واضح آرشیو وب فارسی:راه امروز: «یک نفر» آمد؛ غریبه با آداب سیاست ورزی رسمی. نظم جدید را در بی نظم کردن شرایط دوران دانست و شاید هم رویا پردازانه و زیاده خواهانه خواست جریان سوم زمانه باشد بی آنکه ظرفیتش را داشته باشد.راه امروز: اردیبهشت 96؛ ادامه همان مسیر طی شده از خرداد 92 است که عقلای راست و چپ را کنار هم نشاند یا نقطه آغازی دوباره برای بازگشت به رقابت های دهه های قبل است؟ این سوالی است که این روزها باید از خلال تحرکات سیاسی دوجناح برای آن پاسخی یافت. همیشه در ایران از همان ابتدای انقلاب اینگونه بوده که کسی یا طیفی خواسته جریان سوم باشد. جریانی که فرای دوجناح باشد و میانه راه داشته باشد. اینکه تاکنون چه کسانی در این باب مطرح بوده اند، چه کرده اند و غایتشان چه بود اصلا محل این بحث ما نیست. اینجا قرار است درباره سلسله ای از رخدادهای سیاسی در این چند سال اخیر حرف بزنیم که چیزی شبیه همان جریان سوم را خواسته یا نخواسته پدید آورده و در ادامه به یک بحث روبنایی بپردازیم که می تواند هدف پیش روی همین جریان سوم باشد. تثبیت قدرت در «کشور» و فتح آخرین سنگر در «شهر». درباره یک ائتلاف حرف می زنیم؛ آنچه که صورت رسمی آن بعد از 24 خرداد 92 نمایان شده است. چه مولفه ای می تواند دو رقیب را کنار هم بنشاند؟ پاسخ این سوال ساده است؛ یک «رقیب تازه». صفحه رقابت را با مختصاتی رسم کرده که با دو رقیب دیگر رقابتی از سطحی بالاتر و سنگین تر دارد. به یک معنا در شکلی از رقابت که رقیب جدید خلق کرده منافع دو رقیب قبلی همزمان به خطر افتاده و برای زیست سیاسی راهی نمی ماند جز همنشینی تاکتیکی برای رفع آسیب پذیری و البته پیشبرد اهداف. تازه همین جاست که هدف های تازه خلق می شود و شکل بازی سیاسی تغییر می یابد. حالا اگر همین پیش فرض را با شرایط زمانه تطبیق دهیم دقیقا متوجه می شویم چه رخ داده است و چرا با صورتی تازه از همنشینی ها و جاگیری های سیاسی مواجه شده ایم. دقیقا متوجه می شویم که چگونه رقبای دهه 60 ، 70 و نیمه دهه هشتاد حالا دقیقا یک جا ایستاده اند و شکل زیست سیاسی شان متفاوت شده است. اگر روزی تئورسین های اصلاح طلبان در جریده هایشان چگونگی مواجهه و از میدان به در کردن اکبر هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ناطق نوری را تئوریزه می کردند امروز این دو را ذخیره و نعمت دوران می دانند. ستون نویس هایی که محافظه کاران ارشد آن دوران را مانع توسعه سیاسی می دانستند و درصدد طردشان بودند حالا ماندن آنها را ضامن سیاست ورزی شان می دانند و خودشان با تمام قوا برای در صدر بودنشان تلاش می کنند. «یک نفر» که سامان سیاست ایران را بهم ریخت شاید پربیراه نباشد اگر دوباره سر این بحث را باز کنیم که چطور شد از نیمه دهه هشتاد سامان سیاست ایران به هم ریختگی شدیدی پیدا کرد . داستان اینگونه آغاز شد : «یک نفر» آمد؛ غریبه با آداب سیاست ورزی رسمی. نظم جدید را در بی نظم کردن شرایط دوران دانست و شاید هم رویا پردازانه و زیاده خواهانه خواست جریان سوم زمانه باشد بی آنکه ظرفیتش را داشته باشد. اگر چه که در نهایت جریان سومی به دلیل سست بنیانی سیاسی «آن یک نفر» پدید نیامد اما شبیه سازی صورت گرفته و تغییر مولفه ها اوضاع را چنان کرد که دو رقیب سابق همنشینی پیشه کرده تا خطر مشترکی که نه فقط برای خود که برای سپهر سیاست ورزی حس می کردند را دفع کنند. یک نسخه پیچیده شد آنهم از خلال بحث های سنگینی که از گعده نشینی های جماران تا اتاق جلسات خصوصی ساختمان مرمر در گرفته بود. به یک ایده رسیدند ؛«تشکیل دولت وحدت ملی ». همه هم بودند از محافظه کاران راستگرا تا تکنوکرات و بروکرات های اصلاح طلب. می خواستند به شرایط سابق برگردند به دورانی که بتوانند با همان اخلاق سیاست ورزی عرف، هم حکومت داری کنند و هم به رقابت با هم بپردازند؛ حالا این آرزوی اکثریت شده بود. آن ایده اما با تندروی رادیکال های دو طرف ، نه جوانمرگ که دچار کمای سنگین شد. دو سال مانده به پایان دهه 80 اما همه چیز به ریخت. فارغ از همه عوامل موجود باز یک پای به همریختگی شرایط زمانه ، «آن یک نفر» بود؛ محمود احمدی نژاد. هر کس به گوشه ای رفت و اما باز هدف اصلی عقلای دو رقیب قدیمی این بود؛ «ائتلاف برای فراهم آمدن شرایط زیست سیاسی منطقی و مبتنی بر آداب مرسوم ». نسخه سیاسی به کما رفته چطور زنده شد؟ آنچه در نهایت رخ داد این بود که اعتدال گراهای دو جناح نسخه به کما رفته را زنده کردند و همنشین هم شدند. «آن یک نفر» رفت و سپهر سیاست نفسی به راحتی کشید. اما درست همینجاست که یک تحول جدید رخ می دهد . رقبایی که با ائتلاف به هم رسیده بودند خواستند که جریان سوم باشند. جریانی که نه مانند چپگرایان تندرو غایتش خروج از حاکمیت و ایده های حداکثری باشد و نه مانند رایکال های جناح مقابل از آنسوی بام افتاده و بی تفاوت به نتیجه به آرمانگرایی صرف هزینه زا بپردازد. حالا سه سال است جریانی دیگر در فضای سیاست ایران پدیده آمده است . نیروهایی از دو جناح به توافقی non-paper رسیده اند . صحنه بازی تغییر کرده و یک مدل جدید از آرایش سیاسی پدید آمده است . بر اساس این توافق سرمایه اجتماعی از چپگراها می رسد و بازیگران صدرنشین از راستگرایان انتخاب می شود ؛ فی الواقع، تقسیم سطح کرده اند. اینچنین شده که حسن روحانی رییس کابینه شده و دیگرانی مثل رحمانی فضلی راستگرا و زنگنه چپگرا وزیر شده اند. یک دولت ائتلافی در سطح قدرت رسمی پدید آورده اند. آنها این مدل را در پارلمان هم اجرا کردند . دو سال که از دولت گذشت ، ائتلافی ها ، لشکری از مخالفان را دیدند که در نطق های یومیه و فعالیت هایشان لحظه به لحظه سرنوشت دولت را به مخاطره انداخته اند. اوضاع چنان بودکه حتی علی لاریجانی هم برای پیشبرد امور در مجلسی که خودش رییسش بود با چالش مواجه شده بود . برجام، بزرگ وعده رییس جمهور تنها به مدد کاتالیزورهای متعدد شانس عبور از مانع مجلس را یافت . وزرا هم البته در سطح کارویژه های وزارتی یک به یک در صف رسیدن به بهارستان بودند تا مانع تراشی ها را یکی یکی رفع کنند. یک دردسر که شرایط را ، حتی در نبود «آن یک نفر» برای اکثریت سخت کرده بود . چاره این بود ؛ نسخه 92 باید تکرار می شد. باز ائتلافی ها به هم رسیدند، بدنه اجتماعی چپگراها به سرمایه اجتماعی اعتدالگرایان گره خورد تا مشکل سازان مخالف دولت مستقر راهی به پارلمان نیابند. این مدل کارساز شد و ژنرال های رقیب از نشستن مجدد بر کرسی های سبز رنگ بازماندند. حالا دیگر حسن روحانی با خیال راحت سه وزیر را که تغییر می دهد دلهره ای ندارد از رای گرفتن افراد پیشنهادی ؛ حتی اگر آنها همان افرادی باشند که از مجلس قبل مجوز حضور در کابینه نگرفته باشند. دیگر پیچ رادیو که باز می شود خبری از نطق های آنچنانی چالش برانگیز علیه دولت مستقر نیست. حالا اما در آستانه زمستان آخر دولت اول حسن روحانی می توان مانند آنانی فکر کرد که می گویند شریط استثنایی به پایان رسیده و باید رسم دیگری غیر از یکجانشینی با رقیب قدیمی را برگزیند؟ به بیان دیگر یک سوال مطرح است با این مضمون که آیا اردیبهشت 96 زمان تجدید عهد ائتلافی هاست یا نقطه بازگشت به رقابت های دهه های قبل؟ باید شرایط دوران را سنجید؛ اکنون دو اتفاق مهم در پیش است ؛ نخست اینکه حسن روحانی برای ماندنش در پاستور باید در یک انتخابات مهم شرکت کند . انتخاباتی که اگر چه قطعا بدون حضور «آن یک نفر» برگزارمی شود اما لابد رقبایی سخت برای حسن روحانی هم وارد میدان خواهند شد . تحلیلگران تقریبا هم نظرند که برای پیروزی روحانی همچنان راهی جز تکرار مدل 92 نخواهد بود . این دقیقا همان چیزی است که صاحبان تصمیم در جمع رقبای قدیمی نیز گفته اند . و اما اتفاق دوم ؛ ائتلافی ها اگر چه که در دو سطح از دولت و مجلس صاحب قدرت و تصمیم شده اند اما هنوز با یک معبر دردسر ساز برای خود مواجه اند . آنها عاجز مانده اند از آنچه در «شهر» می گذرد؛ در عین سرخوشی از پیروزی های دوران ، همچنان پایتخت را دور از خود می بینند. طعم تلخ شکست ؛ این همان چیزی است که آنها در هر بار رقابت در این سطح از رقابت چشیده اند. سوال اساسی این روزها این است که آیا آنها {منظورمان همان رقبای سابق و ائتلافی های امروز است} غیر از تفکر برای نگه داشتن روحانی در ساختمان ریاست جمهوری برنامه ای برای تصاحب آخرین سنگر از رقیب که همان شوراهای شهر باشد هم دارند؟ برخی خبرها اما روایت دیگری دارد؛ شاید آنجا صحنه رقابت شود؛ شاید! این «شاید» در آینده نزدیک مهمترین مولفه تعیین کننده عمر ائتلاف خواهد بود. ائتلافی که اگر ائتلاف بماند شرط لازم و کافی برای فتح آخرین سنگر را هم خواهد داشت. منبع:خبرآنلاین
جمعه ، ۵آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راه امروز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]