واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - حمیدرضا ابک 26 سیمرغ بلورین و زرین برای بخش سنمای ایران، 7 سیمرغ بلورین برای سینمای بینالملل، 3 سیمرغ برای سینمای آسیا، 3 سیمرغ برای سینمای معناگرا، تقدیر و تجلیل از پنج نفر در مراسم افتتاحیه، جایزههایی برای مسابقه مواد تبلیغی و اطلاعرسانی، 2700 دستگاه ریو، کلید طلایی 700 ویلا در کلاردشت و هزاران جایزه نقدی و غیرنقدی دیگر، مزد تلاش یک سال دستاندرکاران سینمای ایران و جهان است. فارابی، نخستین بانک جایزه ایرانی است. طرفداران مسابقههای تلویزیونی و رادیویی در کشور ما، سالهاست با صحنهای جذاب روبهرو میشوند. مجری مسابقه از شرکتکننده میپرسد پایتخت عراق کجاست؟ قاعدتاً طرف هول میشود و میگوید: «تو رو خدا راهنمایی کنید» و بعد از هزار راهنمایی و نخدهی، میگوید بصره، مجری محترم هم که میبیند طرف کلاً شوت است، دلش را نمیرنجاند و میگوید جواب درست بغداد است اما چون بصره هم فاصله زیادی تا بغداد ندارد، یک نیمسکه از ما جایزه خواهید گرفت. مواردی هم مشاهده شد که اساساً جواب بله یا خیر بوده و شرکتکننده محترم بازهم در عین اشتباه جایزه گرفته است، حالا یا به حرمت اینکه آنشب، شب مبارکی بوده و یا به اینخاطر که قدمرنجه کرده و به مسابقه آمده است. واقعاً این فرنگیهای تعطیل، چرا عقلشان نمیرسد که چه ساده میتوان دل مؤمنان را شاد کرد و آنها را با لبخند نزد خانوادههایشان فرستاد؟ دیوانهها جایزه اسکار برگزار میکنند به چه عظمتی و بعد آخرش چی؟هیچی؛ 4000 مدعو دارند و کلاً 24 جایزه اسکار اصلی و 2 مسجمه اسکار افتخاری میدهند. همین. فرانسویها که بدتر، گند زدهاند. کلاً 8 جایزه اصلی میدهند و 3 جایزه جنبی و 4 جایزه مستقل؛ آن هم برای جشنواره کن. تازه فرنگیها اسکارشان را بین 290 فیلم تقسیم میکنند و ما این سخاوت را داریم که «کلیوم» جایزهها را تقسیم کنیم بین 40 - 50 فیلم ایرانی و خارجی. بیشتر هم میشود گیر داد. چون جشنواره فجر، جشنواره است، باید با امثال کن مقایسه شود، وگرنه اگر قرار بود اسکار برگزار کنیم و میخواستیم از فیلمهای سال قدردانی کنیم که از همین الان میدادیم وزارت صنایع، مجوز احداث 35هزار کارخانه سیمرغسازی با مسئولیت محدود را صادر کند. بازهم بگویم؟ بچهتر که بودم با خودم فکر میکردم مثلاً چه میشد اگر تعداد معادن طلا در دنیا، اندازه تعداد معادن زغالسنگ و گچ میشد؟ آنوقت همه مردم دنیا پولدار میشدند و هیچکس از گرسنگی نمیمرد. توی کتم هم نمیرفتم که همه طلاشدن طلا مال کمیاببودنش است؛ وگرنه که طلا هم مثل حنا میشد و مصداق ضربالمثل پدربزرگ مرحوم من. اعتبار هرچیز ارزشمندی نسبتی مستقیم با کمیابیاش دارد. تکثیر اشیا و مفاهیم کمیاب، تنها کاری که میکند منطق بازی را به هم میزند و صفت کمیاب (بخوانید ارزشمند) را از شیء مذکور جدا میکند. اگر معنای داوری همان است که تاکنون بوده است، قاعدتاً نتیجه هر داوری انتخاب عدهای و کنارگذاشتن عدهای دیگر است. طبیعی است که همیشه عدهای به جایزههای ارزشمند دست مییابند و خیل کثیری هم از آن محروم میشوند. ناراحتشدن بازندهها به کنار، اما آنها هم قبول دارند که اگر قرار بود با افزایش تعداد جایزهها مشکل را حل کرد که دیگر ازدستدادن جایزه ناراحتی نداشت؛ شیرینیفروشها هیچوقت برای نان خامهای ذوق نمیکنند. تا اینجای کار فقط یک توصیه دوستانه بود اما میتوان به داستان سمیرغبازی جشنواره فجر نگاهی بدبینانه هم داشت. جایزهها را زیاد، متعدد و دستهدسته کنیم تا سر هیچکس بیکلاه نماند. نورچشمیها بروند سینمای ایران، کسانی که ممکن است جایزهدادن به آنها داستان درست کند بروند بینالملل، نهایتش هم اگر کسی چیزی نصیبش نشد، بالاخره خوب دنبال حقیقت بوده که فیلم ساخته؛ پس جایزه معناگرا. شاید هم در انتخاب مردم، سیمرغی نصیب کسی شد. بگذریم که اگر بتوانیم یک هیئت انتخاب پروپیمان درست کنیم، بعداً دردسر نخواهیم داشت. سر قیف را تنگ میکنیم و بعداً برادران و خواهران داور، میتوانند به هرکسی که خواستند جایزه بدهند، هم دموکراتیک است، هم منجر به نتیجه. داستان «سنتوری» هم تکرار نمیشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]