محبوبترینها
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
دکتر عرفان فدایی وکیل پایه یک دادگستری
بگ خرید تبلیغاتی راهی نوین برای معرفی برند شما
10 اشتباهی که ممکن است هنگام خرید هدایای تبلیغاتی انجام دهید
10 اشتباهی که ممکن است هنگام خرید هدایای تبلیغاتی انجام دهید
ارزان ترین قیمت ساعت کاسیو مردانه در کاسیو تهران
معرفی چت روم مرام چت؛ بهترین چت روم فارسی برای حل همه مشکلات
از کجا بفهمیم قاشق چنگال اصل است | قاشق چنگال تقلبی نخرید!
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1800132974
فروش خانه مقتول راز جنايت 2 ساله را برملا كرد
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: فروش خانه مقتول راز جنايت 2 ساله را برملا كرد
فروش خانه پيرمرد دلار فروش كه دو سال قبل در جريان سناريوي مرموزي به قتل رسيده بود، راز جنايت را برملا كرد. متهمان اقرار كرده‌اند كه به بهانه پخش غذاي نذري وارد خانه پيرمرد شده و سندخانه را همراه يك ميليون و 800 هزار تومان سرقت كرده بودند.
به گزارش خبرنگار ما ساعت 20:30 شامگاه 16 ارديبهشت‌ماه سال 93 بود كه ساكنان يك ساختمان مسكوني حوالي ميدان بهارستان به مركز فوريت‌هاي پليسي 110 خبر دادند كه پيرمرد همسايه‌شان به طور مرموزي در خانه‌اش فوت شده است. لحظاتي بعد تيمي از مأموران كلانتري 109 بهارستان براي بررسي موضوع، خود را به محل حادثه كه طبقه اول ساختمان چهار طبقه بود، رساندند. جسد متعلق به پيرمرد 80 ساله بود كه دست‌و پا و دهانش بسته بود. تحقيقات اوليه حكايت از اين داشت كه پيرمرد در جريان يك سناريوي مرموز به قتل رسيده است، به خاطر همين قاضي‌مرشدلو، بازپرس ويژه قتل به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران با تماس مأموران در محل حاضر شد. گزارش كارشناس پزشكي قانوني بعد از معاينه جسد در صحنه جرم نشان داد كه پيرمرد بر اثر انسداد عناصر حياتي كشته شده است.
در اولين گام، مرد همسايه كه پليس را از ماجرا با خبر كرده بود، مورد تحقيق قرار گرفت. او گفت من ساكن طبقه بالا هستم. مرد سالخورده به تنهايي در خانه‌اش زندگي مي‌كرد. ساعت هفت شب بود كه متوجه سر و صدا در خانه او شدم و از آنجا كه احتمال مي‌دادم اتفاق ناگواري برايش پيش افتاده همراه همسايه‌هاي ديگر براي بررسي موضوع به در آپارتمان او مراجعه كردم. وقتي رسيديم از داخل خانه صدايي به گوش نمي‌رسيد. هر چه زنگ در آپارتمان را هم زديم، او در را باز نكرد، به خاطر همين به خانه‌هايمان برگشتيم. ساعت 20:30 بود كه داشتم از ساختمان خارج مي‌شدم، ديدم كه در آپارتمانش نيمه باز است. وقتي وارد شدم، در اتاق پذيرايي جسد او را پيدا كردم و به پليس خبر دادم.
بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، بررسي‌ها در اين باره ادامه پيدا كرد. خيلي زود مشخص شد كه پيرمرد تنها در محدوده ميدان فردوسي در كار خريد و فروش ارز فعاليت مي‌كرد. تنها برادر او بعد از حضور در خانه برادرش و بررسي محل به كارآگاهان گفت كه برادرم پول و اسناد خانه‌اش را داخل گاوصندوق نگه مي‌داشت كه سرقت شده است، بنابراين مشخص شد كه قتل با انگيزه سرقت رقم خورده است.
در حالي كه تحقيقات پليسي براي بازداشت عامل يا علاملان حادثه با بن‌بست مواجه شده بود، اولين سرنخ مهرماه امسال به دست پليس افتاد. بررسي‌ها حكايت از اين داشت كه مردي 45 ساله به نام رامين. و با مراجعه به يك دفتر ثبت‌اسناد قصد داشته به صورت قانوني خانه پيرمرد را به نام خودش منتقل كند. رامين اول آبان ماه امسال در محله حكيميه شناسايي و بازداشت شد. او وقتي بازجويي شد گفت من از حادثه قتل پيرمرد خبر ندارم. مدتي قبل اين خانه را از مردي به نام مصطفي. ش كه صاحب يك دفتر وكالت در ميدان هفت‌تير است به مبلغ 400 ميليون تومان خريده‌ام.
با اطلاعاتي كه رامين در اختيار پليس گذاشت، مصطفي35 ساله چند ساعت بعد در محل كارش بازداشت شد. كارآگاهان در بازرسي از محل كار مهر و اوراق جعلي كشف كردند. خيلي زود مشخص شد كه مصطفي بعد از شناسايي املاك بدون صاحب يا خانه افراد سالخورده آنها را با اورق جعلي به فروش مي‌رساند. مصطفي هر چند در اولين بازجويي‌ها گفت كه از ماجراي فروش خانه بي‌خبر است، اما وقتي مقابل رامين قرار گرفت به قتل پيرمرد با همدستي دو نفر ديگر اعتراف كرد.
او گفت: مدتي قبل بود كه متوجه شدم پيرمرد در كار خريد و فروش دلار فعاليت مي‌كند. از آنجا كه به تنهايي زندگي مي‌كرد، احتمال دادم كه گاوصندوق خانه‌اش بايد پر از دلار باشد به خاطر همين تصميم گرفتم اموالش را سرقت كنم و خانه‌اش را هم بفروشم. وي ادامه داد: مدتي رفت و آمد پيرمرد را زير نظر گرفتم. از آنجا كه براي اجراي نقشه به همدست نياز داشتم، از زني به نام ساغر.س معروف به مريم و مردي به نام عباس. ل كمك گرفتم. آنها هم بعد از شنيدن نقشه قبول كردند كه به من كمك كنند.
روز حادثه مقداري آش از ميدان انقلاب خريديم و به طرف خانه پيرمرد راه افتاديم. به بهانه پخش كردن آش نذري، مريم را با يك كاسه آش به در خانه او فرستاديم. وقتي زنگ خانه را زد و پيرمرد پشت آيفون آمد، خودش را همسايه معرفي كرد كه برايش آش آورده است. پيرمرد هم در را برايش باز كرد. بعد از آن بود كه هر سه وارد شديم. من و عباس خيلي زود خودمان را به آپارتمان پيرمرد رسانديم. وقتي در آپارتمانش را باز كرد، با عباس به او حمله كرديم. دست و پا و دهانش را گرفتيم و به داخل خانه كشانديم. پيرمرد سعي كرد با فرياد همسايه‌ها را خبر كند، اما جلوي دهانش را گرفتيم، اما همسايه‌ها متوجه ماجرا شدند و تا پشت در آپارتمان آمدند. لحظاتي معطل ماندند و بعد به خانه‌هايش رفتند. آنجا بود كه متوجه شديم پيرمرد فوت شده است.
از آنجا كه احتمال مي‌داديم داخل خانه پول و دلار زيادي وجود داشته باشد با خودمان چند ساك آورده بوديم به خاطر همين شروع به جست‌وجوي خانه كرديم، اما هيچ پولي پيدا نكرديم. بعد به سراغ گاو صندوق رفتيم و بعد از بازكردن در آن فقط يك ميليون و 800 هزار تومان داخلش بود كه به هر كداممان 600 هزار تومان رسيد. سند خانه پيرمرد را هم من برداشتم و زماني كه آب‌ها از آسياب افتاده بود، قصد فروش آن را داشتم كه گرفتار شدم.
بعد از اعتراف‌هاي مصطفي بود كه مخفيگاه ساغر45 ساله هم در خيابان دبستان منطقه سيدخندان شناسايي شد و دهم آبان ماه او را دستگير كردند.
ساغر كه اعتياد شديدي به مصرف مواد دارد در اولين بازجويي‌ها گفت: قبول دارم كه در جريان سرقت نقش داشتم، اما در جريان قتل دخالت نداشتم. در شاخه ديگري از تحقيقات مشخص شد كه عباس. ل 34 ساله آخرين عضو باند پس از حادثه از تهران متواري شده است. كارآگاهان بعد از شناسايي مخفيگاه او در شهرستان یزد با نيابت قضايي راهي محل شدند و 24 آبان ماه او را بازداشت كردند.
سرهنگ كارآگاه حميد مكرم، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات از دو متهم اصلي پرونده كه در سرقت منجر به قتل حضور مستقيم داشتند، براي شناسايي عامل اصلي قتل در مرحله اوليه قرار دارد. وي گفت تحقيقات بيشتر از چهار متهم در اداره دهم پليس آگاهي تهران در جريان است.
گفت‌و‌گو با عباس، يكي از متهمان پرونده به چه كاري مشغول بودي؟ من در مشاوره املاكي در شهرستان يزد كار مي‌كردم. چه شد كه در تهران مرتكب قتل شدي؟ اصلاً خبر نداشتم كه قتل كرده‌ام، اما پس از اينكه دستگير و به تهران منتقل شدم فهميدم به اتهام قتل دستگير شده‌ام. چطور خبر نداشتي؟ ما نقشه سرقت داشتيم و پس از سرقت اموال مقتول از محل گريختيم و فكر نمي‌كردم او فوت كرده است. درباره نقشه سرقت توضيح بده؟ من همسرم تهراني است و به تهران رفت و آمد داشتم تا اينكه با مصطفي آشنا شدم. چند روز قبل از حادثه همراه همسرم به خانه پدرزنم در تهران آمدم كه مصطفي به من تلفن زد و گفت با من كار مهمي دارد. قرار شد او را در يكي از پارك‌هاي مركز شهر ملاقات كنم. دو روز قبل از حادثه به پارك رفتم. وقتي رسيدم مصطفي و ساغر منتظرم بودند. پس از كمي حرف زدن، مصطفي پيشنهاد سرقت از خانه مقتول را داد. ابتدا قبول نكردم، اما بعد قبول كردم. چرا ابتدا قبول نكردي؟ اول ترسيدم، اما وقتي ساغر به من گفت تو بي‌عرضه هستي به غرورم برخورد و قبول كردم. از طرفي هم ساغر گفت كه پيرمرد دلار فروش است و پول زيادي گيرمان مي‌آيد و من هم وسوسه شدم. ساغر را از كجا مي‌شناختي؟ ساغر دوست مصطفي بود. نقشه را مصطفي طراحي كرده بود؟ نه. نقشه سرقت را ساغر طراحي كرد. ساغر پيرمرد تنها را مي‌شناخت و گفت يك روز كه در كوچه آنها در حال كشيدن سيگار بوده، پيرمرد او را تعارف خانه‌اش كرده است كه همان موقع فهميده او مرد پولدار و تنهايي است. ساغر گفت اگر او به بهانه دادن آش نذري به در خانه‌اش برود، پيرمرد در را باز مي‌كند، چون قبلاً او را ديده است و مي‌شناسد. پس به بهانه آش نذري وارد خانه مقتول شديد؟ بله. آش را از ميدان انقلاب خريديم و ساغر به در خانه مقتول برد و زنگ آيفون را زد. وقتي مقتول در را باز كرد ما هم پشت سر او وارد خانه او شديم. بعد چه شد؟ وقتي وارد خانه شديم، مقتول شوكه شده بود كه با هم درگير شديم. لحظاتي با هم درگير بوديم كه مقتول با سر و صدا از همسايه‌ها درخواست كمك كرد كه تعدادي از همسايه‌ها به در خانه‌اش آمدند و ما مجبور شديم دهانش را بگيريم تا صدايش به گوش همسايه‌ها نرسد. پس از اينكه همسايه‌ها از پشت درخانه او رفتند دست و پايش را بستيم. به سراغ اموالش رفتيم كه يك ميليون و 800 هزار تومان از گاوصندوقش سرقت كرديم. مقتول هنوز نفس مي‌كشيد كه ما خانه او را ترك و بعد پول‌ها را بين خودمان تقسيم كرديم و من هم چند روز بعد به شهرستان رفتم. چقدر طول كشيد كه از خانه مقتول بيرون آمديد؟ حدود 10 تا 15 دقيقه ما خانه مقتول بوديم. ساغر هم هنگام حادثه در خانه بود؟ نه. او داخل كوچه منتظر ما بود. اسناد ملكي را چه كار كرديد؟ من متوجه نشدم، اما الان فهميدم كه سند‌هاي ملكي مقتول را مصطفي سرقت كرده و با جعل امضاي مقتول خانه‌اش را فروخته است. در اين مدت با مصطفي و ساغر ارتباطي نداشتي؟ زياد نه. اما من در اين مدت عذاب وجدان داشتم و قصد داشتم پول پيرمرد تنها را برگردانم و حلاليت بگيرم. الان همسرت خبر دارد به چه جرمي دستگير شده‌اي؟ نه. همسرم در تهران بود كه مأموران پليس مرا در شهرستان دستگير كردند. حرف آخر؟ خيلي پشيمان هستم، اما فايده‌اي ندارد و الان به خاطر 600 هزار تومان متهم به قتل هستم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]
-
حوادث
پربازدیدترینها