تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد، چرا ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817574889




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داوطلب مأموریتی که درصد بازگشت آن «صفر» بود - پایگاه خبری تحلیلی شهیدنیوز


واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): فرماندهان درصد بازگشت از این مأموریت را بسیار کم ارزیابی کرده و یادآوری کرده بودند که هر فردی برای شناسایی برود حتما شهید خواهد شد.رضا مظفری در روز 19 شهریور ماه سال 1349 در روستای محمدآبادمانه به دنیا آمد. او پس از گذراندن دوران ابتدایی برای ادامه تحصیل به بجنورد رفت و تحصیلاتش را تا مقطع اول دبیرستان ادامه داد. زندگی روستایی به رضا آموخته بود که علاوه برتحصیل در کارهای کشاورزی بباید همیار پدرش باشد. داوطلب مأموریتی که درصد بازگشت آن «صفر» بود اوضاع و احوال بحرانی کشور از یک سو و عشق و ارادت رضا به امام خمینی(ره) و احساس مسئولیت برای حفظ سرزمین عزیز اسلامی ایران از سوی دیگر باعث شده بود که با وجود سن کم از تمام توان خود برای خدمت به جامعه و اسلام استفاده کند.عشق و علاقه او به بسیج تا حدی بود که بسیاری از شب ها همراه با بچه ها و دوستان در پایگاه مقاومت بسیج می خوابیدند. سرانجام یک روز نزدیک صبح خواب می بیند که خدا او را به جبهه خوانده، رضا صبح همان روز برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد و پس از چند روز آموزش، به جبهه اعزام شد. در جزیره مجنون همگام و همراه با سایر همرزمان خود با دشمن بعثی وارد کارزار شد. تا اینکه در نهایت سال66 در اثر اصابت گلوله به پیشانی و ترکش خمپاره از ناحیه مغز و دست و پا دچار جراحت شدیدی شد و به درجه شهادت رسید. مأموریت ناممکن یکی از همرزمان رضا درباره نحوه شهادت رضا توضیح می دهد: «ما در قالب یک واحد غواصی داخل نیزار بودیم و قرار شد موقعیت دشمن را شناسایی کنیم. در این شرایط پر خطر باید یک نفر از گروه خارج می شد تا مأموریت سِری را انجام می داد. این درحالی بود که فرماندهان درصد بازگشت از این مأموریت را بسیار کم ارزیابی کرده بودند و یادآوری کرده بودند که هر فردی برای شناسایی برود حتما شهید خواهد شد. اما در این شرایط رضا آمادگی خود را اعلام کرد. اما در جریان کار شناسایی او سر خود را بلند می کند تا مقر دشمن را شناسایی کند که تیری به پیشانی او می خورد. و وقتی پیکر بی جان او را به کنار رودخانه منتقل می کنند گلوله خمپاره ای هم کنار او منفجر می شود و بدنش را تکه تکه می کند.» مادر رضا روایت می کند:«سه تا برادرانش در جبهه بودند، رضا هم میخواست برود. من نگذاشتم و گفتم : بگذار برادرانت بیایند بعد تو برو. گفت: امام خمینی گفته اند که سربازهای من توی گهواره اند و همان هایی که توی گهواره بودند ما بودیم که حالا بزرگ شده ایم، ما باید برویم.» همچنین برادر شهید مظفری درباره فعالیت هخای ورزشی رضا می گوید: « برادرم عضو تیم فوتبال بود و به باشگاه می رفت. به ورزش های رزمی علاقه داشت و در بجنورد کار می کرد.می گفت که من خواب شهادتم را دیده ام. به او گفتم: خوابت را برایم تعریف کن و او گفت: در خواب دیدم یک کبوتر زخمی آمد و روی شانه ام نشست. دست انداختم تا او را بگیرم. پایش را گرفتم اما پایش جدا شد و فرار کرد. دوباره در هوا پر زد. دستم به بالش خورد و بالش جدا شد. باز دوباره پرواز کرد تا اینکه دستم هربار به قسمتی از بدن کبوتر خورد و کنده شد .در نهایت برادرم همان طوری که خواب دیده بود شهید شد. در حال حاضر عکس هایش موجود است. نصف پا، ساعد دست، قلب و شکم از سر تا پا تکه تکه شده اند. وقتی جسد شهید را برایمان آوردند بدنش تکه تکه بود. در آخرین دیدار گفته بود به شما قول می دهم که دو تا پانزده روز از رفتنم طول نمی کشد که شهید می شوم.همین طور هم شد.»/مشرق


دوشنبه ، ۱۵آذر۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[مشاهده در: www.shahidnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن