تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دو خصلت است كه هيچ كار خوبى بالاتر از آن دو نيست : ايمان به خدا و سود رساندن به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817591135




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مانع پروژه تخریب مسجد شهید شیخ فضل‌الله نوری شد


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مانع پروژه تخریب مسجد شهید شیخ فضل‌الله نوری شد
حجت‌الاسلام و‌المسلمين ابوذر بيدار، از روحانيون روشن‌بين و مبارز آذربايجان و شهر اردبيل....
نویسنده : محمدرضا کائینی 


حجت‌الاسلام و‌المسلمين ابوذر بيدار، از روحانيون روشن‌بين و مبارز آذربايجان و شهر اردبيل و داراي سابقه‌اي روشن و طولاني در تاريخ انقلاب اسلامي است. او از شهيدان پيشگام در تاريخ انقلاب از جمله آيت‌الله غفاري و آيت‌الله سعيدي خاطراتي شنيدني دارد كه شمه‌اي از آن را در گفت و شنود پيش روي و به مناسبت سالروز شهادت مرحوم غفاري بازگفته است. اميد آنكه مقبول افتد.    *** جنابعالي از چه مقطعي و چگونه با شهيد‌آيت‌الله غفاري آشنا شديد و اين آشنايي چگونه توسعه يافت؟ بسم الله الرحمن الرحيم. در برهه‌اي كه بر سه حوزه علميه اردبيل نظارت داشتم و در خدمت طلاب بودم، يكي از پسران آيت‌الله غفاري به عنوان بازرس سپاه دانش، براي طي دوره سربازي، به اردبيل آمد و از طرف نويسنده معروف، مرحوم سيد غلامرضا سعيدي يادداشتي را برايم آورد كه در آن، او را به من معرفي كرده بود. از اينجا بود كه ابتدا با پسر ايشان و بعدها در جلسات منزل آيت‌الله حاج شيخ حسين لنكراني با خود ايشان بيشتر آشنا شدم. فرزند ايشان در اردبيل فعاليت سياسي هم مي‌كرد؟ در مسجد جامع اردبيل كه در آنجا كارهاي فرهنگي مي‌كرديم، كتابخانه‌اي بود كه جوانان در آنجا جمع مي‌شدند. ايشان در آنجا براي آنها سخنراني سياسي مي‌كرد. يك بار هم سخنراني تندي كرد و او را همراه عده‌اي از طلاب دستگير كردند. همان موقع من هم، به خاطر سخنراني‌هاي تندي كه كرده بودم، دستگير و در واقع با او هم‌پرونده شدم. همان‌طور كه اشاره كردم غير از ارتباط با فرزند شهيد غفاري، در جلسات مرحوم آقاي لنكراني هم، با خود شهيد آيت‌الله شيخ حسين غفاري كه اغلب موقع ظهر به منزل آقاي لنكراني مي‌آمد، آشنا شدم. مي‌آمد و بعد از صرف ناهار و كمي استراحت، مي‌رفت. من هم هر چند ماه يك بار، به شوق ديدن آيت‌الله حاج شيخ حسين لنكراني به تهران سفر مي‌كردم. واقعيتش را بخواهيد اوايل كه سر و وضع خاكي و نامرتب شهيد غفاري را مي‌ديدم تعجب مي‌كردم، چون چنين وضعيتي را شايسته يك روحاني نمي‌دانستم و پسرش را هم اين‌طور نديده بودم. بعد كه كمي پرس‌وجو كردم متوجه شدم ايشان دارد مسجد شهيد شيخ فضل‌الله نوري را در پشت وزارت كشور بازسازي مي‌كند. يك بار به آنجا رفتم و ديدم دو معمار و عده زيادي كارگر، مشغول گچ‌بري و بازسازي مسجد هستند. شنيدم شهيد غفاري هزينه بازسازي آن را از تجار آذربايجان و بازاريان تهران تهيه كرده است. شهيد غفاري قصد داشت با اين كار، ياد و خاطره آن شهيد مبارز و مجاهد را زنده نگه دارد. شنيده مي‌شد وزير كشور وقت به بهانه كمبود جا، مي‌خواهد اين مسجد را خراب كند و به‌جايش براي وزارت كشور پاركينگ بسازد! كه با اين اقدام شهيد غفاري، عملاً به بن‌بست خورد و پروژه تخريب مسجد منتفي شد. غير از شهيد آيت‌الله غفاري، ديگر با كداميك از روحانيون شاخص در تهران ارتباط داشتيد؟ شهيدآيت‌الله سيد محمدرضا سعيدي، مرحوم ميرزا جعفر جوادي شجوني، آقا شيخ علي اصغر مرواريد- كه از قم به تهران مهاجرت كرده بود- و با آقاي محمدي شربياني كه در خيابان بوذرجمهري، يك كتابفروشي به نام انتشارات جهان باز كرده بودند. رابطه شما و شهيد آيت‌الله غفاري از كي قوام بيشتري يافت؟ ما معمولاً ظهرها در منزل آيت‌الله شيخ حسين لنكراني همديگر را مي‌ديديم. آقاي لنكراني فوق‌العاده به ايشان اعتماد و علاقه داشت. همين ديدارها باعث شد به هم اعتماد كنيم و اعلاميه‌هايي را با يكديگر مبادله و درباره موضوعات سياسي بحث كنيم. به آيت‌الله لنكراني اشاره كرديد. در برهه‌اي كه دكتر شريعتي در بين جوانان مذهبي شهرتي به هم زده بود، ايشان به‌شدت با دكتر شريعتي مخالفت مي‌كرد. نظر شهيد غفاري درباره دكتر شريعتي چه بود؟ بله، آقاي لنكراني خيلي به دكتر شريعتي و حرف‌هايش حساسيت داشت و مي‌گفت: او دارد تحت عنوان برادري مذهب تشيع را تضعيف مي‌كند! خود شما هم چنين نظري داشتيد؟ خير، مي‌دانستم آقاي لنكراني با استاد محمدتقي شريعتي، پدر دكتر شريعتي رابطه صميمانه‌اي دارد. از طرف ديگر دكتر شريعتي و افكارش را خوب مي‌شناختم و با او ارتباط داشتم و مي‌دانستم آقاي لنكراني در اين باره درست فكر نمي‌كند. لذا سعي كردم با شگردهايي نگاه ايشان را نسبت به دكتر اصلاح كنم. يك روز آقاي لنكراني از من خواست كتاب كوير دكتر شريعتي را - كه ناياب بود و دو نسخه از آن را داشتم- به نحوي به دستش برسانم. يك روز شهيد غفاري را فرستاد تا كتاب را از من بگيرد. با ايشان در مسجد جامع قرار گذاشتم. ظاهراً ساواك متوجه اين قرار شده بود، چون بعد از انقلاب - كه پرونده‌ام را در ساواك مطالعه كردم- ديدم در كنار ساير ديدارها و جلسات، اين ديدار را هم گزارش كرده‌اند. به هر حال آن روز قبل از اينكه شهيد غفاري به ديدنم بيايد، پسر موبوري به سمتم آمد و بسيار نسبت به روحانيت اظهار ارادت كرد و هر جا كه من و شهيد غفاري رفتيم، دنبالمان آمد و اصرار كرد كتاب را بدهم او هم بخواند و التماس و اصرار كه: دلم مي‌خواهد با شما ارتباط داشته باشم! بعد از انقلاب فهميدم مأمور ساواك بوده است! شهيد غفاري خيلي به دكتر شريعتي علاقه داشت و معتقد بود او جوان‌ها را به اهل بيت(ع) و تشيع علاقه‌مند كرده است و از اينكه آقاي لنكراني به او تعريض داشت، ناراحت مي‌شد. يادم هست براي شنيدن سخنراني دكتر شريعتي، چند باري هم به حسينيه ارشاد رفته بود. البته پسرش آقاهادي هم با دكتر شريعتي ارتباطي صميمانه داشت. ظاهراً در بين طلاب و علماي حوزه علميه نوعي دسته‌بندي بين طلاب و مخصوصاً آذري‌زبان‌ها وجود داشت. شهيد غفاري جزو كدام دسته بود؟ اين دسته‌بندي و اختلافي كه در‌باره‌اش صحبت مي‌كنيد، تا قبل از پيروزي انقلاب ظهور و بروز زيادي نداشت و به شكلي كه بعدها مطرح شد، مطرح نبود و همه تحت رهبري امام و عليه رژيم شاه مبارزه مي‌كرديم. البته به قول شما عده‌اي از آذري‌زبان‌ها هم به‌طور اختصاصي، دور آقاي شريعتمداري جمع شده بودند. شهيد غفاري با همه علما ارتباط داشت و مخصوصاً علاقه بسيار خاصي به شهيد آيت‌الله قاضي طباطبايي داشت، اما رهبر نهضت و انقلاب از نظر او هم شخص امام بود و بس! نسبت به آيت‌الله شريعتمداري هم احترام قائل مي‌شد و بدبيني نداشت، اما صرفاً امام را پرچمدار نهضت مي‌دانست و مي‌گفت: راه صحيح، فقط راه حاج‌آقا روح‌الله است! و خودش هم با همه وجود اين راه را طي مي‌كرد. ايشان در مسير فعاليت‌هايش، هيچ مخالفت و ضديت آشكاري با آيت‌الله شريعتمداري نداشت و حتي يادم هست كه هادي غفاري، مدتي در دارالتبليغ درس مي‌خواند! در 15 خرداد سال 1342 و پس از دستگيري امام خميني و انتقال ايشان به تهران، شهيدآيت‌الله غفاري و عده‌اي ديگر دستگير شدند. ايشان در اين‌باره با شما صحبتي كرد؟ آن موقع در اردبيل بودم و هنوز با شهيد غفاري رابطه نداشتم. خود ايشان هم در اين باره حرفي به من نزد. فقط اجمالاً يادم هست رژيم عده زيادي از علما را دستگير كرد. خود من هم به خاطر دفاع از سخنان امام دستگير شدم. شهيد غفاري هم در تهران و همراه با عده‌اي از علما، از جمله شهيد مطهري مدتي در زندان بود. شهادت ايشان چه تأثيري در كل روند انقلاب داشت؟ شهادت تمام مبارزين در پيشبرد نهضت و تقويت حمايت مردم از نهضت، تأثير داشت و شهادت روحانيوني چون شهيد سعيدي و شهيد غفاري تأثير مضاعف داشت. شهادت شهيد غفاري سواي افراط و تفريط‌هايي كه در مورد آن بيان شده است، تأثير بسيار زيادي بر نهضت گذاشت و رژيم را در شرايطي قرار داد كه نتوانست اوضاع را مديريت كند. شهادت ايشان حركت عجيبي در روند نهضت ايجاد كرد، حركتي كه براي هيچ‌كسي قابل پيش‌بيني نبود. اشاره كرديد كه با مرحوم حاج شيخ جعفر شجوني رابطه دوستي داشتيد. با توجه به اينكه ايشان در زمان شهادت آيت‌الله غفاري در زندان بود، چه روايتي از ايشان شنيديد؟ ايشان تعريف مي‌كرد كه: يكي از فرزندان شهيد غفاري در منزل اعلاميه نگه مي‌داشت و مأموران ساواك مي‌ريزند و اعلاميه‌ها را پيدا مي‌كنند و ايشان را به كميته مشترك مي‌برند. بعد هم ايشان را به زندان قصر مي‌برند و رئيس آن سرهنگ زماني- كه بسيار مرد خشني بود - تا چشمش به شهيد غفاري كه محاسن بلندي داشت، مي‌افتد، فرياد مي‌زند كه: يا بايد به امام اهانت كني يا مي‌دهم ريش تو را بزنند! شهيدغفاري زير بار نمي‌رود و سرهنگ زماني بلافاصله به سلماني زندان دستور مي‌دهد كه ريش ايشان را بزند! اين قضيه خيلي براي ايشان سنگين بود. ايشان تعريف مي‌كرد كه آن روزها در هفته، يك روز نوبت حمام داشتند. مرحوم شجوني در صف از آقاي هادي خامنه‌اي سراغ آقاي غفاري را مي‌گيرد و ايشان مي‌گويد كه: به خاطر اينكه ريشش را زده‌اند، سخت ناراحت است و از سلولش بيرون نمي‌آيد! مرحوم شجوني فوق‌العاده خوش‌خلق و اهل شوخي بود. مي‌گويد: برويد و از قول من به ايشان بگوييد: ريش غصه ندارد، دوباره در مي‌آيد! همانطوركه اشاره كرديد شهادت ايشان تحرك عجيبي در جامعه ايجاد كرد. از آن روزها برايمان بگوييد؟ مردم مثل انبار باروت، فقط منتظر يك جرقه بودند و از هر فرصتي براي اعتراض استفاده مي‌كردند. تشييع جنازه شهيد آيت‌الله غفاري هم به تظاهرات و درگيري كشيد و خبر آن در سراسر ايران پخش شد. خفقان سنگيني بر كشور حاكم بود و كسي جرئت حرف زدن نداشت. اين ‌جور واكنش‌هاي مردمي، اختناق را مي‌شكست و ترس مردم مي‌ريخت. آيت‌الله غفاري از علماي برجسته قم بود و در تهران، همانطور كه عرض كردم مسجد شيخ فضل‌الله نوري را احيا كرد و پيشنماز آنجا بود. در تهران ‌نو هم مشغول ساختن يك مسجد بود، لذا مردم ايشان را مي‌شناختند و شهادتش ابعاد وسيعي پيدا كرد. خبر كشته شدن علما، از جمله آيت‌الله سعيدي و آيت‌الله غفاري، بازتاب بسيار گسترده‌اي داشت و حتي راديوهاي خارجي هم اخبار وقايع مرتبط با آن را پخش‌كردند. عده‌اي نماز خواندن آيت‌الله شريعتمداري را بر جنازه ايشان، يك بهره‌برداري سياسي تفسير كرده‌اند. برخي پا را از اين هم فراتر مي‌گذارند و ادعا مي‌كنند ايشان به اشاره ساواك اين كار را كرده است تا شهادت شهيد غفاري را عادي جلوه بدهد. ديدگاه شما در اين باره چيست؟ به نظر من اين حرف‌ها بدگماني است. هر وقت عالمي از دنيا مي‌رود، رسم است كه يكي از علما يا مراجع تقليد بر جنازه‌اش نماز مي‌خواند. آيت‌الله شريعتمداري هم به عنوان يك مرجع تقليد بر جنازه شهيد غفاري نماز خواند. شايد ساواك هم شيطنت‌ها و موذي‌گري‌هاي خود را كرده باشد. يقين ندارم و در اين باره اظهار نظر هم نمي‌كنم، ولي به نظرم حالا كه آيت‌الله شريعتمداري از دنيا رفته است، پيش كشيدن اين نوع موضوعات و دامن زدن به آنها كار درستي نيست. يك سؤال شخصي هم از جنابعالي داشته باشيم. اينك كه به گذشته مي‌انديشيد، از اينكه عمر خود را صرف مبارزه كرديد چه احساسي داريد؟ بنده از اندك كارهايي كه انجام دادم، احساس رضايت و خرسندي دارم و اگر انقلاب در سال 57 اتفاق نمي‌افتاد، باز هم به فعاليت ادامه مي‌دادم. خدا را شاكرم كه سهم اندكي در پيروزي انقلاب داشتم. از خدا مي‌خواهم به كرم خود قبول فرمايد و توفيق ادامه راه را به ما بدهد. با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.  

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن