واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه شرق - كامبيز نوروزي . حقوقدان: اینکه کشور ٢٠ سال از موضوع آسیبهای اجتماعی عقب است، به چه معناست؟ این پرسش به طور طبیعی از گزارشی که آقای وزیر کشور از ملاقات با مقام معظم رهبری ارائه کرد، به ذهن متبادر میشود.
سادهترین معنای این جمله این است که در ٢٠سال گذشته انواع آسیبهای اجتماعی در برنامهریزیها و اداره کشور مورد توجه نبودهاند یا اگر هم کموبیش توجهی به آنها شده است برنامهها و سیاستهای مبارزه با آسیبهای اجتماعی موفقیتآمیز نبودهاند. بهاینترتیب در ٢٠سال انواع آسیبهای اجتماعی در روندی مستمر رشد یافتهاند. طلاق، اعتیاد، حاشیهنشینی و بسیاری از آسیبهای دیگر در زمره این آسیبهای اجتماعی است.
بیگمان «بیخبری» دولت و دستگاههای مختلف نمیتواند علت کمتوجهی یا ناموفقبودن برنامههای عمومی در مبارزه با آسیبهای اجتماعی باشد. آمارهایی مانند طلاق بهطور مستمر و رسمی ثبت میشوند، علاوهبراین آمارها و گزارشهای متعدد و برآوردهای مختلف مربوط به انواع آسیبها معمولا در دستگاههای مختلفی مانند وزارت کشور، وزارت اطلاعات، قوه قضائيه، نیروی انتظامی، بسیاری از دستگاهای دیگر ثبتوضبط میشوند. به یقین مسئولان امور، اطلاعات وسیع و گستردهای از آنچه در عرصه اجتماعی میگذرد، در اختیار دارند که شاید فقط اندکی از آن در اختیار افکار عمومی یا کارشناسان قرار گیرد؛ علاوهبراین، بیتوجهی نیز علت رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی نمیتواند باشد.
میتوان گفت تقریبا تمام دستگاههای مسئول مبارزه با آسیبهای اجتماعی در دو دهه اخیر بهطور مستمر از مبارزه با پدیدههایی مانند افزایش طلاق، افزایش اعتیاد، افزایش قاچاق مواد مخدر، خطر حاشیهنشینی و رشد آن، افزایش منازعات بین افراد و افزایش پروندههای قضائی و... سخن گفتهاند؛ از برنامهریزیهای مختلف برای مبارزه با این پدیدهها خبر دادهاند؛ بودجههایی برای رفع این معضلات اختصاص دادهاند؛ سازمانهای مختلف برای مقابله با این شرایط تأسیس کردهاند؛ از اقدام به مطالعه و بررسی آسیبهای اجتماعی گفتهاند و بالاخره بهبود شرایط در آینده نزدیک را وعده دادهاند؛ بااینحال امروز ٢٠سال از موضوع آسیبهای اجتماعی عقب هستیم.
به عبارت دیگر دستگاههای مسئول در تمام این دو دهه در مقابله با آسیبهای اجتماعی دچار ناکارآمدی مفرط بودهاند. آسیبهای اجتماعی یکروزه و یکساله پدید نیامدهاند و از آنها کموبیش بیاطلاع نبودهایم. حال جای این پرسش باقی است که چرا با وجود اطلاع از آسیبها و روندهای آماری آنها و باوجود انواع برنامهریزیها و صرف هزینههای مختلف و فراوان، شرایط بهگونهای رقم خورده است که بیانكننده بحرانی گسترده و نگرانیآور در این زمینه است. در بیان علت این موضوع عجالتا به سه عامل میتوان-دستكم بهعنوان فرضیه- اشاره کرد:
١- دیدگاههای نظری؛ دولت و ديگر دستگاههای مسئول اینک باید خود را با این پرسش روبهرو کنند که به لحاظ نظری دیدگاهی که درباره آسیبهای اجتماعی و روشهای مقابله با آنها داشتهاند تا چه اندازه، علمی و واقعبینانه بوده است. بسیار شنیده شده است که توسعه آسیبها به توطئه خارجی نسبت داده شده است. همچنین معمولا ناآگاهی مردم را از دلایل رشد و توسعه آسیبهای اجتماعی قلمداد کردهاند. در مواردی نیز با سیاسیکردن پدیده آسیبهای اجتماعی، آنها را به عنصر سیاست پیوند زدهاند.
در بسیاری موارد نیز آسیبهای اجتماعی را بهعنوان خطاهای فردی معلول اشتباهات فردی دانستهاند. بدیهی است چنین دیدگاههایی در نوع برنامهریزی برای مقابله با آسیبهای اجتماعی اثرگذار بوده است. اینک به نظر میرسد الگوی نظری تحلیل پدیده آسیبهای اجتماعی در دستگاههای رسمی مستلزم بازنگری جدی و بنیادی است. آسیبهای اجتماعی ریشه در شرایط درونی جامعه داشته و نوعی واکنش فردی نابهنجار در برابر انواع بحرانهاي اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. در طرح مسئله و پاسخ به مسئله و برنامهریزی، توجه و تأکید بر اینکه آسیبهای اجتماعی محصول واقعیتهای درون جامعه هستند، ضروری است.
٢- آسیبهای اجتماعی اموری چندعاملیاند و از تمام شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و برنامهریزی کشور تأثیر میگیرند.
بهعنوان مثال کاهش و افزایش نرخ تورم یا نرخ بیکاری در کاهش و افزایش آسیبهای اجتماعی اثرگذار است یا احساس فقدان امنیت شغلی یا امنیت زیستی در زندگی روزمره میتواند به افزایش آسیبهای اجتماعی کمک کند. مسئله اصلی این است که در همه شئون برنامهریزی کشور از صنعت و کشاورزی تا آموزش عمومی و متوسطه یکی از محورهایی که همواره باید مورد توجه قرار گیرد، تأثیر هر برنامه بر کاهش و افزایش آسیبهای اجتماعی است. تجربه نشان داده است که معمولا در برنامهریزیهای مختلف از این محور یا شاخص مهم غفلت میشود.
٣- گاه نوع برنامهریزی در بعضی بخشها خود موجب تولید آسیبهای اجتماعی است. بهعنوان مثال رشد و گسترش حاشیهنشینی محصول مستقیم الگوی شهرسازی کلان شهرها و شهرهای بزرگ کشور در دو دهه گذشته است. در نمونه دیگر در جهان رسانه دسترسی به انواع رسانهها بهسرعت و با سهولت برای همگان امکانپذیر است كه کاهش چشمگیر کارآمدی تلویزیون ملی بر اثر رعایتنكردن معیارهای حرفهای رسانه تلویزیون میدان وسیعی برای رقبای فارسیزبان خارجی ایجاد کرده است. این نقیصه بهعنوان یکی از موجبات تشدید تعارضات و چندگانگیهای فرهنگی و تشدید بحران هویت آسیبزاست. نهایتا اینکه با تجربه ناکارآمد گذشته رفتن راههای رفته راه به جایی نمیبرد. مسئله نه در سازماندهی است و نه در بودجه، بلكه آنچه مهم است، پیش از هر چیز ایجاد یک تحول عمیق و گسترده فکری و تحلیلی در دولت و دستگاههای مرتبط با پدیده آسیبهای اجتماعی است که در پرتو آن امکان درک مسئله و راهگشایی و برنامهریزی کارآمد فراهم شود.
۲۲ آذر ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]