واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: سال ها پیش د وستی لطیفه ای برایم تعریف کرد که تعد اد ی جوان شهری د وره آموزشی سربازی را د ر پاد گانی می گذراند ند و د ر بین شان جوانی روستایی ساد ه د لی هم بود که به شوخی و تفریح، د ستش می اند اختند . آموزشی که به انتها رسید و موقع تقسیم و خد احافظی که شد ، از جوان روستایی بابت شوخی هایی که طی د وره آموزشی با او کرد ه بود ند عذر خواستند . جوان روستایی پرسید که یعنی اگر پس از تقسیم باز هم با هم افتاد یم د یگر شب ها توی خواب، صورتم را با واکس سیاه نمی کنید ؟ که جوانان شهری گفتند نه. و باز پرسید یعنی د یگر هنگام رژه، بند پوتین هایم را به هم نمی بند ید که زمین بخورم؟ و جوانان شهری باز جواب د اد ند نه. و باز جوان روستایی پرسید یعنی د یگر نوار کاغذی به پشتم نمی چسبانید و د اد نمی زنید فلانی د ُم د ارد ؟ که د وباره جوانان شهری گفتند نه. جوان روستایی اینها را که شنید گفت «خب من هم د یگر د ر قوری چای تان تُف نمی کنم». جهان یک موقعی چنان بود که مرد م جماعات خود شان را د اشتند و سرشان به کار خود شان بود و روابط هم محد ود . از این سر یک سرزمین تا آن سرش حتی اگر فاصله هم کم بود ، راهی برای ارتباط نبود . تا همین 30 – 40 سال پیش هم هنوز همین طور بود . هر جماعتی د ر یک گوشه جهان برای خود ش روش و منشی د اشت که طی زمان شکل گرفته بود و خوب یا بد ، با آن قرن ها سر کرد ه بود ند . زمان هم که جلو رفت و آشنایی با جوامع د یگر که پیش آمد ، یک جورهایی فرصت این بود تا خود شان را برای آنچه قرار بود مواجهش شوند آماد ه کنند . د رست مانند آمد ن مهمان که حتی اگر منتظرش نباشی، باز هم زنگ د ر را که بزند ، فرصت د اری رخت مناسب بپوشی و با لباس زیر جلویش ظاهر نشوی. روابط جوامع تا زمانی نه چند ان د ور چنین بود و حتی د ر د رون خود جوامع نیز ارتباطات به آرامی و د ر طول زمان و د ر نوسانی کم د امنه تغییر می کرد و هر کس فرصت آن را د اشت تا خود را با آنچه پیرامونش می گذشت هماهنگ کند . د ر سرزمین هایی که فاصله مکانی شهرها و روستاها کم بود ، د رهم آمیختگی و همساز و همسان شد ن جوامع نیز راحت تر اتفاق می افتاد و روش ها و ارزش ها شباهت بیشتری با هم پید ا می کرد . د ر عوض، گسست و فاصله د ر د ل خود د رون گرایی را می پروراند و نگاه توام با شک به د یگری را رشد می د هد ، به خصوص اگر د ر سابقه ذهنی جامعه، این د یگری، همیشه نگاهی از بالا به پایین د اشته باشد و تفرعن و خود بزرگ بینی را چاشنی این نگاه کند و حتی برای د ستیابی به تو و آنچه د اری، خشونتی بی محابا را به کار برد ه باشد . آن وقت است که د یگر نمی شود توقع د اشت فاصله به این راحتی ها پر شود و یکی بیاید و بگوید فاصله نباشد و همه هم قبول کنند و به چشم بر هم زد نی، اثری از فاصله نبینیم. قرن ها که گذشت و ابزارها و راه ها که ساخته شد و به ناچار مرد م بیشتر از یکد یگر با خبر شد ند و از زند گی و منش و کنش یکد یگر آگاهی یافتند ، بد ه بستانی بینشان اتفاق افتاد . این بد ه بستان بین جوامع مختلف و گاه حتی متضاد ، همیشه بخشی از زند گی مرد مان بود ه و چه این تماس حاصل خشونت و جنگ و چه مراود ه و تجارت، بالاخره قسمتی مهم از تاثیرات هویتی را ساخته است. اما آنچه همیشه یکسان بود ه، فرصت و زمان برای این اثر گذاری است، طوری که جامعه تاثیر و تغییر را مال خود و «بومی» کند ، د رست مانند همان زنگ زد ن مهمان که حتی اگر ناخواسته باشد ، باز فرصت هست که لباس مان را عوض کنیم. اما فرض کنید یک روز صبح از خواب بید ار شوید و ببینید مهمان وسط پذیرایی خانه تان نشسته و د ارد چای می نوشد و اصلا چرا می گوییم مهمان؟ صبح ببینید یک نفر سبیل از بناگوش د ر رفته وسط اتاق خواب با لباس زیر ایستاد ه است. چه می کنید آن وقت؟ د ر چنین وضعیتی، خود تان که فرصت تغییر لباس ند ارید بماند ، آن طرف هم یک جور لباس پوشید ه، انگار خانه خود ش است. حال و روزتان را د ر چنین وضعیتی تجسم کنید . د ر چنین حالتی آنچه د لیل خانه است به یک چشم بر هم زد ن د ود می شود و می رود هوا. د لیل خانه، امنیت است و آنچه د ر چنین وضعیتی قطعا وجود ند ارد همان امنیتی است که از خانه انتظار د اریم. د ر سی سال گذشته آنچه اتفاق افتاد ه به عینه همین است که د ر بالا آمد . اول اینکه همه چیز با چنان سرعتی تغییر کرد ه که تا آمد یم با یکی یا بخشی از این تغییرات آشنا شویم، همان تغییرات د یگر، قد یمی و از رد ه خارج شد ند . آن تغییرات د ر همان جوامع مرد مان را به جوامع متن و حاشیه تقسیم کرد ، چه برسد به جوامع د یگر که انگار حاشیه ای شد ند بر حاشیه آنها و اینطور شد که صبح چشم باز کرد یم و یکی را د ید یم وسط پذیرایی خانه مان که با لباس زیر، فنجان چای به د ست راه می رود ، انگار صاحبخانه است و ما توان هیچ اعتراضی هم ند اریم. اقتصاد و سیاست و رسانه های مجازی و همه شکل و شمایل جهان جد ید این طوری است و برای ساد ه د لان همین می ماند که د ر قوری آنها تُف کنند . یک جا این تُف می شود القاعد ه و د اعش، یک جا می شود انتخاب ترامپ. چه د وست د اشته باشیم یا نه، ناد ید ه که بگیریم، ناد ید ه گرفته می شویم.
دوشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]