واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: رايجترين اختلال رواني در بيماران اماس
معصومه نظامدوست، روانشناس سلامت که يکي از مشاورهاي انجمن اماس در ايران است، درباره حوزه کارياش ميگويد: «گرايش روانشناسي سلامت حدود 30 سال است که بر حسب نياز به وجود آمده، درواقع، شامل گروهي از روانشناسان بوده که وارد حوزه پزشکي ميشوند. ورود روانشناس به حوزه پزشکي و نياز این حوزه به آنها در ايران، يک خلأ بود.
روزنامه وقایع اتفاقیه: معصومه نظامدوست، روانشناس سلامت که يکي از مشاورهاي انجمن اماس در ايران است، درباره حوزه کارياش ميگويد: «گرايش روانشناسي سلامت حدود 30 سال است که بر حسب نياز به وجود آمده، درواقع، شامل گروهي از روانشناسان بوده که وارد حوزه پزشکي ميشوند. ورود روانشناس به حوزه پزشکي و نياز این حوزه به آنها در ايران، يک خلأ بود.
امروزه ما با بيماريهاي مزمن، ناعلاج و پاياني که منجر به مرگ ميشود يا بيماريهاي End Stage روبهرو هستيم که بيش از هر زماني، روانشناس سلامت ميتواند کمکی برای بيمار و خانواده او باشد. متأسفانه در حوزه بيماران اماس، ما با کمبود روانشناس سلامت يا روانشناسي که در اين حوزه کار کرده باشد، مواجه هستيم.» او درباره پذيرش بيماري اماس ميگويد: «برای پذيرش بیماران اماس، اکثرا با پنج مرحله روبهرو ميشويم: 1- مرحله انکار: زماني که خبر ابتلا به اين بيماري به فرد داده ميشود چون اين خبررساني بالاتر از حد تحمل است، سبب بروز استرس شده، فرد دست به انکار زده و تلاش ميکند که بيمارياش را نپذيرد. 2- مرحله خشم: در اين مرحله، فرد مدام اين سؤالات را با خود به يدک ميکشد، چرا بايد اين بيماري را بگيرم؟ چرا شانس من تا این اندازه بد است؟
3- مرحله چانهزني: در اين مرحله، فرد ميگويد حتما اشتباه شده است، میتوانم دوباره آزمايش بدهم؟ شايد برگههاي آزمايش من با کسي جابهجا شده است؟ درواقع، وارد معامله ميشود. 4- مرحله افسردگي: فرد قبل از پذيرش بيماري، افسرده ميشود. 5 - مرحله پذيرش: آخرين مرحله، مرحلهاي است که فرد دست از مقاومت برميدارد و قبول ميکند که مبتلا به اماس يا هر بيماري خاص ديگري شده است. اين مراحل، جهانشمول نيست اما معمولا اتفاق ميافتد. ما بهعنوان مشاور بايد به آنها حق بدهيم که از اين موضوع ناراحت باشند. بايد خشم، چانهزني و افسردگيشان را بدون قيد و شرط بپذيريم تا بيمار از اين مراحل عبور کند؛ زماني که به مرحله پذيرش رسيد، در آن زمان، کار اساسي ما آغاز ميشود. نميتوانيم زندگي آنها را تغيير دهيم اما شرايط را ميتوان تغيير داد.
اغلب افرادي که مشاوره ميگيرند، زماني که پرده اماس کنار ميرود، تازه با مسائل واقعي، مشکلات کلي و جزئي آنها روبهرو ميشويم. سبک زندگي نادرست، منجر به اختلالات رواني ميشود، مانند استرس، اضطراب و ... . ميدانيم زماني که پاي اين اختلالات در ميان بوده، جسم، واکنش نشان ميدهد و بيماري اماس هم ميتواند ناشي از پاسخهاي جسمي باشد. مورد ديگر اين است که نبايد به شخص مبتلا به اماس، استرس وارد شود زيرا باعث تشديد علائم بيمارياش ميشود. پس لازم است مهارتها و سبک زندگي به آنها آموزش داده شود. ما بيمارها را به سبک زندگي سالم، همراه با مديريت بيماري، بهترشدن شرايط زندگي و ارتقای سلامت هدايت ميکنيم اما بايد توجه داشت در مراجعه به روانشناس، هيچ اجباري نيست بلکه خود فرد بيمار بايد انتخاب کند که به مشاور نياز دارد یا نه.
کسي که مراجعه ميکند، حتما اين حس نياز را در خود ديده است.» يکي از مؤسسان انجمن اماس نيز در پايان صحبتهاي نظامدوست، اصرار کرد که خانواده مبتلايان به اماس نيز حتما بايد تحتنظر روانپزشک يا مشاور قرار گيرند زيرا آنها هم به نحوي با اين بيماري درگير بوده و متأسفانه، تمام مشکلات را درون خود ميريزند اما با کمکگرفتن ميتوانند از روحيه بالاتري برخوردار باشند و اين روحيه را نيز به فرزند، همسر يا هر يک از اعضاي خانوادهشان که مبتلاست، بدهند. دکتر فرناز اعتصام، روانپزشک و فلوشيپ روانتني به برخي از اختلالات رواني در بيماران اماس اشاره ميکند: «اختلالات دوقطبي: برخي اثرات مانيارا وابسته به استفاده از استروئيدها دانستهاند اما مکانيزمهاي ژنتيکي مشترک بين اماس و اختلال دوقطبي نيز مطرح شده است.
افسردگي: علائم افسردگي، معمولا در اينگونه بيماران مشاهده ميشود. اختلال شناختي: اختلالات شناختي، از ديگر عوارض نوروسايکياتريک همراه با اماس هستند که بيش از 40 درصد بيماران را گرفتار ميکنند.» رقيه سعيدي، مشاور باليني کلينيک اماس، درباره مشکلات و اختلالات رواني و ذهني این بيماران ميگويد: «از آنجا که اکثر بيماران، زنان و در ميانگين سني 25 تا 40 سال هستند، مشکل بغرنج و عمده آنها، مجردبودنشان است.
قضيه ازدواج، آنها را اذيت ميکند يا اگر هم ازدواج کرده باشند، بهدليل فرايند طولاني بيماريشان، شوهرانشان آنها را ترک کرده و در چرخه جدايي ميافتند. ازدواج براي آنها قابل درک نيست و مدام ميشنوم که ميگويند چون اماس داريم، کسي با ما ازدواج نميکند.
من براي حل اين مسئله روي رفتاردرمانيشناختي کار و سعي ميکنم فکرهاي منفي آنها را بشناسم. غير از اين قضيه، 40 تا 60 درصد بيماران اماس افسردگي دارند که حتي حدود هفت درصد به خودکشي فکر ميکنند يا اقدام کردهاند. اختلال ديگري که اين بيماران دارند، اضطراب است. درواقع، ميتوان گفت اضطراب 80 درصد از آنها به دلیل وحشت از آينده بوده و بيماريشان غيرقابل پيشبيني است. نميدانند تا 6 ماه ديگر یا يک سال ديگر در چه وضعيتي قرار دارند، آيا ميتوانند راه بروند، در تکلمشان مشکلي پيش نميآيد و... فکرکردن به اين مسائل براي آنان اضطراب ميآورد.» سعيدي معتقد است خيلي از بيماران نيز از خستگي ذهني هم رنج ميبرند.
مشکل ديگر، حيطه روانشناسي و نوروسايکولوژي، مشکلات شناختي بيماران است، مانند اختلالات حافظه، توجه، تمرکز، سرعت پردازش اطلاعات و يادگيري. اين مشاور ادامه ميدهد: «بيماران اماس 40 تا70 درصد اختلال شناختي را تجربه ميکنند که معمولا اگر نياز به دارو داشته باشند، ما آنها را به روانپزشک معرفي ميکنيم که براي اکثر آنها داروهاي ضدافسردگي تجويز ميشود اما اگر بيمار از لحاظ شناختي، توانمندي داشته باشد، کلاسهاي رواندرماني براي آنها برگزار ميکنيم.» سعيدي در پاسخ به اينکه آيا خانواده از بيمار مبتلا به اماس حمايت ميکند، گفت: «اگر خود بيمار بخواهد، ما خانواده را درگير جلسات رواندرماني ميکنيم و از آنها کمک ميگيريم. در اينگونه مسائل، جو خانه بايد آرام و از اضطراب و چالشها دور باشد.»
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]