واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مرد افغان كه پس از آتش زدن برادر زن ايرانياش به مرز زابل گريخته بود، روز گذشته پاي ميز محاكمه ايستاد و حادثه را شرح داد.
به گزارش جوان، پنجم اسفندماه ماه سال 91 بود كه به مأموران پليس تهران خبر رسيد مردي در يكي از بيمارستانها به طرز مشكوكي فوت شده است. وقتي مأموران در محل حاضر شدند، مشخص شد كه مرد فوت شده عليرضا نام دارد كه يك هفته قبل در جريان حادثه آتشسوزي مصدوم و به بيمارستان منتقل شده بود. زن جواني كه پليس را با خبر كرده بود، گفت كه عامل حادثه شوهرش مراد است كه گريخته است.
او گفت: مراد افغان است و چند سال قبل به خواستگاريام آمد و ازدواج كرديم اما مدتي قبل با هم اختلاف پيدا كرديم و برادرم به هواخواهي من با مراد دعوا كرد. شوهرم روي من و دو برادرم بنزين ريخت و بعد كبريت كشيد كه هر سه دچار سوختگي شديم، اما عليرضا يكي از برادرهايم به علت شدت سوختگي جان خودش را از دست داد. بعد از حضور بازپرس در محل و انتقال جسد به پزشكي قانوني، تحقيقات براي بازداشت مراد به جريان افتاد و مشخص شد كه او براي فرار به كشور يونان راهي مرز زابل شده است. كارآگاهان پليس سرانجام شش ماه بعد از حادثه متهم را هنگام خارج شدن از مرز بازداشت كردند.
او در اولين تحقيقات گفت: من قصد كشتن عليرضا را نداشتم. همسرم به حالت قهر به خانه مادرش رفته بود و ميخواستم او را به خانهام ببرم كه عليرضا مانع شد و با هم درگير شديم. او عصباني شد و به ظرف بنزيني كه آنجا بود، لگد زد و بنزين روي لباسش ريخت. داشتم سيگاري روشن ميكردم كه لباسش آتش گرفت. بعد از انجام تحقيقات مرد 37 ساله افغان به اتهام مباشرت در قتل مجرم شناخته شد و پرونده بعد از صدور كيفرخواست روي ميز هيئت قضايي شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران قرار گرفت.
روز گذشته بعد از تشكيل جلسه، اولياي دم درخواست قصاص كردند. در ادامه متهم در جايگاه ايستاد و در شرح ماجرا گفت: چند روز قبل از حادثه همسرم به خاطر اختلافي كه داشتيم، قهر كرده و به خانه پدرش رفته بود. يك روز قبل از حادثه به دنبالش رفتم و از او خواستم به خاطر بچهها گذشت كند و به خانه برگردد. او هم قبول كرد و قرار شد روز بعد دنبالش بروم و با هم به منزل برگرديم. بعد از صحبت من و همسرم، عليرضا را ديدم كه تازه از سفر شمال برگشته بود و از آشتي ما خبر نداشت به همين دليل بين من و او مشاجره كوتاهي اتفاق افتاد و او سه سيلي به من زد. عليرضا به خاطر بيماري كه داشت هرازگاهي كنترلش را از دست ميداد و عصباني ميشد، به همين خاطر من از دست او ناراحت نشدم و به دل نگرفتم.
متهم ادامه داد: روز حادثه با موتور به خانه ميرفتم كه بنزين موتورم تمام شد و مجبور شدم موتور را جلوي مغازهاي پارك كنم. بعد به پمپ بنزين رفتم و يك گالن بنزين خريدم. ميخواستم به طرف موتورم بروم كه سر راه منزل پدرهمسرم بود به همين دليل تصميم گرفتم اول به آنجا و بعد سراغ موتور بروم. وقتي وارد خانه پدر همسرم شدم، ديدم عليرضا جلوي در آمد و دوباره در مورد مشاجرهاي كه بين ما اتفاق افتاده بود، صحبت كرد به او گفتم خيالت راحت از دست تو ناراحت نيستم، ولي او قبول نكرد و بحث را ادامه داد تا اينكه عصباني شد و با پا يك لگد به ظرف بنزين زد. بنزين روي زمين ريخت و كمي روي لباسهاي او پاشيد. من هم عصباني شدم و چند قدمي او سيگارم را روشن كردم كه ناگهان عليرضا به سمت من آمد و لباسش آتش گرفت. با فريادم اهالي خانه از اتاق به حياط آمدند و همسرم ميخواست يك پتو روي عليرضا بيندازد تا آتش را خاموش كند، اما عليرضا به طرف محلي كه بنزين ريخته بود، گريخت و باعث شد كه صدمات بيشتري ببيند. بعد هم ترسيدم و فرار كردم. بعد از اقرارهاي متهم، هيئت قضايي يكي از شاهدان حادثه را براي توضيحات بيشتر به جلسه دعوت كرد.
او بعد از قرار گرفتن در جايگاه گفت: آن روز عليرضا را ديدم كه با مراد در حال بحث و درگيري بود. با خودم گفتم شايد خانوادگي باشد به همين دليل دخالتي نكردم. بعد از لحظاتي متوجه آتشسوزي شدم و برگشتم. وقتي فوت عليرضا را شنيدم، خيلي عذاب وجدان گرفتم و با خودم گفتم اي كاش ميانجيگري ميكردم تا شايد اين اتفاق نميافتاد.
سپس متهم در آخرين دفاع خود گفت: من قصد كشتن عليرضا را نداشتم و هيچ وقت از او به خاطر بیماری و مشكلي كه داشت، ناراحت نميشدم. وقتي متوجه شدم كه او فوت كرده خيلي ناراحت شدم، اما چارهاي نداشتم و از ترس فرار كردم. از خانواده آنها ميخواهم مرا ببخشند.
در آخر هيئت قضايي بعد از آخرين دفاع متهم وارد شور شد.
۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]