واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: فرد- سهيلا خلانلوئي: مشكلات احساسي و رفتاري ما كدامند، با اين مشكلات چگونه مواجه ميشويم و راهحل برخورد با اين قبيل مشكلات كدام است و با آنها چه بايد كرد. مقاله زير سعي دارد ضمن فهرست كردن برخي از عمدهترين اين مشكلات راهحل برخورد با آنها را نشان دهد. هر وقت ميخواهم حرفي بزنم، صدايم ميلرزد و لپهايم مثل توتفرنگي قرمز ميشود. ترس از نگاه ديگران زندگيم را به جهنمي مبدل كرده است. جرأت نه گفتن را ندارم و حتي در بله گفتن هم ترديد به خود راه ميدهم. اين ها از خصوصيات افراد كمروست. كمرويي يا همان خجالت كشيدن نه يك بيماريست و نه يك شخصيت اخلاقي تلقي ميشود. از نظر روانشناسان كمرويي يك نوع مشكل ذهني و رفتاري است، نه چيزي بيش از آن. از نظر آنان كمرويي نوعي نگرش و عمل منفعلانه و پريشاني بيخطر و ملايم محسوب ميشود، اين حالت در طول زندگي و با درگير شدن در مسائل اجتماعي و تجارب متنوع زندگي تا حدود زيادي برطرف ميشود. بنابراين اين كمرويي را نميتوان يك نوع عيب و نقص واقعي نوجوانان و جوانان دانست. يادمان باشد كه اين مشكل در افراد مختلف و در سبكهاي مختلف شخصيتي متفاوت و با شدت كم و زياد بروز ميكند. «خجالتزدگي» افراد در دورههاي مختلف كاري و زماني خود را نشان ميدهد. مثل در مواجه با دوستان و معلمها، ورود به محيط جديد در هنگام گذراندن يك امتحان، حرف زدن در جمع يا آشنايي با فرد يا جمع جديد و گفتوگو با افراد ناشناس كه گاه كار راحتي هم نيست. مخصوصا اگر اين آشنايي يا حرف زدن يا رفتار ديگر، براي اولين بار باشد. در گذر زمان و كسب تجربه، اعتماد به نفس شخصي بالا ميرود و اين ديو خجالت ناپديد ميشود. زيرا توانايي خود را عرضه كردن و جزأت مقابله با نگاه ديگران نياز به آموزش و يادگيري دارد. اين نوع خصوصيات در بعضي از اشخاص و در روابط اجتماعي به طور طبيعي آموخته ميشود. اما در برخي موقعيتها افراد براي اجتماعي شدن و كاهش خجالتزدگي نيازمند به تغيير در نگرش و رفتارها و از بين بردن عادتهاي غلط هستند. نبايد نااميد شد، اشخاص كمرو يا خجالتي معمولا اين مرحله از مشكل را پشتسر ميگذرانند و زندگي رضايتبخش و موفقي را خواهند داشت. قبل از هر چيز، افراد داراي اين حالت ويژگي نبايد اجازه دهند دلسردي يا ناتواني به آنها غلبه كند. غلبه كردن بر اينكه ديگر در قبال اعمال و رفتار ما چه قضاوتها و برداشتي دارند يا چه حساسيتي نشان ميدهند، قدم مهمي در حل مشكل خجالتزدگي است. زيرا وقتي ما عملي را در يك شرايطي انجام ميدهيم، براي آن دليل عقلاني يا احساسي داريم و لزومي ندارد از عملي كه لازم بوده انجام دهيم خجالتزده شويم يا با ترس بيجهت زمينه كنارهگيري خود را به وجود آوريم. شخص خجالتي دچار نوعي احساس ناخوشايند مداوم قرار گرفته است كه بيش از همه خود براي آن بايد چارهاي بيانديشد. البته شخص خجالتي هميشه سعي ميكند كه زندگي خوشبختي را براي خودش فراهم بكند. او حتي در ميان خانواده، دوستان، اطرافيان، محل كار و در اجتماع احساس خشنودي و خوشحالي ميكند.حتي اگر در مقابل اشخاص ناشناس احساس ترس و نگراني گريبانگيرش شود، سعي ميكند حتيالامكان با مشكل مواجه شود. مهمترين مسئله اين است كه كمرويي و خجالتزدگي حالت مزمن به خود نگيرد كه در اين صورت به يك ناراحتي دروني و تا حدودي پايدار تبديل ميشود و به سختي ميتوان آن را كنار گذاشت و به طرز ملالانگيزي مانع رشد همهجانبه شخصيتي ميشود. خجالتيها چه ويژگيهايي دارند؟ آنان در مقابل خواستههاي معقول يا نامعقول ديگران چه در خانواده و چه در محل كار، مقاومت چنداني ندارند. زيرا تنها خواسته دروني يك فرد خجالتي اين است كه ديگران او را از صميم قلب دوست داشته باشند. اما با زنداني كردن خود و منفعلانه عمل كردن (Passeve)، بايد هر نوع فشار روحي و رواني را تحمل كند. در اين صورت است كه او افكار مورد علاقه خودش را به خوبي بيان نميكند و خود را بيلياقت و بيعرضه و ناتوان و در نهايت تنها احساس ميكند. چنين اشخاصي دائم احساس ميكنند كه بر روي چهارپايهاي قرار گرفته و همه او را ميبينند و همه به او توجه دارند و در شكل افراطي در حال تذكر دادن و محاكمه او هستند. يك نگاه، يك لبخند يا يك سكوت باعث بر هم ريختگياش ميشود. هر بار احساس ميكند كه مورد آزمايش و امتحان قرار ميگيرد. او محكوم به چيزي است كه خودش هم بياطلاع از آن است. اشخاصي كه دچار اين نوع مشكلات ارتباطي و رواني ميشوند، معمولا از اينكه خود را درمقابل نگاه و نشانهگيري ديگران بيابند، ترس و بيم دارند. هميشه اين احساس در آنها وجود دارد كه زير نظر قرار گرفتهاند. احساس ضعف و شكست احساس ميكند كه از نگاه ديگران نميتواند فرار بكند. هر چقدر هم كه بخواهد از خودش دفاع كند. يا به خوبي خودش را جمع و جور كند، باز هم احساس ميكند كه آدمي دست و پا چلفتي است. آرامآرام به اين نتيجه ميرسد كه هيچ وقت قادر به كنترل وضعيت زندگياش نخواهد بود. تصور ميكند كه ديگران نسبت به او يك خشم پنهاني و قديمي دارند. در نظر او ديگران خيلي از او قويتر و صلاحيتدارترند و هر لحظه ميتوانند در گفتوگو يا عمل به او ضربه سختي وارد كنند. دائما به اضطراب و نگرانيهايش توجه ميكند و مبدل به يك آدم محتاط ميشود. محتاط درگفتار، محتاط در عمل و محتاط در ارتباط برقرار كردن با ديگران. كمرويي و خجالتزدگي در نظر اكثر نويسندگان روانكاو، يك نوع اضطراب خاصي اجتماعي غيرمرضي ميشود. شخص خجالتزده ميخواهد خودش را به يك حالت ماندگار و هميشگي جلوه دهد. معمولا در خودش فرو ميرود و كمتر از قوه ابتكارش استفاده ميكند و در تمام موقعيتهاي اجتماعي خودش را غايب ميداند. با اينكه علاقهمند است كه تغيير و تحولاتي در خود ايجاد بكند، باز هم در روابط اجتماعياش از خود بياستعدادي نشان ميدهد. متخصصان و روانشناسان رفتارشناختي تكنيكهايي را ارائه ميكنند كه به طور چشمگيري موجب كمك به اين افراد براي كاهش يا از بين بردن حالتهاي خجالتزدگي و كمرويي ميشود. «به بعضي از اين تكنيكها اشاره ميكنيم» با كار كردن برافكار منفي كه علت اصلي كمرويي و خجالت ميباشد، ميتوان تا حدودي شخصي كمرو را از گردابي كه خود براي خود ساخته است، بيرون كشيد. زندگي عاطفي، اجتماعي و حرفهاي اشخاص خجالتي بر اثر حضور در موقعيتهاي جديد تحصيلي و شغلي كاهش مييابد. بايد بتوانيم شخصي خجالتي را قانع كنيم كه در مقابل قضاوت ديگران هيچگونه ترس و واهمهاي نداشته باشد. همچنين مبارزه با ترس كه شخص كمرو احساس ميكند هميشه بايد در مقابل ديگران مهربان و از خودگذشته باشد. احساس پوچي و ترس از قضاوت ديگران يكي از مسائل اصلي اينگونه افراد است. اگر يك آدم كمرو ايدههايش را پنهان نگه دارد، چطور ميتوان آن را كشف كرد و به استعدادهايش پي برد؟ حتي خودش هم نميتواند گنج پنهانياش را بيابد. او فكر ميكند كه گوش دادن او به سخن ديگران امري كاملا طبيعي است تا اينكه ديگران به سخن او گوش كنند. به مرور زمان او در تنهايي خودش فرورفته و احساس تو خالي بودن كند. در اين وضعيت كه او از خودشناختي ندارد و هنوز از خواب بلند نشده است، همانطور تسليم خواستههاي ديگران ميشود. انگار وجود او فقط در نگاه ديگران نهفته است. تنها نگاه ديگران است كه به او زندگي ميبخشد. اولين گام براي تغيير اساسي اينگونه افراد اين است كه خود و ديگران اجازه بدهند افكار و احساسات ظهور و بروز يابد. در اين صورت براي بهتر شناختن فرد، اين شانس را به او ميدهند كه فرد كمرو ظهور يابد. شخص كمرو هميشه ميانديشد كه حرف زدن يك ريسك است. ريسك از اين كه ديگران شايد از او خوششان نيايد و درباره او قضاوتي ناعادلانه كنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]