واضح آرشیو وب فارسی:مهر: معنای وحدت حوزه و دانشگاه؛
روح حاکم دانشگاه اسلامی باید از تعالیم عالی اسلامی سرچشمه بگیرد
شناسهٔ خبر: 3851891 - شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۱
حوزه و دانشگاه > حوزه
.jwplayer{ display: inline-block; } روح حاکم دانشگاه اسلامی و محتوای آموزش و سیاست ها، مدیریت ها و برنامه ریزی ها باید از تعالیم عالی اسلامی سرچشمه بگیرد و چنین دانشگاهی باید سرشار از نشاط، پویایی، ایمان و اخلاص باشد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان، وحدت حوزه و دانشگاه یکی از رهاوردهای عظیم و پر برکت انقلاب اسلامی است. بدون شک، تداوم انقلاب و بنیان گذاری تمدن نوین اسلامی و رشد و توسعه فراگیر آن، جز در پرتو وحدت و پیوند گسست ناپذیر این دو نهاد مقدس، امکان پذیر نیست. آنچه در این روند بایسته و اجتناب ناپذیر است، در درجه اول، شناخت ماهیت این دو پایگاه عظیم و توانمندیها و کاستی های هر یک و داشتن الگویی مناسب برای پیوند آن دو است. درباره ماهیت حوزه و دانشگاه، تردیدی نیست که وجه مشترکشان این است که هر دو، نهادهایی علمی و پرورش دهنده شخصیت های علمی و فکری هستند. با این حال، هر یک خاستگاهی ویژه و ساختار و روشی خاص خود و تاریخچه و کارنامه ای جداگانه دارند. خاستگاه اساسی حوزه های علمیه، انگیزه های دینی است: شور و اشتیاق زایدالوصف دینی و علاقه به ژرف کاوی در معارف سعادت بخش و هدایت آفرین الهی، و کنجکاوی در دستورهای جامع و زندگی ساز اسلام و شناخت جهان بر اساس رهنمودهای وحیانی و آموختن هنجارهای دینی در ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی انسان. این انگیزه باعث پیدایش حوزه های بزرگ علمیه، در طول تاریخ و پرورش چهره های علمی درخشانی شده است. اینان علاوه بر علوم خاص دینی، در دیگر رشته ها، مانند فلسفه، ریاضیات، هیات، طب و...، نیز سرآمد روزگار خویش بوده و افزون بر خدمات علمی، فعالیت های اجتماعی و سیاسی بسیار ارزنده ای نیز کرده اند؛ چهره هایی چون: بوعلی سینا، شیخ طوسی، شیخ بهایی، ملاصدرا، امام خمینی (ره)، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله حسن زاده، آیت الله جوادی، آیت الله مصباح یزدی. اما در دستور رضا خان جهت تأسیس دانشگاه تهران که اولین دانشگاه ایرانی به سبک جدید در ایران است، درباره خاستگاه دانش های جدید در ایران، دو نکته بیان شده است: آشنایی با علم و تکنولوژی غرب؛ تربیت کادر نظام در این دستور، توجه به غنای داخلی و رشد و توسعه علمی، با تکیه بر امکانات بالقوه و فرهنگ داخلی، فراموش شده و این تلقی را در ضمن خود دارد که دانشگاه برای رشد علمی، همواره باید مصرف کننده تولیدات غرب باشد. همچنین در تربیت کادر نظام با توجه به وابستگی کل نظام به سلطه های غربی، شیوه ای را می طلبید که در آن، افرادی وابسته و مقلد غرب پرورش یابند. ثمرات این حرکت به گونهای شد که ناگهان فریاد «شریعتی» ها بلند و پرده از خیانت های پرورش یافتگان نظام تربیتی غربی برداشته شد! کسانی چون دکتر شریعتی بانگ بر آوردند که پای هر قرارداد استعماری، امضای یکی از تربیت یافتگان دانشگاه ها دیده می شود؛ در حالی که هیچ روحانی حوزه رفته ای، در این امور مشارکت ندارد. البته این به معنای آن نیست که همه دانشگاهیان، این گونه تربیت می شدند؛ بلکه مقصود آن است که یکی از اهداف بنیانگذاران دانشگاه جدید، این بوده است؛ لیکن دانشگاهیان به دو دسته «انسان های شریف و مستقل» و «انسان هایی با گرایش های غربی» تقسیم می شدند. بدون شک، نقش فعال و گسترده گروه اول به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بسیار حائز اهمیت و چشمگیر است. در این بین، یک واقعیت نیز قابل انکار نیست و آن اینکه حوزه های علمیه، در عین آنکه در طول تاریخ فعالیت خود، علاوه بر آثار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و شخصیت های بزرگی که در خود پرورش داده اند به دلیل فشارهای سیاسی و اجتماعی و نیز برخی نگرش ها و بینش های درونی خود، در یکی دو قرن اخیر دچار تنگناهای شدید و ضعف هایی گشتند؛ از جمله آنکه به دلیل فشارهای مختلف به خصوص در عهد رضاخان بسیاری از رشته های علمی کنار گذاشته شد و به حداقل اکتفا شد. علاوه بر این شرایط، موج غرب گرایی و خود باختگی در برابر آن، و نیز شعار غربی «جدایی دین از سیاست» نیز بیش از پیش، حوزه ها را دچار اختلاف و محدودیت کرد. اکنون نیز این باور در برخی از اذهان وجود دارد که بایستی دین و رجال دین، از سیاست جدا باشند که این نیز از ارمغان های تفکر غربی است! معنای صحیح وحدت حوزه و دانشگاه پیشنهاد «مرتبط شدن حوزه ها با علوم دانشگاهی» نکته ای قابل توجه است؛ ولی نبایستی از وحدت، برداشتی فیزیکی داشت. اگر امام راحل و دیگر شخصیت های بارز فرهنگی، برای دفاع از کیان فرهنگ اسلام و استقلال فکری، شعار وحدت حوزه و دانشگاه را سر داده اند، بدان معنا نیست که باید از نظر فیزیکی و اداری در یک چهارچوب قرار بگیرند! چنین وحدتی، نه ممکن است و نه مفید. وحدت، وحدت در اهداف واصول و راهبردها و راه کارها است؛ نه وحدت صوری و فیزیکی. یکسان شدن محیط آموزشی حوزه و دانشگاه، به دولتی شدن حوزه ها منجر می شود و دولتی شدن حوزه، خطر بزرگی است که همواره حوزه ها از آن پرهیز می کرده اند. اگر حوزه ها توانسته اند در شرایط مختلفی همانند انقلاب مشروطه، انقلاب ضد انگلیسی در عراق، و بالاخره انقلاب اسلامی نقشی ایفا کنند، به دلیل استقلال آنها از حکومت بوده است. ویژگی های دانشگاه اسلامی: باید روح حاکم بر دانشگاه و محتوای آموزش و سیاست ها، مدیریت ها و برنامه ریزی ها از تعالیم عالی اسلامی سرچشمه بگیرد. مسئولان، اساتید و دانشجویان با مبانی فکری و عقیدتی اسلام عمیقاً آشنا شده و از نظر روش و عملکرد، میزان و ملاک آموزه های دینی باشد. چنین دانشگاهی باید سرشار از نشاط، پویایی، ایمان و اخلاص باشد و هدف و انگیزه همگان، تعالی و تکامل خود و اجتماع و پیشی گرفتن در علم و ترقی کمی و کیفی آن باشد. رفع نیازهای نظام اسلامی و قطع وابستگی های علمی و فنی و جبران عقب ماندگی ها از هدف های مهم دانشگاه اسلامی است. نوآوری و به کار گرفتن تمام نیرو و اندیشه در راه تولید علم، از ویژگی های دیگر آن است. هر دانشجو می تواند با مطالعه عمیق مبانی دینی و اسلامی آراسته شدن به فضایل اخلاقی و الهی، ایجاد ارتباط با دیگر دانشجویان، انتقال افکار و اندیشه های خود به یکدیگر، داشتن اتحاد و موضع گیری های مناسب در موارد ضروری و از همه مهم تر تلاش پیگیر علمی و فتح قله های دانش، در تحقق این مهم می تواند نقش مؤثری ایفا کند. آنچه که مقام معظم رهبری تحت عنوان «نهضت نرم افزاری» مطرح فرمودند، یک شرط واقعی و مهم برای تحقق این هدف مهم است و وظیفه ما تولید علم و دانش در این عرصه است. مؤلفه های دیگر دانشگاه اسلامی که باید در پی تحقق آنها بود عبارت است از: .۱علم و تخصص، ۲. معارف دینی، ۳. اخلاق و تهذیب، ۴. خودباوری و اعتماد به نفس، ۵. استقلال و اتکای ذاتی در عین استفاده از یافته ها و تجارب دیگران، ۶. جامع نگری و بینش اجتماعی و سیاسی، ۷. آرمان گرایی و هدف داری، ۸. تعهد و دلسوزی در راستای اصلاح و سامان بخشیدن به امور جامعه. بنابراین تعهد و تخصص، دو مؤلفه لازم و همراه در دانشگاه اسلامی هستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]