واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: انگ جان دوستي و آمار بالاي حوادث
موتورسوارها در تصادفات رانندگي حفاظي ندارند و اغلب آنها از تنها حفاظي كه تا حدودي ميتواند جان آنها را در تصادفات نجات دهد يا دستكم از حجم آسيب كم كند، چشمپوشي ميكنند...
نویسنده : حسن فرامرزي
يك: به اين دو خبر كه در يك روز منتشر شدهاند، توجه كنيد: «معاون حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران گفت: ۹۰ درصد افرادي كه از ابتداي امسال در تصادفات رانندگي شرق پايتخت، جان خود را از دست دادهاند، موتورسيكلت سوار بودهاند.»، «رئيس انجمن حمايت از بيماران سوخته اعلام كرد: در ايران هشت برابر متوسط جهاني آتشسوزي و سوختگي اتفاق ميافتد.»
دو: اين دو خبر اگرچه يكي درباره سوختگي است و ديگري به تصادفات رانندگي مربوط ميشود، اما يك حلقه اتصال دارد به نام جايگاه ايمني در زندگي ما ايرانيها و از اين منظر قابل تحليل است.
سه: 90 درصد افرادي كه در يك منطقه از تهران جان خود را در تصادفات از دست دادهاند، موتورسوار بودهاند. حدس چرايي اين اتفاق چندان دشوار نيست. موتورسوارها در تصادفات رانندگي حفاظي ندارند و اغلب آنها از تنها حفاظي كه تا حدودي ميتواند جان آنها را در تصادفات نجات دهد يا دستكم از حجم آسيب كم كند، چشمپوشي ميكنند، يعني با وجود مقررات سختگيرانهاي كه چند سال است از سوي پليس راهور براي تشديد كنترلها در استفاد از كلاه ايمني صورت ميگيرد، اما در همچنان بر پاشنه قبلي ميچرخد و بسياري از موتورسوارها و راكبان از كلاه ايمني استفاده نميكنند يا از كلاههايي استفاده ميكنند كه صرفاً جنبه نمايشي و نمادين دارد.
به آن سوي اتفاق نگاه كنيم. در آن سو هم افرادي هستند كه در سوانح مربوط به سوختگي مثل آتش گرفتن خانهها يا مجتمعها و خودروها و حوادث مربوط به فضاي كار دچار حوادث مربوط به سوختگي ميشوند. برخي از آنها - عمدتاً كودكان - جان خود را بر اثر سوختگي از دست ميدهند و برخي تا آخر عمر عوارض جدي سوختگي را تحمل ميكنند و گاه هزينههاي گزافي براي ترميم پوست و انجام عملهاي زيبايي متعدد صرف ميشود كه البته آب رفته به جوي بازنميگردد.
چهار: اما پرسش اين است كه چرا وضعيت اين گونه است؟ درست است كه تصويب، اجرا و نظارت بر قوانين سختگيرانه ايمني چه در حوزه حمل و نقل و چه در ساختمانها، مجتمعها و اماكن كار بسيار مهمی است - مثل اجباري شدن نصب كپسولهاي خاموش كننده در خانهها، مجتمعها و خودروها يا بالا بردن سطح كيفي خودروها به گونهاي كه شاهد آتش گرفتن خود به خودي خودروها در كشور نباشيم يا به فرض بالا بردن ميزان جريمهها در تخلفات مربوط به استفاده نكردن از كلاه ايمني و بالا بردن ضريب نفوذ دوربينهاي هوشمند كنترل در معابر - اما واقعيت آن است كه مهمتر از اين اقدامات بيروني، پرداختن به مهمترين مؤلفههاي بازدارنده در جهت حركت آدمها به زندگي ايمن گرهگشا خواهد بود.
فرض كنيد به اين موضوع بپردازيم كه چرا و در چه شرايطي اهالي كسب و كار مواد اشتغالزا را در انبارهاي غير ايمن انبار ميكنند؟ آيا آنها فقر آگاهي دارند يا نه از مشكلات اقتصادي رنج ميبرند؟ به جاي آنكه دنبال متهمتراشي باشيم، دلسوزانه ريشهها را شناسايي كنيم. چرا مثلاً يك مورتورسيكلت سوار با وجود اينكه ميداند جان او در مخاطره است، اما باز ترجيح ميدهد از كلاه استفاده نكند؟ در اين يادداشت كوتاه نميتوان به همه ابعاد اين موضوع پرداخت، اما شايد جمله يك جامعهشناس معروف كشور بتواند تا حدودي وضعيت اين تحليل را روشن كند، آنجا كه در مصاحبهاي به نگارنده ميگفت «وقتي به رانندهاي اعتراض كردم چرا مارپيچ رانندگي ميكند و لايي ميكشد، او به من گفت شما چرا اين قدر جان دوستيد؟» جان دوستي وقتي در يك فرهنگي، بزدلي، ترس و جبن ترجمه شود، مسلماً خيليها براي اينكه خود را شجاع و دلاور جلوه دهند، دست به حركاتي خواهند زد كه بازي با آتش و تصادف و مرگ است، مثلاً ترجيح خواهند داد بدون كلاه ايمني موتور برانند چون دوست ندارند به آنها جاندوست گفته شود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]