تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسول خدا؟ فرمود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846161982




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خیانت همسرم زندگی‌مان را نابود کرد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تصور نمی‌کرد بعد از 20 سال زندگی مشترک، همسرش زیر خروارها خاک بخوابد و خودش هم مهر قاتل شدن بر پیشانی‌اش حک شود.نمی‌دانست چطور به بچه‌ها بگوید که مادرشان به این زندگی خیانت کرده و مجبور شده او را به قتل برساند.



حالا باید مونس تنهایی‌اش هم‌سلولی‌هایش شوند که مثل او زیر تیغ مرگ قرار گرفته بودند. وحید مرد میانسالی است که حدود دو هفته پیش به اتهام قتل همسرش دستگیر و روانه زندان شده است. فرصتی به خبرنگار تپش روزنامه جام جم دست داد تا با او گفت‌وگو کند که در ادامه می‌خوانید. قبل از دستگیری چه کار می‌کردی؟ تا همین چند هفته پیش کار داشتم. زندگی، همسر و دو فرزند دوست‌داشتنی. پسری که به تازگی سربازی رفته بود و دختر خردسالی که به مدرسه می‌رفت. کارم نقاشی چوب است. با عشق و علاقه‌ای که به همسرم و زندگی‌ام داشتم روزی 16 ساعت کار می‌کردم. سختی می‌کشیدم تا آنها درد و رنجی نداشته باشند و راحت زندگی کنند، اما همه چیز در یک لحظه از بین رفت و شدم قاتل. تقصیر همسرم بود. او به من و بچه‌ها خیانت کرد. دل در گرو مرد غریبه‌ای داد. ما را به خاک سیاه نشاند. مانده‌ام چگونه به بچه‌ها بگویم مادرشان به من خیانت کرد و من او را کشتم. همسرم با خیانتش آتش به زندگی‌مان زد و رفت. چطور متوجه این خیانت شدی؟ از دو سال پیش شک‌هایی داشتم، اما روز حادثه این شک به یقین تبدیل شد و بوی جنایت گرفت. همسرم پنهانی با مردی معتاد دوست شده و این رابطه شکل گرفته بود. حتی با اصرارهای همسرم برای ادامه زندگی از تهران به کرج آمدیم. من خیال می‌کردم به خاطر بستگانش دوست دارد به کرج بیاید، نگو او سر و رازی با مردی در این شهر دارد. من 20 سال برای این زندگی زحمت کشیدم و همسرم با خیانتش آن را از بین برد. او حتی توسط همان مرد، معتاد شده بود. زمانی که به او گفتم معتاد شده‌ای بنای ناسازگاری را گذاشت مدام می‌گفت من دروغ می‌گویم و خودزنی می‌کرد. چرا طلاقش ندادی؟ او طلاق نمی‌خواست. بدرفتاری‌ها و تندخویی‌های همسرم باعث شده بود مدام با هم دعوا کنیم و یک روز خوش نداشته باشیم، تصمیم گرفتم طلاقش بدهم، اما باز هم‌دلم به حال بچه‌هایم سوخت و دوست نداشتم آنها سرگردان و آواره این خانه و آن خانه شوند. به ناچار این زندگی را ادامه دادم. از کجا ماجرای این خیانت لو رفت؟ هرازگاهی از همسایه‌ها می‌شنیدم که مردی غریبه در نبودم به خانه‌مان می‌آید. همسرم مدام با من تماس می‌گرفت تا ساعت دقیق بازگشتم به خانه را مطلع شود. وقتی می‌خواست حرف بزند به حمام و سرویس بهداشتی می‌رفت و مخفیانه تلفنی حرف می‌زد. زمانی که موضوع را از او جویا می‌شدم می‌گفت که برای اعضای خانواده‌اش مشکلاتی پیش آمده و با آنها حرف می‌زند. روزهای بعد وقتی از خواهر، برادر و دیگر اعضای خانواده‌اش ماجرا را جویا می‌شدم می‌گفتند با همسرم حرفی نزده‌اند و مشکلی ندارند که او آن را حل کند. همین موضوعات دست به دست هم داد که بیشتر به او شک کنم. دیگر مطمئن شده بودم که باید فرد دیگری در زندگی‌اش باشد. حتی این اواخر علاقه‌ای به من نشان نمی‌داد و به وظایف همسری‌اش رسیدگی نمی‌کرد. از روز جنایت بگو. دیگر مطمئن شده بودم او با مردی رابطه دارد، اما این که آن مرد چه کسی بود، نمی‌دانستم. چند روز پیش از حادثه دوباره از همسایه‌ها پرس و جو کردم که متوجه شدم آن مرد غریبه دوباره مخفیانه به خانه‌ام آمده است. مطمئن شدم آن مرد دوباره بازمی‌گردد. تصمیم گرفته بودم این بار بلایی بر سر آن دو بیاورم. آن روز صبح به سر کارم رفتم، اما هنگام ظهر مرخصی گرفته و بازگشتم. کشیک دادم تا این که دیدم خودرویی نزدیکی خانه‌مان پارک کرده و راننده وارد ساختمان ما شد. به سرعت خود را به ساختمان رساندم دیدم آن مرد وارد آپارتمانمان شد و چهره‌اش را ندیدم. ساعتی منتظر ماندم، رفتم به مدرسه دخترم او را از آنجا بیرون آورده و نزد خواهرم بردم و از او خواستم که مراقبش باشد. بعد چه شد؟ سراسیمه خود را به مقابل آپارتمان رساندم. کلید انداختم، اما در باز نشد. انگار کلیدی پشت در بود. آن‌قدر در زدم که همسرم مجبور شد در را باز کند. صدای آب حمام می‌آمد. زمانی که در را باز کرد. لباس و سرش خشک بود، اما می‌گفت در حمام بوده است. حمام را که نگاه کردم دیدم پر از آب است و به نظر می‌رسید فقط آب را باز گذاشته و حمام نرفته است. ناگهان صدایی شنیدم. دیگر مطمئن بودم باید کسی در خانه باشد. اتاق‌ها را جست‌وجو و وارد اتاق خواب شدم. در کمد را که باز کردم با مردی چمباتمه زده روبه‌رو شدم که سراسیمه در حالی که کفش‌هایش ر ا به دست داشت بیرون آمد. او را شناختم. مدام می‌خواست به من بگوید با زنم رابطه ندارد و می‌گفت آمده تا او را نزد پزشک ببرد، اما حرف‌هایش را باور نکردم. او از غفلتم سوءاستفاده کرد و گریخت. همسرم فریاد می‌زد من به او علاقه دارم کاری با آن مرد نداشته باشم. بعد مانتویش را پوشید تا پشت سر او برود که دیگر طاقت نیاوردم. همسرم را به سمت تخت اتاق خواب هول دادم و با دستانم خفه‌اش کردم. بعد هم به پلیس زنگ زدم و تسلیم شدم. می‌دانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟ هر چه باشد می‌پذیرم. همسرم به من خیانت کرد و همین باعث شد مرتکب جنایت شوم. حرف آخر؟ نگران دو فرزندم هستم. چطور می‌خواهند باور کنند که مادرشان به من و آنها خیانت کرد. من اگر بمیرم هم ناراحت نیستم. زنم را کشته‌ام باید مجازات شوم، اما دلم برای بچه‌هایم می‌سوزد. نگران آینده آنها هستم. از فرزندانم می‌خواهم که مرا ببخشند. معصومه ملکی




جمعه 5 آذر 1395 ساعت 00:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن