محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843691881
روایت زندگی تلخ زنی که شوهر فوتبالیست مشهورش به او خیانت کرده
واضح آرشیو وب فارسی:الف: روایت زندگی تلخ زنی که شوهر فوتبالیست مشهورش به او خیانت کرده
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۰۸
روزنامه ایران در گزارشی،از مراجعه همسر یکی از فوتبالیست های معروف کشورمان به دادگاه برای درخواست مهریه خبر داده است. در این گزارش آمده است: زن جوان عاشق سفر بود، اما وقتی با فوتبالیست مشهور وارد جاده زندگی شد، در میانه راه به جای جزیره خوشبختی به سراب رسید. روی جلد پروندهاش نوشته بودند؛ «درخواست مطالبه مهریه»، اما این فقط گام نخست بود که او را به ساحل آرامش نزدیکتر میکرد. در همهمه راهروی شلوغ مجتمع قضایی خانواده - ونک - زن جوان را کسی نمیشناخت، اما همسرش فوتبالیست معروفی بود. «سهیلا» شبیه یکی از بازیگران مشهور سینما بود اما برخلاف اکثر هنرپیشهها لباس سادهای به تن داشت و آرایش هم نکرده بود.در لحظات باقی مانده تا وقت رسیدگی به دادخواستش، به شوهرش فکر میکرد که از حدود یک سال قبل آفتابی نشده بود. همینطور به زن جوانی که ممکن بود شریک زندگیاش شده باشد - و به دو دخترش - که در خانه منتظر برگشتن مادر از دادگاه و پدرشان از سفر بودند. از آنجا که نام همسرش با «ج» شروع میشد برای همین اسمش را گذاشته بود؛ «آقای جیم». درنظر سهیلا زندگی 14 ساله با آقای جیم مثل اردوی کوتاه قبل از مسابقه میماند که سریع به پایان رسیده بود. تصور میکرد هوا طوفانی شده و مسابقه فینال نیمه تمام مانده است. حس میکرد در این بازی نیمه تمام نتیجهای به جا نمانده جز دو دختر مهربان و البته مادری دلشکسته و یک پدر فراری. سهیلا روزگاری عاشق فوتبال بود و حالا با خودش فکر میکرد اگر در سالهای نوجوانی آنقدر در دنیای مستطیل سبز غرق نشده بود، شاید در این روز سرد پاییزی مقابل اتاق دادگاه شعبه 276 ننشسته بود. نخستین دیدار سهیلا با آقای جیم در یک روز بهاری اتفاق افتاد، هرچند پیش از آن عکسهای او را در خانه دوستش دیده و توصیف او را زیاد شنیده بود. «ملیحه» خواهر این فوتبالیست با یک مربی فوتبال ازدواج کرده بود به همین خاطر برادرش هم در شهرستان خودش وارد دنیای فوتبال شده بود. زود پیشرفت کرده و به پنالتی زن حرفهای لیگ دسته دو معروف بود. آقای جیم گاهی به خانه خواهرش در تهران میآمد و از شوهرخواهرش درس میگرفت. در یکی از همین مسافرتها بود که سهیلا با آقای جیم در حوالی خانه ملیحه برخورد کرد. در آن روز زیبای بهاری سهیلا برای کنکور آماده میشد، که پسر جوان سر راهش سبز شد بعد هم به سهیلا شماره تلفن داد و خواست بیشتر با هم آشنا شوند. اما دختر جوان تصمیمی برای ازدواج نداشت، اهل دوستی خیابانی هم نبود به همین خاطر همانجا مخالفت کرد. اما وقتی شنید موضوع ازدواج در میان است، ته دلش خوشحال شد که سرنوشتش با یک فوتبالیست گره خورده است. بعد هم موضوع را با مادرش درمیان گذاشت. مادر سهیلا که سرد و گرم روزگار را چشیده بود، همان شب تأکید کرد؛ ازدواج با آدمی مشهور مثل یک فوتبالیست دردسرهای خاص خودش را دارد. با این حال وقتی اصرار دخترش را برای آشنایی بیشتر با پسر جوان دید، کوتاه آمد. چارهای نداشت، چرا که سهیلا یکی یکدانه بود و حرفش برو داشت. موقعیت آقای جیم حکم میکرد که تا یکسال به همراه تیم شهرشان در بازی و اردو باشد. بنابراین تمام دیدار آنها در نخستین سال به یک مهمانی خانوادگی در خانه ملیحه ختم شده و چند تماس و ملاقات در کافیشاپ. آقای جیم تنها 23 سال داشت. قد بلند و خوش چهره بود. اما آنچه سهیلا را متقاعد به زندگی با او میکرد جدا از فوتبالیست بودن و احتمال آینده درخشانش، سادگی و ابراز عشق و علاقهاش بود. مرد جوان سال بعد به یک تیم آبادانی رفت تا آنکه در پایان فصل فرصتی برای خواستگاری پیش آمد. سهیلا خیلی زود فهمید که خانواده خواستگارش چندان شباهتی با طبقه اجتماعی خانواده خودش ندارند، با این حال همه چیز را با پسر جوان هماهنگ کرد. از طرز لباس پوشیدن گرفته تا حرف زدن و هدایایی که خواهند آورد. امیدوار بود که پدر و مادر خودش نتوانند «نه» بگویند. اما در شب خواستگاری مشکلی پیش آمد و مهریه به رقم 15 میلیون تومان پول نقد و 14 سکه سقوط کرد. گرچه بین خودشان روی 314 سکه قرار گذاشته بودند، اما آقای جیم نتوانست جلوی خانوادهاش دربیاید و به رسم خانوادگی خودشان تن داد. سهیلا که دلباخته بود کاری به عدد و رقم مهریه نداشت. به همین خاطر با رضایت او بر سر مهریه یک هفته بعد نامزد شدند و آقای جیم راهی شهر طرف قرارداد با تیم فوتبالش شد. سال اول نامزدی، سهیلا مشغول تحصیل در رشته حقوق بود و آقای جیم مشغول گرد و خاک کردن در زمینهای فوتبال لیگ برتر. تمام ارتباط آنها باز هم به چند ملاقات و مهمانی و تماسهای متعدد تلفنی ختم میشد. در همان سال تیم آقای جیم در ناباوری تمام به دسته دو سقوط کرد، ولی سهیلا در قامت یک مدیربرنامه برای نامزدش ظاهر شد و با پیگیریهای زیاد توانست رضایتنامه او را بگیرد و شوهر آیندهاش را وارد یک تیم تهرانی کند. انگار فاصله جغرافیایی بین آنها که کم شد، آقای جیم هم انرژی گرفت و به پدیده آن سال مبدل شد. حالا دیگر خبر بازی و شوتهای طلایی مرد زندگی سهیلا تیتر همه روزنامهها شده بود. دست تقدیر هم روی خوش را به آنها نشان داد و قراردادهای میلیونی به طرف پسر جوان سرازیر شد. به همین خاطر جشن عروسی مفصلی گرفتند و زندگی زیر یک سقف را آغاز کردند. در لحظاتی که سهیلا پشت در دادگاه به انتظار نشسته بود خوب یادش میآمد که پس از عقد نخستین قرارداد، به شوهرش پیشنهاد کرد یک آپارتمان ارزان اجاره کنند و یک واحد مغازه بخرند تا به درد آینده و زندگیشان بخورد اما پسر جوان قبول نکرد و زوج جوان دو سال بعد به سعادتآباد نقل مکان کردند. حالا دیگر یک ماشین هم داشتند با پساندازی مختصر و دو خط تلفن همراه. اما اجارهنشینی سهیلا را راضی نمیکرد، برای همین چند ماه بعد طلاهایش را فروخت، سکههای هدیه عروسی را بیرون آورد، از پدر و برادرانش هم قرض گرفت و گذاشت روی پساندازشان و بالاخره یک آپارتمان خریدند. روز اسبابکشی دل تو دلش نبود. آنها صاحبخانه شده بودند و حالا فرصت داشتند بچهدار شوند. دخترشان «سوگل» که به دنیا آمد، برکت هم به زندگیشان سرازیر شد. آقای جیم با یک تیم خوب قرارداد بست و خیلی زود یک ماشین شاسی بلند گرانقیمت خرید. هروقت هم فرصت میشد به سفر خارجی میرفتند. کمکم آقای جیم هم عقل معاش پیدا کرد و در همان شهر شمالی شروع کرد به خریدن زمین و ویلا. مدتی بعد تعداد املاک و مستغلات آنها به تهران و شهر پدری آقای جیم هم رسید و سهیلا در کنار امور فرزندشان کاری نداشت جز اینکه لباسهای شوهرش را آماده کند، برایش وقت متخصص پوست و مو بگیرد یا با عکاسان مجلهها هماهنگی کند.دختر دومشان که به دنیا آمد، یک خانه بزرگ در شمال تهران خریدند و در مدت حضور آقای جیم در شمال کشور، سهیلا و بچهها هم چند ماهی با همسر و پدرشان بودند. البته آنها هراز گاهی اختلاف پیدا میکردند، اما هربار یکی گذشت میکرد و آقای جیم گاهی قبل از بازی تماس میگرفت و با به دست آوردن دل سهیلا پا در زمین میگذاشت. رابطه گرم آنها نقل محافل ورزشی بود، تا اینکه آقای جیم به یک تیم در جنوب کشور پیوست. اما سهیلا میدانست که با این قرارداد کمتر میتواند شوهرش را ببیند. از همان سال بود که شوهر برای گوشی تلفن همراه رمز گذاشته بود و هر زمان هم به تهران میآمد در بالکن خانه حرف میزد یا هر وقت سهیلا به جنوب میرفت، زودتر بلیت هواپیما دستش میداد که برگردد به تهران. زن جوان که به رفتارهای شوهرش مشکوک شده بود یک روز قبل از ریختن لباسها در ماشین لباسشویی یک قبض بانکی در جیب شوهرش پیدا کرد که مبلغی برای یک خانم واریز شده بود. توضیح آقای جیم این بود که گاهی کار خیر میکند و این مورد هم یکی از آنهاست. سهیلا هم سعی کرد حرف شوهرش را باور کند و ... سال بعد شوهرش به تیم دیگری رفت و فاصله آنها بیشتر شد. حالا بچهها بزرگتر شده بودند و جای خالی پدر را به خوبی حس میکردند. سوگل باید در پیش دبستانی ثبت نام میکرد. بنابراین سهیلا پیشنهاد داد تا پایان فصل با بچهها بروند در اهواز زندگی کنند. اما آقای جیم بهانه آورد که اینجا برای زندگی آنها مناسب نیست و همان شب اصرار کرد که برگردند تهران. مرد جوان در حمام بود که گوشی زنگ خورد و اسم زنی آشنا روی صفحه ظاهر شد. اسم همان زنی که چندی قبل نامش را روی قبض بانکی دیده بود. همان شب مشاجره شدیدی بین سهیلا و شوهرش درگرفت. آقای جیم زیر بار آن تماس نرفت و برای اولینبار، صورت زن از سیلی شوهرش داغ شد. سهیلا هم دست بچهها را گرفت و راهی تهران شد. شوهرش عادت نداشت پولی در حساب جداگانه برای همسرش بریزد، حتی همه املاک و داراییهایش هم به نام خودش بود. آن شب سهیلا در خیابانی تاریک، چمدان به دست و دو دخترش و 25 هزار تومان پول تنها مانده بود. به خانوادهاش زنگ زد، اما آنها به جای واریز پول به کارت، به همسرش زنگ زدند تا کدورت را از دل دخترشان بیرون آورد. البته آقای جیم آمد، معذرت خواهی کرد و خانوادهاش را به خانه بازگرداند با این حال صبح روز بعد سهیلا به تهران بازگشت، اما دروغهای شوهرش ادامه داشت. سهیلا فهمیده بود که در تعطیلات بین دو مسابقه شوهرش علاقهای به تهران آمدن ندارد و حتی در اردوهای تهران هم به خانه نمیآید. سهیلا خوب به یاد آورد که یکبار رد شوهرش را از فرودگاه زده و دیده بود او به جای آمدن پیش زن و بچهاش به مجتمعی در غرب تهران رفته بود. حتی دو روز کشیک داده بود تا آپارتمان مورد نظر را شناسایی کند اما نتیجه آن همه کارآگاه بازی این شد که آقای جیم به طور کلی جیم شد و هرگز به خانه خودش برنگشت. در آن صبح سرد پاییزی که سهیلا منتظر رسیدگی به دادخواست مطالبه مهریهاش بود، یک سالی میشد که همسرش را ندیده بود، بچهها هم تلفنی با پدرشان حرف میزدند و وکیل آقای جیم کارهای او را پیگیری میکرد. اما سهیلا و فرزندانش میدانستند این پایان کار است و زن و شوهر چارهای جز طلاق ندارند.سرانجام او وارد اتاق دادگاه شد. «غلامرضا احمدی» قاضی شعبه 276 که پرونده سهیلا را به دقت مطالعه کرده و پیشتر دستور داده بود کارشناسان، مبلغ مهریه نقدی را به نرخ روز محاسبه کنند به سهیلا گفت: مهریه شما میشود 112 میلیون تومان به علاوه 14 سکه طلا. حالا سهیلا باید مایملک شوهرش را معرفی میکرد که بتواند مهریه را یکجا دریافت کند، هرچند شنیده بود آقای جیم اموالش را به نام خانواده و دیگران منتقل کرده و قرار نیست پولی به آنها بدهد. دقایقی بعد همسر فوتبالیست سرشناس پس از امضای چند ورقه از دادگاه بیرون رفت. اما میدانست که روزهای سختتری پیش روی دارد .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]
صفحات پیشنهادی
قتل زن توسط شوهرش، پایان زندگی پرمشاجره
قتل زن توسط شوهرش پایان زندگی پرمشاجرهتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۷ ۳۲ روزنامه ایران نوشت تازه داماد که همسر جوانش را در اتاق خواب خفه کرده و پا به فرار گذاشته بود با گذشت هشت ماه از جنایت سرانجام توسط مأموران پلیس آگاهی به دام افتاد براساس اوراق پرونده مقتل زن توسط شوهرش،پایان زندگی پرمشاجره/قاتل:همسرم همیشه می خواست با دوستانش بیرون باشد
قتل زن توسط شوهرش پایان زندگی پرمشاجره قاتل همسرم همیشه می خواست با دوستانش بیرون باشد تازه داماد که همسر جوانش را در اتاق خواب خفه کرده و پا به فرار گذاشته بود با گذشت هشت ماه از جنایت سرانجام توسط مأموران پلیس آگاهی به دام افتاد آفتابنیوز براساس اوراق پرونده مأموران کلان۷۰ درصد زنان سرپرست خانوار با فوت شوهر، خودسرپرستاند/ وقوع ۸۰ درصد طلاقها در ۵ سال اول زندگی
۷۰ درصد زنان سرپرست خانوار با فوت شوهر خودسرپرستاند وقوع ۸۰ درصد طلاقها در ۵ سال اول زندگی رئیس سازمان بهزیستی کشور گفت عدم نگاه سیستمی به خانواده باعث شده ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار زن سرپرست خانوار داشته باشیم که ۷۱ درصد آن ها با فوت شوهر ۱۳ ۷ درصد به دلیل زندانی یا ترک شوهر ۱۰قتل مرموز زنی که شوهرش هم سالها پیش به طرز مرموزی درگذشت
قتل مرموز زنی که شوهرش هم سالها پیش به طرز مرموزی درگذشتتاریخ انتشار پنجشنبه ۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹ ۱۰ ایران نوشت ٢٥ آذر امسال مأموران پلیس شهرستان «صومعه سرا» از قتل زن میانسالی در خانهاش واقع در یکی از روستاهای این شهرستان ودرمجاورت شالیزارها باخبرشدند &nbروایت سانگ از تلخترین روز زندگیاش
خبرگزاری تسنیم روز سوم ماه اکتبر امسال یکی از تلخترین روزهای زندگی ریگوبرت سانگ بود مدافع پیشین تیم ملی کامرون در خانهاش در شهر یوانده بود که دچار حمله قلبی و دنیا برایش تیره و تار شد با این حال تقدیر او اینگونه رقم نخورده بود که به سرنوشت دیگر اهالی فقید دنیای فوتبال از جم«لم یزرع»؛ پختگی ادبی بایرامی در روایت جامعه شناسانه جنگ و زندگی
آخرین رمان محمدرضا بایرامی را می توان فراتر از یک داستان دید فراتر از روایتی که او در پس یکسال مطالعه در تاریخ رویدادهای معاصر عراق مطرح کرده و از فاجعه دُجیل روایتی دراماتیک بیان کرده است جمهوریت همیشه جدی ترین حرف ها در ادبیات داستانی را باید در موقعیت هایی از آن جستجو کرد کهروایت بازجوی صدام از زندگی دیکتاتور در زندان
یک مامور سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا که در زمان دستگیری صدام دیکتاتور سابق عراق در سال 2003 از او بازجویی کرده بود گفت در این بازجویی متوجه شده که آمریکا خیلی چیزها را درباره صدام به اشتباه متوجه شده است به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ایسنا روزنامه دیلی میل نوشتدلیل خیانت مردان با زنی پایین تر از همسرشان چیست؟
دلیل خیانت مردان با زنی پایین تر از همسرشان چیست چرا برخی از مردان با وجود داشتن زنی خوب متعهد و دوست داشتنی باز هم به او خیانت می کنند دلایل تمایل این مرد جوان به زنانی پایین تر از سطح دوست عاطفی خود چیست آیا چنین مردانی را می توان به مسیر صحیح عشق ورزی بازگرداند از نظر علروایتی از ۲۶ روز زندگی عاشقانه یک مدافع حرم
روایتی از ۲۶ روز زندگی عاشقانه یک مدافع حرم آخرین تماس دو روز قبل از شهادتش بود هر موقع زنگ میزد میگفت الهه تو اصلاً نگران نباش ما اینجا هیچ کاری نمیکنیم چهار تا مرغ داریم هر روز میریم به اینها سر میزنیم جای ما هم امن هستش به گزارش فرهنگ نیوز گاهی زندگی انسان آنقدر کگورخوابها جمع شدند یا فرار کردند؟/ روایتهایمختلف از ساماندهی ۵۰بیخانمانی که در قبرستان زندگی میکردند
گورخوابها جمع شدند یا فرار کردند روایتهایمختلف از ساماندهی ۵۰بیخانمانی که در قبرستان زندگی میکردند نهاد ریاست جمهوری سرنوشت گورخواب های گورستان نصیرآباد را پیگیری می کند یک روز پس از انتشار گزارشی از ۵۰ بی خانمانی که از سرمای زمستان به قبرهای خالی گورستان نصیرآباد شهریا-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها