هستم.
بعد از آن بود كه نرگس همراه پدرش ذبيحالله 53ساله و برادرش سعيد 25ساله به عنوان مظنون بازداشت شدند. آنها در تحقيقات بعدي پس از دو سال قفل سكوت را شكستند و به قتل اعتراف كردند. سعيد گفت: خواهرم به شيشه معتاد شده بود و رابطه خوبي با شوهرش نداشت. به همين دليل شوهرش او را ترك كرد. من و پدرم با تلاش زياد نرگس را ترك داديم و به خانهمان برديم تا از او مراقبت كنيم تا اينكه يك روز متوجه شديم نرگس از خانه فرار كرده است. با پدرم به خانه نرگس رفتيم و هر چه در زديم كسي جواب نداد. از روي ديوار وارد حياط خانه شدم. نرگس تا مرا ديد دستپاچه شد و از خانه بيرون رفت. به محض ورود به خانه با وحيد روبهرو شدم. قبلاً ارتباطش را با نرگس فهميده بودم، ولي فكر ميكردم ارتباطش را قطع كرده است. تا او را ديدم عصباني شدم و گفتم مگر قرار نبود با نرگس كاري نداشته باشي؟ به جاي شرم و عذرخواهي شروع كرد به فرياد زدن و ادعا كرد ميخواهد به نرگس كمك كند. با اين حرف عصباني شدم و با چاقو به او دو ضربه زدم كه كشته شد. بعد جسد را لاي پتو پيچيدم و در صندوق عقب ماشين گذاشتم و همراه پدرم آن را به بيابانهاي فشافويه برديم. من به تنهايي آن را آتش زدم و پدرم در كشتن و آتش زدن جسد نقشي نداشت و فقط در انتقال جسد به من كمك كرد.
نرگس هم گفت: من از ماجراي قتل خبر ندارم و نميدانم كه حادثه چطور اتفاق افتاد چراكه آن زمان اصلاً در خانه نبودم. ذبيحالله هم گفت: وقتي وارد خانه شدم حادثه اتفاق افتاده بود و من فقط در انتقال جسد به پسرم كمك كردم.
بعد از كامل شدن بررسيها سعيد به جرم قتل عمد و جنايت بر ميت، ذبيحالله به اتهام معاونت در قتل و نرگس به اتهام رابطه نامشروع مجرم شناخته شد و كيفرخواست عليهشان صادر شد. سه متهم سپس در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي مقدمزهرا پاي ميز محاكمه حاضر شدند. مادر مقتول گفت: دو سال چشم انتظار پسرم بودم. آنها ميدانستند چه بر سر پسرم آوردهاند، اما سكوت كردند و حرفي نزدند. من از خون پسرم گذشت نميكنم. سپس سعيد در جايگاه حاضر شد و بار ديگر حادثه را شرح داد. او در آخرين دفاع گفت: من از ارتكاب قتل پشيمان نيستم چون سلمان مستحق مرگ بود. بارها به او هشدار داده بودم كه رابطهاش را با خواهرم قطع كند، اما توجه نكرد.
ذبيحالله، اما معاونت در قتل را انكار كرد و گفت من هيچ نقشي در ماجراي قتل نداشتم. وقتي وارد خانه شدم حادثه اتفاق افتاده بود و فقط در حمل جنازه به پسرم كمك كردم.
هيئت قضايي بعد از شور سعيد را به قصاص و 15سال حبس، ذبيحالله را به 30 سال حبس و نرگس را به 99 ضربه شلاق محكوم كردند. رأي دادگاه با اعتراض متهمان به ديوان عالي كشور فرستاده شد. قضات ديوان با قبول اعتراض رأي دادگاه را نقض و براي رسيدگي به شعبه دهم ارسال كردند. روز گذشته جلسه رسيدگي به اين پرونده بار ديگر تشكيل شد، اما به دليل فراهم نبودن شرايط رسيدگي تجديد شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]