واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ابراهيمباي سلامي- جامعهشناس در روزنامه شرق نوشت: در انتخابات آمريكا فرصت گفتوگو بسيار بود و علاوه بر رسانهها، هر دو رقيب با حضور در هر ايالت بهصراحت به اعلام مواضع خود و نقد يکديگر پرداختند اين همان امر مبتنيبر آزادي و دموکراسي است که در طرح مسائل اساسي مردم، تعيين مطالبات آينده و رشد و جامعهپذيري نسل جوان مؤثر است.
هيلاري کلينتون، به عنوان نماينده نظم جهاني ارائهشده در گفتمان رايج و مسلط نظام سرمايهداري و به همان سبک که سياستمداران و حقوقدانان آمريكايي و اروپايي تجويز و ترويج ميکنند، خود را معرفي کرد. نظام موجود جهان که در رأس آن آمريكاست، علاوهبر سلطه و سيطره بر امور اکثر کشورها، به ايجاد رکود پايدار در اقتصاد جهاني، ايجاد بحرانهاي امنيتي و تأسيس، تقويت، ترويج و استفاده ابزاري از گونههاي وحشتناک تروريسم مانند طالبان، القاعده و داعش نيز متهم شده است. دونالد ترامپ نماينده و سخنگوي مردم آمريكا بود؛ همان مردمي که خود را صاحب اصلي اين سرزمين بعد گرفتن آن از قبايل بومي سرخپوست ميدانند؛ مردم سفيدپوستي که بههرصورت منزلت اجتماعي بالاتري از ديگران و بهويژه سياهان و مهاجران براي خود قائلند.
ترامپ بدون هرگونه تجربه سياسي از حوزه اقتصاد و هنر به ميدان سياست آمد و توانست با انتقاد از وضع موجود، طرح مسائل اصلي و پروراندن و بروز منويات مردم آمريكا، به ديپلماسي موجود بر نظم جهاني و نظام سياسي- اداري حاکم بر آمريكا يورش ببرد و براي رواج و طبقهبندي مفاهيم مدنظر خويش با ارائه مثالهاي واضح، گفتمان جديدي را بهوجود آورد و اکثريت جامعه آمريكايي را متوجه آن كند. گفتمان ترامپ جسورانه سياستها و نظم حاکم بر آمريكا و جهان را به چالش کشيد و مردم آمريكا با اين مثالها، مصاديق واقعي و دردناکي را به خاطر آوردند و به تحول و تغيير بيشتر راغب شدند.
درواقع ترامپ باوجود ادبيات نامناسب و لودگيهايي که در کلام خود داشت، نقد جامعه آمريكايي را به همان سبک سرمايهداري و مفاهيم واقعي مسلط بر فرهنگ آمريكايي طرح کرد و در راستاي آن، با بياعتنايي به اسرائيل به انتقاد از عربستان، دشمني با داعش و امضاي برجام با ايران نيز پرداخت. انتخاب ترامپ نشانه پيروزي يک آمريكايي واقعي بود که توانست باوجود آنچه جامعه روشنفکري، نظام دانشگاهي و نظم اداري در قالب پارادايمهاي سياسي و ديپلماتيک موجود توصيه ميکنند، به ايجاد گفتماني جديد بپردازد؛ گفتماني که در مسير ادبيات حزبي و سياسي صرف نميگنجد و گاهي صداي چهرههاي شاخص جمهوريخواه و همحزبي او را نيز درميآورد و اکثر رسانهها و مطبوعات طراح آن را به بيمنطقي و ديوانگي نيز متهم کردند، اما همين مفاهيم و گفتمان در ميان مردم مقبوليت پيدا کرد و حساسيت و هواداري شگفتآوري را برانگيخت. او بر پايه مسائل موجود جامعه آمريكا و برحسب افکار عمومي، طرحي نو درانداخته بود.
او نميخواست و نميتوانست برحسب ادبيات و پارادايم رايج بينالمللي حرف بزند و بر منافع عام امپرياليستي و ليبراليستي در عرصه جهاني صحه گذارد. او فقط خواستههاي يک آمريكايي ثروتمند و قدرتمند به سبک سفيدپوستان آمريكايي را تکرار ميکرد. ترامپ بارها گفت يک سياستمدار و حقوقدان کهنهکار نيست و اتفاقا حرف او اين است که همين سياستمداري و حقوقداني موجود را قبول ندارد و درصدد يک پارادايم شيفت اساسي مبتنيبر مطالبات واقعي يک آمريكايي اصيل است.
هيلاري کلينتون با همه پشتوانه سياسي، دانش حقوقي، تجربه کشورداري و ديپلماتيک خود به دليل فرورفتن در ادبيات سياسي و مرداب پارادايمهاي موجود، از پس دونالد ترامپ، به عنوان يک آماتور سياسي، برنيامد. هيلاري باوجود حمايتهاي باراک اوباما، رئيسجمهور کنوني آمريكا، با همه مقبوليتي که در پايان دوره در ميان تودهها و سياستمداران جهان داشت و با وجود پشتيباني اکثر رسانهها، جنبشهاي زنانه و فمينيستي، حمايتهاي حاشيه و مهاجران، در مقابل گفتمان چالشي آمريكايي شکست خورد.
او در آستانه پايان دو دوره حکومت دموکراتها و آغاز سنتي نوبت جمهوريخواهان وارد ميدان شد و همين امر نيز از شانس او کم ميکرد. از نظر رويکرد روششناسي انتخابات، پديدههاي دو دهه گذشته که در عرصه انتخابات رؤسايجمهوري روي داده، حاکي از آن است اگر نامزدها حرفي نو و مبتني بر مسائل اساسي جامعه براي گفتن داشته باشند، هرچند فرايندهاي موجود در مقابل آن بايستند، احتمال پيروزي آنها با گفتمان جديد بيشتر خواهد بود.
پيروزي گفتمان اصلاحي دولت اسلامي، اعتدال و اميد در ايران نيز وجوهي از پيروزي گفتمان بر تشکيلات و رويههاي جاري انتخاباتي و حتي رويههاي حزبي، سياسي و رسانهاي است. اينک تکليف انتخابات نفسگير و پرسروصداي آمريكا با ايجاد يک شوک ناشي از قدرت و تأثير گفتمان مشخص شد و اکنون نوبت انتخابات رياستجمهوري ايران است که در عرصه ملي و بينالمللي کليد بخورد.
با عنايت به اوضاع نوين جهان و همه هراسهايي که دونالد ترامپ براي عدول از برجام يا اصلاح آن و دشمني با قدرت بلامنازع ايران در غرب آسيا بهوجود آورده است، مخالفان و موافقان حسن روحاني بر کدام مسائل تأكيد و چه مفاهيمي را براي ايجاد گفتمان جديد طرح خواهند کرد، مهمترين مسائل معطوف به منافع ملي ايران کدام است؟ چه تحولي در رويکردها و فعاليتها نسبت به تعقيب منافع عام ايدئولوژيک و تضاد برخي از آنها با منافع ملي بهوجود خواهد آمد؟
۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]