تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843410847




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زن و مردی که برای طلاق باید دوباره ازدواج کنند


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: زن و مردی که برای طلاق باید دوباره ازدواج کنند
در میان ده‌ها مراجعه‌کننده به مجتمع قضایی ونک، پرونده «ناصر» و «مریم» قدری عجیب بود. زن و شوهر جوان برای طلاق آمده بودند، اما ابتدا باید ازدواج می‌کردند!

ایران نوشت: برای قاضی «غلامرضا احمدی» که سال‌ها با پرونده‌های مختلف و گاه عجیب برخورد کرده بود، دادخواست طلاق ناصر و مریم مورد تازه‌ای نبود. محتوای پرونده نشان می‌داد این زن و شوهر به دلایل معمول همچون «نبود امکان سازش» یا «نبود تفاهم در زندگی مشترک» تصمیم گرفته‌اند متارکه کنند.

 زوج جوان چند روز قبل دادخواست شان را به شعبه 276 ارائه داده بودند، اما قاضی با مطالعه عقدنامه و شنیدن حرف‌های آنها به فکر فرو رفته بود. انگار یک جای کار می‌لنگید و رسیدگی به طلاق آنها را عقب می‌انداخت. تجربه سالیان زیاد، قاضی را متقاعد کرده بود از دفترخانه‌ای که روی عقدنامه ثبت شده استعلام بگیرد. چند روز بعد نتیجه استعلام نشان داد هیچ سابقه‌ای از ازدواج زن و شوهر جوان در دفترخانه وجود ندارد.

حالا در یک روز سرد نیمه آبان ماه ناصر و مریم پشت در دادگاه منتظر بودند تا قاضی احمدی راه چاره‌ای برای آنها بیندیشد. زوج جوان بر این باور بودند که با فوت سردفتر قبلی سابقه ثبت ازدواج آنها گم شده است. دلیل اولشان وجود عقدنامه و دلیل دومشان شناسنامه پسرشان بود که حالا 10 سال داشت.

زندگی ناصر و مریم تا دو سال پیش نه تنها مشکل خاصی نداشت، بلکه مورد عجیبی هم در زندگی آنها دیده نمی‌شد، تا آنکه سر و کله خواهر خلافکار مریم پیدا شد. «مرضیه» بعد از 5 سال حبس از زندان بیرون آمد و کلاف زندگی زن و شوهر جوان پیچیده شد. ناصر نه دل خوشی از خواهرزنش داشت و نه از باجناقش، با این حال روی حرف همسرش حرفی نزد و چند روزی از او پذیرایی کردند. ناصر می‌دانست که مرضیه پنهان از خانواده برای شوهرش پول و خوراکی به زندان می‌فرستد، اما باورش نمی‌شد که از خانه خواهرش سرقت کند. یک روز زاغ سیاه خواهرزنش را چوب زد و او را در هنگام دزدی گیر انداخت. همین موضوع باعث جنجال زیادی شد و پای پلیس به میان آمد. در نهایت مرضیه رها شد، اما مریم را با خودش به خانه مادرشان برد.

ناصر از آن آدم‌هایی نبود که منت همسرش را بکشد، معتقد بود زنی که قهر کرده خودش برمی‌گردد، اما زنش برنگشت و پدر و پسر یک سال تنها ماندند. چند باری واسطه فرستاد و باز هم مریم اهمیتی نداد. ناصر بالاخره راضی شد که خودش دنبال همسرش برود، اما او به طرفداری از خواهر و مادر مطلقه‌اش دعوا راه انداخت و حتی ناصر کتک مفصلی از همسایه‌ها خورد. همین چند ماه پیش بود که مریم تماس گرفت و از ناصر خواست به‌طور توافقی از هم طلاق بگیرند و ناصر هم با وجود علاقه به همسرش به جدایی رضایت داد، شاید خودش و پسرش از این ماجرا رها شوند.

ماجرای آشنایی زن و مرد به 13 سال قبل باز می گشت. ناصر 19 ساله بود و مریم 18 ساله را نخستین بار هنگام اسباب کشی در حیاط خانه عمه‌اش دید، احساس کرد باید به زن بیوه و دخترانش کمک کند. همان روز دستش زخم بزرگی برداشت و مریم داشت دستش را پانسمان می‌کرد که به او دل باخت. همان شب دختر به خانه ناصر زنگ زد و حالش را پرسید. ناصر نه به‌سربازی رفته بود و نه دبیرستان را تمام کرده بود، اما دلش را به دریا زد و از مریم خواستگاری کرد. همه چیز سریع اتفاق افتاد و با هم ازدواج کردند. انگار سرنوشت آنها در همان اسباب کشی جا به جا شده بود.

در آن روز سرد پاییزی که باد ملایمی برگ‌های زرد را به کف خیابان می‌ریخت، زن و شوهر پشت در شعبه 276 منتظر وارد شدن به دادگاه بودند. نزدیک به 13 سال از جشن عروسی آنها می‌گذشت که از آن مدت 11 سال را خوب و خوش زندگی کرده بودند و پسری 10 ساله داشتند و حالا خزان زندگی مشترک آنها فرا رسیده بود.

منشی دادگاه مراجعان ساعت 11 را به دادگاه فراخواند. ناصر و مریم روبه‌روی جایگاه روی صندلی‌های سرد فلزی نشستند. قاضی احمدی در خصوص روند پرونده توضیحاتی به زوج جوان داد و باز هم از آنها خواست با هم مدارا کنند و نسبت به یکدیگر گذشت داشته باشند. سپس به وجود پسرشان اشاره کرد که تا آخرین روز زندگی به پدر و مادر نیاز خواهد داشت. داشت از سختی‌های تنهایی و طلاق می‌گفت، که مریم از توهین و تحقیر خودش حرف زد و ناصر از وابستگی همسرش به خواهر خلافکارش. یکی در میان به ضعف و ایرادهای هم اشاره و شروع کردند به شرط و شروط گذاشتن. در میان مشاجره آنها قاضی به میان حرف آنها آمد و گفت؛ ظاهراً هیچ کدام گوش شنوایی ندارید و بیشتر به طلاق تمایل دارید تا ادامه زندگی مشترک! محتویات پرونده هم توافق شما را روی طلاق نشان می‌دهد. با این حال شما باید به دفترخانه مراجعه کنید و سند ازدواجتان را از نو ثبت کنید تا مدرکی مبنی بر ازدواج شما وجود داشته باشد که ما بتوانیم طلاق شما را صادر کنیم.

زن و شوهر برگه‌های مربوطه را امضا کردند و از اتاق خارج شدند تا نامه دادگاه را از دفتر شعبه برای ثبت واقعه ازدواج تحویل بگیرند. اما پیش از آن قاضی احمدی با لبخندی ملایم به زن و شوهر گفت:«حالا که می‌روید تا دوباره عقد کنید، روی حرف‌های من هم فکر کنید، شاید تقدیر فرصتی دوباره برای زندگی مشترک به شما داده باشد...». ناصر و مریم بدون آنکه جوابی بدهند سرشان را به احترام تکان دادند و بیرون رفتند.




تاریخ انتشار: ۱۰:۳۹ - ۰۱ آذر ۱۳۹۵ - 21 November 2016





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن