واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: محمد معماریان در صبح نو نوشت: «یک اعتراف بکنم؟...» گفتن از خطاها، ناکامیها، خجالتها، تابوشکنیها و پارادوکسها همواره دشوار بوده است. ولی امروزه در فضای مجازی میتوان نمونههای متعددی از این اعترافات را دید. ریشه ماجرا کجاست؟
در جامعه ما، میل به اعتراف را میتوان یک پدیده مدرن دانست چرا که جایگاه چندانی در پیشینه تاریخی و مذهبیمان نداشته است. اسلام، اعتراف به گناه را جز نزد خدا (و شاید نزد حاکم شرع یا فرد آسیبدیده از خطایمان برای تحمل عقوبت و جبران خطا)،جایز نمیشمارد که از جمله علتهای آن، پرهیز از اشاعه فحشاست. در مواردی که گناه محسوب نمیشوند نیز سنت دینی و عُرف عمومی بر پنهان داشتن خطاها و سستیها تأکید میکردهاند، به ویژه چون زمینهساز ضعف فرد در زندگی و جامعه میشوند. حدیثی منسوب به امام صادق(ع) که میگوید «راز تو جزیی از خون توست پس نباید که در رگهای غیر تو جریان یابد» نه فقط یک توصیه دینی، که بخشی از خلقوخوی مردممان بوده است.
ولی اعتراف در جوامع غربی یک پدیده قدیمی و تاریخی به قدمت کلیساست؛ همان جایی که اعتراف نزد کشیش، وعده تطهیر و بخشایش به دنبال داشت.
اعترافات الهیاتی سنتآگوستین، نسخه سکولار آن در اعترافات ژان ژاک روسو، شکلگیری روانکاوی در اواخر قرن نوزدهم، حتی خیز عظیم فضای رسانهای مصاحبهمحور پس از جنگ جهانی دوم، سیل کتابها و ترانهها و فیلمهایی که عنوان اعتراف را یدک میکشند و در نهایت پدیده «فرهنگ اعتراف جمعی» در اواخر قرن بیستم، همگی از تداوم و تشدید یک روند پیوسته حکایت میکنند که به نظر میشل فوکو، در بطن سازوکار «قدرت» (به معنای عام آن) در این جوامع ریشه دوانده است و نسخههای امروزیتر «اعتراف» در آن جوامع شاید متأثر از «فرهنگ استریپتیز» هم باشند که برایان مکنیر مطرح کرده است: برهنه شدن تدریجی پیش چشم مردم، اما این بار در قالب برهنه کردن روح، رها شدن از آخرین و درونیترین قیدوبندها و نقابها و نزدیکتر شدن به «خودی» که واقعیترین نسخه خود محسوب میشود. به هر روی، در دورانهای نزدیک به امروز، مجموعهای از بدهبستانهای میان غرب و جامعه ما که بیشتر قالب فرهنگی داشتهاند، در عادیسازی پدیده اعتراف در میان مردممان سهم داشته است. امروزه مهمترین علت روی آوردن به اعتراف، «برونریزی» است؛ استعاره «سبک شدن». به زمین گذاشتن همین باری اشاره میکند که روان و وجدان انسان به تنهایی قدرت حملش را ندارد، خصوصاً اگر به جذب همدلی بخشی از مخاطبان منجر شود. برای این منظور، همصحبتان مجازی شاید گزینهای ایدهآل باشند.
درددل کردن و اعتراف برای غریبهها همیشه آسانتر است چون اولاً احتمال مواجهه با آنها در زندگی روزمره کمتر است، از تبعات این اعتراف احتمالاً مصون میمانیم و ثانیاً چون در بطن ماجراهای ما نبودهاند میتوانیم روایت دلخواه و حتی تحریفشدهمان را به آنها بگوییم. فضای مجازی پُر از غریبههایی است که بعید میدانیم سروکارمان به آنها بیفتد و مایه دردسرمان شود، به ویژه اگر حرفمان را در گمنامی بنویسیم؛ با شناسه کاربری مستعار، در وبسایتهای اعترافی، یا حتی از طریق یک آشنای مجازی یا با زبان سومشخص که خودمان متهم ماجرا نباشیم.
ولی اعتراف گام اول از مسوولیتپذیری در قبال تصمیمات نابجاست.اگر «اعتراف» به پشیمانی، تلاش برای جبران یا سعی در اصلاح منجر نشود، که در بسیاری از نمونههای اعترافات آنلاین چنین نمیشود، این گام ناتمام میماند. گویا نفس اعتراف کافی است. بدتر آنکه گاه اعتراف تبدیل به ابزار جلب توجه میشود؛ جاذبه دراماتیک آن، شوق دیده شدن را ارضاء میکند و قدری از اعتبار برای گوینده فراهم میآورد چرا که «شجاعت» بیان مسألهاش را داشته است. اینجاست که اعتراف به یک ابزار روایی محبوب تبدیل میشود تا جایی که هرازگاهی مسابقه اعتراف هم میان کاربران شکل میگیرد و بهاصطلاح «ژانر» میشود.
سابقه این ماجرا را میتوان تا دوران اوج وبلاگنویسی فارسی دنبال کرد، زمانی که وبلاگ به مثابه دفترچه خاطرات، رازهای مَگو را پیش چشم مخاطبان وسیعتری میگذاشت و به موازات تغییر اخلاقیات سنتی در فهم معنای «خطا» و نحوه مواجهه با «اعتراف» گسترش فناوریهای نوین ارتباطی نیز با افزایش میل (و اجبار) به برداشتن نقابها و کاهش فزاینده حریم خصوصی (و عادت به آن) موجب تقویت روند خودافشاگری شد؛ هرچند کم نبودهاند کسانی که نتیجه کار طبق انتظارشان نبوده است. «یک اعتراف بکنم؟ از اعتراف توی توییتر پشیمانم.» این توییت، شاید طنزآمیزترین ماجرایی بود که وضعیت عجیب اعتراف آنلاین را ترسیم میکرد.
۲۱ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]