واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: هادي اعلمي فريمان تحليلگر مسائل امريكاي لاتين در اعتماد نوشت: روز گذشته، فيدل كاسترو، رهبر فقيد كوبا و بيانگذار انقلاب سوسياليستي در اين كشور در ٩٠ سالگي در هاوانا درگذشت. نام فيدل كاسترو، يادآور افسانههاي ديروز، مبارزه و سرشار از خاطرات بسيار از دوران جنگ سرد است.
در واقع، نام او الهامبخش بسياري از انقلابيون در دوران مبارزه بوده و همين مساله موجب شده است تا ميليونها نفر، او را قهرماني سرسخت و افسانهاي عليه نظام سرمايهداري بشناسند. پس از شكلگيري جنگ سرد و ادبيات دوقطبي ايجاد شده پس از ١٩٤٥ ميلادي به اينسو، فيدل كاسترو سرسختترين و لجوجترين فرد عليه نظام سرمايهداري بود كه دل در گرو نظام سوسياليستي داشت. بسياري او را نماد دوراني ميدانند كه طي آن، هزاران انسان در برابر نظام سرمايهداري و دولتهاي اقماري وابسته به آن مقابله كردند.
با اين وجود،چند و چون مقاومت فيدل كاسترو و تحولات انقلاب كوبا را بايد در بستري تاريخي و همراه با فراز و نشيب مورد بررسي و ارزيابي قرار داد تا نسبت به سير حركت انقلاب كوبا فهم دقيقتري ايجاد شود. در اين راستا، پس از پايان جنگ جهاني دوم، نظام بينالمللي و روابط حاكم بر آن تحولات و فراز و نشيبهاي بسياري را به خود ديد و ما شاهد شكلگيري ادبيات دوقطبي و ايجاد ساختارهاي شرق و غرب بوديم. در اين فضاي ايجاد شده، تئوريهاي بسياري براي تشريح و تبيين شرايط و ساختارها، مورد نظريهپردازي قرار گرفت كه يكي از آنها تئوري وابستگي است.
در چارچوب اين تئوري، نظام سرمايهداري از يك هسته مركزي يعني امريكا و نقاط پيراموني يعني نظامهاي اقماري وابسته شامل ميشود. در اين راستا، كوباي قبل از انقلاب سوسياليستي و با زمامداري باتيستا، يكي از نظامهاي اقماري بود كه به امريكا وابستگي آشكاري داشت و فساد ساختارگسيختهاي در آن حكمفرما بود. اين نظام وابسته، سركوبگر، فاسد و وابسته به شكر موجب شد تا گروه مبارز متشكل از جوانان نوگرا كه دلبسته به آرمانهاي چپگرايانه و سوسياليستي بودند، شكل بگيرد. آن گروه با پشتكار بسيار و با ايستادگي بر آرمانهاي چپ سرانجام پس از مبارزاتي سخت توانست نظام باتيستا را ساقط و رژيمي چپگرا را در كوبا حاكم كند.
در اين راستا، خدمت به مردم كوبا در سرفصل آرمانهاي آن جوانان به رهبري كاسترو بود. آنها به رهبري فيدل كاسترو به بازسازي كامل كوبا پرداخته و در اين چارچوب دو نهضت مبارزه با بيسوادي و گسترش سلامت در اين كشور شكل گرفت. اين نهضتها موجب شد تا در كوبا بالاترين نرخ سواد، بهداشت رايگان و بيمه سراسري به دست بيايد اما اين روند ثابت نماند و ساختارهاي كوبا نيز با گذشت زماني تغييرات عمدهاي به خود ديد.
اين تغيير ساختارها زماني صورت گرفت كه مداخلات امريكا در اين كشور نيز شدت يافت. مداخلات روزافزون امريكا در امور اين كشور موجب شد تا رهبر انقلاب كوبا براي حفظ قدرت چرخشهاي بيشتري به مسكو و پكن داشته باشد و وابستگيهاي كوبا به بلوك شرق بيش از پيش شود. اين شرايط، زمامداري را براي او در سالهاي بسياري سخت كرد. به عبارت ديگر، اعمال تحريمهاي گسترده امريكا عليه كوبا و تضعيف شوروي سابق سبب شد تا كوبا نيز هر روز با مشكلات بيشتري در عرصههاي مختلف روبهرو شود. با اين وجود، كوبا پس از فروپاشي شوروي سابق نيز از پسلرزههاي آن بينصيب نماند. كاسترو هرچند تلاش ميكرد - در شرايط جديدي كه امريكا تلاش ميكرد آن را پايان تاريخ و دوراني تكقطبي معرفي كند - وضعيت كوبا را همانند سابق نگه دارد ولي مشاهده ميكنيم كه اين مساله موجب شد تا زمينههاي تجديدنظرهاي جدي در برخي از مسائل شكل بگيرد. در اين چارچوب، از سال ٢٠٠٦ ميلادي، روند تغييرات گسترده در كوبا به صورت جديتري آغاز شد و از سال ٢٠٠٨ قدرت را به صورت رسمي واگذار كرد.
در واقع، با به قدرت رسيدن برادر او يعني رائول كاسترو روند تجديدنظرطلبي و تغيير در برخي از مسائل شدت بيشتري گرفت. با اين وجود، فيدل كاسترو پس از ٩٠ سال عمر و سالها مبارزه سرسختانه و مقاومت، ديگر در اين دنيا نيست. مرگ او، با واكنشهاي مختلفي همراه شده و تحليلهاي مختلفي درباره كوباي پس از او بيان شده است. برخي، از مرگ او ناراحت و دلشكسته هستند و او را قهرماني بيمدعا و مبارزي در عرصه مقاومت در برابر نظام سرمايهداري خطاب ميكنند و عدهاي ديگر، با شنيدن خبر درگذشتش به شادي پرداختهاند و او را يك ديكتاتور معرفي ميكنند كه آزادي را در كوبا محدود ساخت، رسانهها را به محاق برد، منتقدان خود را به زندان انداخت و موجب فرار و مهاجرات يكميليون و ٥٠٠ هزار تا دو ميليون نفر شد.
با اين حال، به نظر ميرسد واقعيترين تحليل در اين باره را ويگارد باد، محقق سياسي مركز مطالعات توسعه محيط دانشگاه اسلو در سال ٢٠١٥ در نشستي آكادميك درخصوص آينده كوبا مطرح كرده است. او در آن نشست از يك الگوي سياسي توسعه سخن گفت و عاديسازي روابط كوبا و امريكا در دوره باراك اوباما را مورد بررسي قرار داد و اين مساله را ناشي از تغيير پارادايم امريكا درباره كوبا دانست. او استدلال ميكند امريكا در دوران كنوني تلاش نكرد برند خاصي را از حكومت در كوبا همانند آنچه در عراق و افغانستان انجام داد، ايجاد كند. با اين حال، او از پارادايم دموكراسي ليبرال نئوپاترياليستي در كوباي پس از كاسترو سخن ميگويد.
به نظر او، با مرگ كاسترو روند لغو تحريمهاي كوبا با سرعت بيشتري شكل ميگيرد و دولتي تركيبي كاپيتاليستي با سرمايههاي پراكنده و همراه با مشاركت بالا شكل خواهد گرفت. با اين حال، آن مدل پيشنهادي نيز با اما و اگرهاي روي كار آمدن دونالد ترامپ روبهرو است. به عبارت ديگر، آينده كوبا و واكنش حزب سوسياليست اين كشور بستگي به نوع رفتار رييسجمهور آينده امريكا دارد. اگر او موضعي سرسختانه نسبت به كوبا اتخاذ كند، گشايشي ميان هاوانا و واشنگتن شكل نخواهد گرفت اما اگر او بخواهد سياستي خنثي در پيش بگيرد، كوباييها تمايلات بيشتري براي گشايشهاي افزونتر و گسترش مناسبات خواهند داشت. به هر حال دوران فيدل كاسترو با مرگ او و سياستهاي ضدسرمايهداري به پايان ميرسد و ما بايد شاهد تغييراتي گسترده و آغاز عصري جديد باشيم.
۰۷ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]