واضح آرشیو وب فارسی:الف: چرا تلاشها برای وحدت اصولگرایان عقیم میماند؟
محسن مهدیپور، 2 دی 95
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۶
این روزها اکثر اصولگرایان از ضرورت رسیدن به وحدت برای انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده سخن میگویند. این خواسته که ناشی از تجربه شکستی است که در سال 92 متحمل شدند، علیرغم حرفها و سخنان بسیار، هنوز در عمل به عنوان یک مسئله مطرح است. آیتالله علمالهدی در مصاحبهای با خبرگزاری تسنیم اظهار داشت "جریانها، گروهها و نیروهای انقلابی باید به سمت گزینه انقلابی بروند. همه وقتی انقلاب را قبول دارند، وحدت حاصل شده است، اینکه همه بنشینیم دور هم تا وحدت داشته باشیم، جواب نداده است. باید روی اصول وحدت کنند تا بهنتیجه برسیم." از این سخنان چنین برمیآید که منظور از وحدت در اصول که ایشان به آن اشاره میکند، در واقع وحدت در تفسیر از اصول است؛ چرا که در جمله قبل گفته شده با "قبول انقلاب" وحدت حاصل شده و مشخص است که قبول انقلاب، منفصل و جدای از قبول اصول انقلاب نیست؛ بنابراین مقصود ایشان آن است که اگرچه اصول، واحد است، ولی چون تفاسیر مختلفی از اصول وجود دارد، دور هم نشستن نتیجهای در بر ندارد. بر این مسئله همه اصولگرایان اجماع دارند که مفسر اصول انقلاب در وهله اول، امام راحل(ره) و محکمات و متواترات بیانات و سیره ایشان و در وهله بعد، رهنمودها و سیره عملی جانشین امام، یعنی رهبر انقلاب است. پس چرا هنوز تفاسیر و برداشتهای متفاوتی وجود دارد که باید بر سر آنها به وحدت رسید؟ بخشی از مسئله به این اصل کلی برمیگردد که پایبندی به اصول، فقط به حرف و ادعا نیست، بلکه عمل افراد و مواضع آنها در مواقع و شرایط خاص، ملاک است. این اصل اگرچه کاملاً منطقی است، اما در کشور ما بهعلت فقدان کار حزبی به معنای واقعی و بهعلت تعیینکنندهبودن افراد به جای احزاب، باعث نقض غرض شده است. هر کسی از هر گوشه و کنار با اتکا به برداشت خود از اصول انقلاب و رهنودهای رهبری به بررسی و تطبیق حرف و عمل افراد با اصول پرداخته و بر اساس آن، حکم به خروج آنان از مسیر انقلاب و اگر منصفتر باشد، خروج از اصولگرایی میدهد. منشأ بسیاری از اختلافات درون اصولگرایی را باید همین موضوع دانست؛ اما تاکنون اصولگرایان برای رسیدن به یک سازوکار مناسب در راستای مقابله با این عامل وحدتشکن تلاش درخوری نکردهاند. به نظر میرسد تاکنون این دغدغه در تشکیلات اصولگرایی وجود نداشته که مبتنی بر یک سلسله معیارهای روشن و قابل سنجش موضعگیری کند و نه بر اساس شیخوخیت و نظرات پراکنده افراد و شخصیتها. هرچند در منشور اصولگرایی مصوب جامعتین در سال 89 علاوه بر اصول کلی، شاخصهای 12گانهای برای اصولگرایی مشخص شد، اما آن شاخصها روی کاغذ باقی ماند و نتوانست مانع شیوههای انفرادی و خودسرانه در تخطئه منتقدان درون گفتمانی و دامن زدن به انشقاقات شود. با گذشت چند سال از تصویب این منشور، هنوز برخی افراد به پشتوانه شهرت و نفوذی که از قضا از عنوان اصولگرایی کسب کردهاند، تفسیر خود را درستترین تفسیر از اصول انقلاب و رهنمودهای امام و رهبری معرفی میکنند و از احساسات پاک عامه مردم در دفاع از انقلاب، با این پوشش سوءاستفاده میکنند. مشخصاً در سالهای اخیر برخی از افراد شاخص یا نزدیک به جبهه پایداری، چهرههایی از اصولگرایان را به نفاق متهم و حتی بعضاً آنان را خارج از اصولگرایی معرفی کردهاند. سؤال اساسی آن است که آیا این نظر، رأی شخصی آنان است یا طی یک فرایند تشکیلاتی و حزبی مثلاً بر اساس نظر شورای فقاهتی جبهه پایداری شکل گرفته و در شورای مرکزی به تصویب رسیده؟ اگر نظر شخصی است که جبهه پایداری باید در این موارد اعلام موضع میکرد و زمینه ایجاد هرگونه شک و شبههای را از بین میبرد؛ اما اگر مصوب در شورای مرکزی است، جبهه پایداری که خود را جزئی از اصولگرایان میداند، باید این مصوبه و جزئیات ادله خود را در شورایی متشکل از چهرههای مؤثر جریان اصولگرایی، مورد بحث و بررسی قرار دهد تا مبتنی بر شاخصها و معیارهای دقیق و کارشناسیشده مورد وفاق اکثریت از برداشتهای شخص یا گروهی خاص جلوگیری شود و به سایرین تعمیم داده نشود. جدیشدن روند حزبی و تشکیلاتی برای تعیین تکلیف مسائل اساسی در یک جریان سیاسی، ضمن اینکه به گروههای مختلف تحت آن جریان میآموزد که برای رسیدن به منافع بزرگتر باید به هزینههای کوچکتر تن دهند و از برخی تمایلات خود دست بکشند، این مهم را آشکار میکند که بسیاری از اختلافپنداریها ناشی از اصالتدادن به فروعی است که اختلاف و تنوع در آنها میتواند خود به عنوان فرصتی برای جذب اقشار مختلف مردم قلمداد شود. نتیجهای که در اثر تأنی و دقت عمل بیشتر در تصمیمات جمعی حاصل میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]