واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: یکی از پدیدههای نامطلوب جامعه ما تولید انبوه مدرک دکتراست. مدرک دکترا مانند هر چیز دیگر در اقتصاد ارزشش به کمیابی است و اگر چیزی کمیاب نباشد ارزشش پایین خواهد آمد.طلا در جهان کمیاب است و به همین دلیل قیمت بالایی دارد ولی ماسه در جهان زیاد است و قیمتی ندارد.
به گزارش جهان صنعت، مدرک دکترا وقتی دارای ارزش است که در جامعه از آن به تعداد کم موجود باشد. در چنین شرایطی مدرک دکترا نهتنها مزیت مالی برای دارنده در مشاغل دانشگاهی ایجاد خواهد کرد بلکه یک پرستیژ اجتماعی هم به همراه دارد. اضافه شدن عنوان دکتر در مقابل اسم برای بسیاری از افراد جامعه ما امری رشکبرانگیز است و چون طبع انسان به دنبال داشتن همه مزایاست، طبیعی به نظر میرسد که بخواهد از همه امور کمیاب و مطلوب یعنی قدرت، ثروت و منزلت برخوردار شود. قوانین و نظم اجتماعی سازوکارهایی برای دستیابی به این امور مطلوب اما کمیاب تعریف میکند.
در یک جامعه بسامان، ثروتمندشدن منوط به کارآفرینی و خلاقیت و پذیرش ریسک است. در چنین جامعهای دستیابی به جایگاه قدرت منوط به فعالیت در یک حزب و برخورداری از تربیت حزبی است. در چنین جامعه سامانیافتهای کسب منزلت دکترا که دلالت بر حداقل دانش پیشرفته در یک حوزه خاص است منوط به کسب تسلط لازم بر برخی مفاهیم علمی و گذراندن دروس پیشرفته و انجام یک تحقیق آکادمیک مبتنی بر اصول تحقیق است.
دانشگاهها سازوکاری هستند که به جامعه اطمینان میدهند فرد واجد حداقل دانش و اطلاعات لازم است. هرچه یک دانشگاه سختگیرتر باشد، مدرکش معتبرتر خواهد بود. حال در یک جامعه در حال توسعه همه این سازوکارها به هم میریزد. برای کسب ثروت، رانتجویی جای کارآفرینی را میگیرد. بیپرنسیبی سیاسی و مردمفریبی ابزار کسب قدرت میشود. در عرصه منزلت نیز مدارک قلابی جای مدارک علمی واقعی را میگیرد. همانطور که وقتی در کشور ما چاپ برندهای معروف و درج آن روی کالاهای غیراصیل موجب فریب جامعه میشود و مصرفکنندگان را اغوا میکند، مدارک دانشگاهی قلابی نیز همین بلا را بر سر جامعه میآورد. دقیقا همانطور که یک پزشک قلابی برای جامعه زیانبار است، یک اقتصاددان، یک جامعهشناس و یک روانشناس قلابی نیز برای جامعه مضر است با این تفاوت که زیان یک پزشک قلابی امری آشکار است اما زیانی که اقتصاددانان و روانشناسان قلابی به جامعه میرسانند، غیرآشکار ولی شدیدتر است.
حال این سوال پیش میآید که چرا دانشگاههای ما راضی به این امر شدهاند که مدارک قلابی اعطا کنند. چه شده است که دانشگاههای ایران راضی شدهاند دانشجویان دکترا در تعداد زیاد بگیرند و بدون اینکه آموزش لازم را به آنها عرضه کنند و آنها در استانداردهای موردنظر پایاننامه بنویسند، فارغالتحصیل شوند. ریشه این مساله به دو امر برمیگردد؛ از یکسو دولت به دلیل محدودیت بودجه دیگر نمیتواند پشتیبانی مالی لازم را از دانشگاه کند و به همین دلیل دانشگاهها در پرداخت حقوق با دشواری روبهرو هستند. از سوی دیگر دولت به اشتباه و با تصوری غلط از معنای عدالت، مانع دریافت شهریه از دانشجویان لیسانس میشود و حتی اگر دانشگاهها بخواهند از دانشجوی لیسانس به اسم دوره شبانه شهریه بگیرند، این شهریه به شدت توسط دولت محدود میشود.
در چنین شرایطی دانشگاهها انگیزه مییابند تا جذب در دوره دکترا را افزایش دهند زیرا شهریه دانشجوی دکترا به مراتب بیشتر از دانشجوی لیسانس است. در واقع فاجعه از همین جا شروع میشود چراکه در کشورهای توسعهیافته از دانشجویان لیسانس شهریه سنگین گرفته و برای دوره دکترا یا کمک هزینه داده میشود یا از پرداخت شهریه معاف میشود و (به جز انگلیس) و کمتر پیش میآید که برای دوره دکترا شهریه دریافت شود زیرا تصور عمومی این است که اگر حمایت مالی لازم نباشد، افراد انگیزه نخواهند داشت به دوره دکترا وارد شوند و تلاش کنند تا مرزهای علم را گام به گام جلو ببرند. یعنی درآمد از دانشجویی لیسانس کسب شده و صرف دانشجوی دکترا میشود.
در کشور ما دقیقا معکوس عمل میشود یعنی درآمد از دانشجوی دکترا کسب و صرف دانشجوی لیسانس میشود. نتیجه این میشود که شهریه دوره دکترا خیلی بالا تعیین میشود و مدیران که درآمد بالا دارند به این دورهها وارد میشوند. در چنین شرایطی فردی که در این دوره پذیرفته میشود وقت و انرژی لازم را برای تحصیل نخواهد داشت چون بیشتر وقت و ذهن خود را مصروف اداره مجموعه خود کرده و قاعدتا به لحاظ سنی هم آن چالاکی ذهنی لازم را نخواهد داشت. وقتی بودجه دانشکده به درآمد دانشجویان دکترا وصل میشود اساتید نمیتوانند سختگیری لازم را نسبت به عملکرد دانشجویان دکترا اعمال کنند چرا که بودجه دانشکده در معرض خطر قرار میگیرد. گاه حتی این رابطه موجب میشود فرآیند پذیرش دانشجوی دکترا از اصول خود منحرف شود و کسانی پذیرفته شوند که به لحاظ مالی امکان بیشتری برای ایجاد ساختمان، هدیه امکانات آموزشی یا رفاهی و امثالهم به دانشگاه داشته باشند. گاه وضعیت وخیمتر میشود و متقاضی ورود به این مقطع، با عرضه پیشنهادهای مالی برای انتصاب اساتید به مدیریت یا عضویت هیاتمدیره شرکتهای زیرمجموعه، تیم گزینش را تطمیع میکند.
به این فاجعه اضافه کنید این واقعیت را که چون دانشگاه منابع مالی لازم را برای اساتید فراهم نمیکند، ناگزیر در کنار دانشگاه به دنبال شغل دیگری میروند که معمولا درآمد بیشتری دارد و به همین دلیل فرصت لازم برای کار علمی و پژوهشی نخواهند داشت. از دیگر سو تحت فشار هستند تا هر سال با چاپ مقاله، کارنامه قابل قبولی به نظام ارزیابی دانشگاه عرضه کنند.
جذب دانشجوی دکترا در تعداد زیاد یک راه حل است زیرا دانشجوی دکترا ناگزیر است به هر صورت که شده یک تحقیق انجام دهد و چون تایید آن منوط به تایید استاد راهنما و مشاور است، ناگزیر میشود رضایت آنها را جلب کند. اساتید یادشده نیز این شرط را اعمال میکنند که باید مقاله در مجلهای چاپ شود و اسم آنها نیز به عنوان نویسنده بیاید. به این ترتیب نیاز اساتیدی که وقت انجام پژوهش نداشتند رفع میشود. گاه روابط شخصی میان اساتیدی که مسوولیت مجلهها را برعهده دارند، موجب میشود فرآیند داوری مقالات هم مخدوش شود و مقالات ضعیف بر اساس زدوبندها تایید و منتشر شوند. به این ترتیب اساتید دانشگاه هم از این وضعیت منتفع میشوند و به این امر رضایت میدهند که مدرک دکترای بیکیفیت و قلابی عرضه کنند و راضی میشوند که سونامی دکترا در کشور ایجاد شود. در شرایطی که نظام حاکمیتی آموزش عالی رسیدگی به این وضع را در دستور کار خود ندارد و بیشتر دغدغه امور سیاسی و فرهنگی را دارد، روشن است که عرضه و تقاضای مدرک قلابی سازوکاری ایجاد میکند که منتهی به وضع موجود کشور میشود. تا وقتی که نظام حاکمیتی آموزش عالی به وظیفه تنظیمگری خود به درستی عمل نکند و مساله تامین مالی درست دانشگاهها حل نشود، این چرخه معیوب کماکان فعال خواهد بود و به جامعه زیان خواهد رساند.
۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]